هرکی از راه میرسه از سر هوا و هوس و همینجور اختیاری یه "ر" به فامیلی ما اضافه میکنه
دیگه واقعا بهجاهایی روم نمیشه بگم فامیلیمو دارید اشتباه میگین
میگه فلانی؟ میگم بله خودمم تو فقط اسممو نیار
یهدفعه به خودم میام میبینم تمام راهم تا مدرسه به بررسی ایرادات محتوایی/ گرافیکی بیلبوردهای سطح شهر گذشته!
میدونی بهنظرم خیلی بدیهیه که وقتی یه فیلم/ سریالی رو با هم شروع میکنین، باهم هم تمومش کنین! نه بگی من دیدم تموم شد تو بعدا خودت ببین! حداقل اگه قراره اینکارو کنین قبلش به طرف بگین
محبوب:)
چیشد که همه یهدفعه عاشق گربه شدن؟ اونم از نوع خیابونیش
تو خیابون داری به عنوان یه شهروند راه میری یه دفعه میبینی یه دختر نه چندان کمسن، نشسته رو زمین و قربون صدقه یهچیزی میره و بوسش میکنه؛
دقت میکنی میبینی همون گربهایه که سه دیقه پیش جلو چشم خودت از تو سطل آشغال دراومد🗿🚶🏻♀😐
بعد اگه چندشت بشه و این کارو عاقلانه ندونی، میشی یه احمق و بیرحم به محیط زیست.
آخه زن!
محبوب:)
- هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق... •منزلشهیدانمغنیه
- هرگز نَمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق...
•شهیدمحسنفخریزاده
محبوب:)
- أَيْنَ حاصِدُ فُرُوعِ الْغَيِّ وَالشِّقاقِ؟ •کجاست دروکننده شاخههای گمراهی و شکافاندازی؟ #دعای
-
أَيْنَ طامِسُ آثارِ الزَّيْغِ وَالْأَهْواءِ؟
•کجاست محوکننده آثار انحراف و هواهای نفسانی؟
#دعایندبه
محبوب:)
-
حدود شصت روز از آن روز سرد گذشته؛ از آنروزی که آسمان میبارید و ما میباریدیم. آسمان ابری بود و قلب ما ماتمزده. بارانی از آن دلگیرتر خاطرم نیست. میدانی! اصلاً دیگر از قبل از آن روز چیزی خاطرم نیست...
حدود شصت روز گذشته؛ شصت روز پیش درست وقتی که ما غفلتزدههای دنیازده مثل همیشه مشغول روزمرگی خود بودیم و نهایت کاری که میکردیم، دعا برای پیروزی حق بود، برای تو اتفاقی افتاد که همیشه وقتی به سیمای نورانیات نگاه میکردیم، انتظارش را داشتیم، اما بهروی خودمان نمیآوردیم؛ آن اتفاق سهکلمه بود: تو شهید شدی!
حدود شصت روز از آنروزی که ناگهان هوا سرد شد، گذشته و چهها که به ما و مردم تو نگذشته! چه خونهایی که از مظلوم ریخته شده، چه خانههایی که ویران شده، چه اشکهایی که بیصدا جاری شده...
ما در وسط جنگ، در وسط آتشبس، در وسط پیروزی تورا فراموش نکردیم؛ ما هنوز بهتزدهی فراق توییم؛ سید! ما هنوز یک دل سیر بر مزارِ تو نگریستهایم! رسم این است سید، که چهلم سنگ قبر میاندازند؛ ما چهلم تو را آنطور که دلمان میخواست نتوانستیم برگزار کنیم...
شهادت مادر تو نزدیک است سید و تو به ما ثابت کردی که فرزند اویی: ما نمیدانیم مزار تو کجاست...
•محبوب