امشب در سر شوری دارم:))

ای که از حالِ دلش باخبری خبری هست ک مژدگانی دهمت؟!

در هر فلکی مردمکی میبینم هر مردمکش را فلکی میبینم ای احول اگر یکی دو میبینی تو برعکس تو من دو را یکی میبینم - مولانا

هفت‌‌شهر‌عشق‌را‌عطار‌گشت ما‌هنوز‌اندر‌خم‌یک‌کوچه‌ایم:)

-✨

کجای دوست داشتنت بودم؟

بوم رنگارنگ چشمانت طعم عسل میدهد...

آبان از اول هم مردد بود عطر تورا جاری کند یا نه میخواست لبریزت شوم اما اینگونه باران گرد و رسوا.... نه :)

میگفت دلم پشت آن دو پلک است که با اشک میپوشانی ... میگفت دلم پشت آن زیبایی است که با غم میپوشانی ... دلم میخواست بگویم : زیبایم ، وقتی که با عشقت بیدار میشدم ، وقتی که با عشقت میخوابیدم ؛ وقتی که در عشقت محو میشدم ... کجا بودی ؟!

یا میگفت : تو مرا جان و جهانی ؛ چه کنم جان و جهان را نشد بگویمش : جان و جهان چه گویی ؟! من برای تو شاعر شده ام و بس !

چنان دل بسته ام کردی ؛ که با چشم خودم دیدم . خودم میرفتم اما سایه ام با من نمی آمد !

غمگینم و این ربطی به خیابان ولی عصر ندارد ! که درختانش سالهاست مرا از یاد برده‌اند ...