دوستت داشتم
دوستت دارم
و دوستت خواهم داشت
از آن دوستت دارم ها
که کسی نمیداند
که کسی نمیتواند
که کسی بلد نیست .
من از راهی دور
برای خواندنِ خواب های تو آمدهام،
من از راهی دور
برای گفتن از گریه های خویش
راهی نیست،
در دست افشانیِ حروف
باید به مراسمِ آسانِ اسمِ تو برگردم،
من به شنیدنِ اسمِ تو عادت دارم
من
مشقِ نانوشته ام به دستِ نی،
خواندن از خوابِ تو آموخته ام به راه
من
بارانِ بریده ام به وقتِ دی،
گفتن از گریه های تو آموخته ام به راه
به من بگو
در این برهوتِ بی خواب و طی،
مگر من چه کردهام
که شاعرتر از اندوهِ آدمی ام آفریده اند؟
سیدعلی صالحی
چشمهای تو
وقت زیادی از خدا گرفت
اگر آفریده نمیشد
زیبایی بیشتری
به کوه
به دریا
و به جنگل
میرسید
ایستاده بر نوک انگشتان
سر در ابری هوای مه آلود،
رو به آبی سپید
و با آغوش باز میرقصم هوای بارانیت را
نفس میکشم تو را؛
که جاری شوی در رگ هایم
تا تمام من شوی،
و تمام شوم با تو..!
برگرديم به زمان هاى قديم
به ما تكنولوژى نيامده جانم
برايت نامه مينوسم!
از مبدأ معلوم، به مقصدِ نا معلوم
عزيزِ جانم؛ سلام!
كلام را كوتاه ميكنم!
ملالى نيست جز دلتنگى هاى هر روز
و مرورِ تمامِ خاطراتى كه
اى كاش از ذهنَت پاک نشده باشد!
دلتنگِ تو.. "من"
چشمهایت را میبوسم
میدانم
هیچ کس،
هیچ گاه،
در هیچ لحظهای از آفرینش،
آنچه را که من
در گرگ و میش نگاه تو دیدم؛
نخواهد دید!
ترسم که تو هم یار وفادار نباشی ؛
عاشق کش و معشوق نگه دار نباشی ؛
من از غم تو هر روز دو صد بار بمیرم ؛
تو از دل من هیچ خبردار نباشی ..
صورتم را به شانهاش گذاشتم و گفتم:
دوست دارم ماه من و تو همیشه پشت ابر بماند و هیچکس از عشق ما باخبر نشود.
آدمها حسودند
زمان بخیل است
و دنیا عاشقکش است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خورشید عاشق ماه بود...
شب قراری ست که
ستاره ها برای بوسیدن ماه می گذارند
و چه زیباست شرم زمین
که خودش را به خواب می زند:)
باید بروم،
دلتنگ کھ شدۍ
گلدان کوچک پشت پنجره را ببوس؛
من یک روز کھ
خیلۍ دلتنگت بودم...
دلم را همانجا خاک کࢪدم(: