مَهبد
هی غزل خواندم و هی شعر سرودم شب را... هی خرابت شدم و از سر خط آبادم!
گرچه تو رفتی و در کنج قفس ماندم من...
بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم!
مَهبد
گرچه تو رفتی و در کنج قفس ماندم من... بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم!
شب بخیر ای غم تو داغ دل بی تابم
با تو شیرین شدم اما نشدی فرهادم
و مظلومترین
بوسهیِ سال معرفی شد
بوسهای یک طرفه، از دور
در سکوت و تاریکیِ شب
بوسهای آرام بر عکس او
وقتی که هیچکس
حتّی خود او از این بوسه
نباید خبردار میشد...