eitaa logo
خیاطی رایگان محبوب |محبوبه رنجبر🪡
7.6هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
4.3هزار ویدیو
14 فایل
به کانال خودت خوش اومدی عزیزم💞 🧕رنجبرهستم..با۳۰سال تجربه دردوخت ودوز🪡 آموزشهای اینجا که رایگان وهدیه هست 👗ولی بخوای خیاطیو اصولی ازپایه صفرتاصد💯 یادبگیری من اینجام👈 @mahboob1969 مدیرتبادلات👈 @Zahra5494 رضایتمندی👈 @mahbobe_bano
مشاهده در ایتا
دانلود
🧕بنده نزدیک به 30 ساله در حیطه ی خیاطی فعالیت دارم وتجاربمو چه اینجا چه خصوصی دراختیارتون قرار میدم خوشحالم😍 از این بابت که بتونم کمکی کرده باشم جهت خودکفایی خانواده ها ❤️به خصوص خانمهای خودسرپرست 😊👏🤗 خانمهای شاغل کدبانوهایی با کوچولوهای قد ونیم قد دختران محصلم خواهرای گلم که راهشون از کلاس حضوری دوره عزیزانی که هزینه کلاس حضوری واسه شون سخته دبیرانی که دوست دارند اوقات فراغتشون ازش استفاده کنند خانمهایی که به نوعی پرستار همسر یا فرزندشون هستن نمیتونند بیرون از خونه برن بزرگوارنی که به دلایلی معلولیتی دارند و رفتن بیرون از خونه واسه شون سخته خلاااااااااصه براااااای هممممه مناسبه حالا چه کانال رایگان چه آموزش خصوصی شهریه ای پس باشید کنارمون زیاد شیم بهره ببریم @mahboob1969
خب یه مدت درگیر آموزش مجازی بودم نتونستم بیام خدمتتون🌸☺️ عذر میخوام🧕☺️ ولی فکر کنم باید مفصل تر از خودم براتون بگم 👇🤩 البته از بعد ازدواجم تعریف میکنم چون قبل ازدواج که کله ام تو درس ومشق بود ووووو🤩 💖💖💖 خب بریم👇😍 سلام به تک تک شمایی که این مطلبو میخونید ☺️ هنرجوهها زیاد درمورد بنده کنجکاوی میکنند 🤩 گفتم که یه معرفی اجمالی از خودم داشته باشم. نمیدونم چرا من نمیتونم خلاصه بگم🤩 دوست دارم از اول از سیر تا پیاز با تمام جزئیات تعریف کنم🤩🤩🤣🤣 من محبوبه رنجبر هستم بیش از ۳۰ سال در حوزه هنر خیاطی فعالیت میکنم✂️🪡🧵🥼🧥👗👔🩳👚👕🦺🥼🧥 ❤️یه سوال؟.. وقتی میگم ۲۳ سالگی رفتم آموزشگاه الان ۲۹ ساله از اون موقع تا حالا گذشته پس من چن سالمه الان ؟۱۳۹۹/۳/۱۷ 😍🤩🤗 با یه جمع وتعریق سر انگشتی متوجه میشی🤩☺️
۱۴ سالم هم نبود بنا به عقاید پدرم بدون نظربنده و هیچ اظهار نظری منو راهی خونه ی بخت کردند..سال ۶۲ ازدواج کردم سر یکسال تو همون ماهی که ازدواج کرده بودم اولین فرزندم در موقعیت قرمز جنگی در منزل بدون هیچ امکاناتی بدنیا اومد تا سن ۱۷ سالگی دوفرزند داشتم الان صاحب ۴ نوه هستم 😍😍 تو این سالها زیاد تلاش کردم برا ادامه ی تحصیل ابتدای ازدواجم که با شرط ادامه تحصیلم موافقت شده بود متاسفانه این شرط رد شد و یه هفته هم دبیرستان رشته ی تجربی رفتم ولی ولی🙁 افسوس که به دلایلی خونه نشین شدم وبعدم که 🤰🤱👉🤷‍♀ بارداری وبچه داری منو مشغول کرد بازم عشق به مدرسه و ادامه ی تحصیل و ازدواج اجباری منو به هم ریخته بود به طوری که بعداز ۶ سال که از ازدواجم گذشته بود به صورت شبانه دبیرستان رفتم و درس خوندم📚📖📝 باور نمیکنید خیلی چیزا یادم رفته بود ریاضی..زبان..عربی...ووو🤣🤣
خب درس ومشق دیگه رها کرده بودم چون همسرداری وبچه داری ووومشکلات زندگی نمیزاشت چیزی یادم بمونه 🤷‍♀ ولیییی شوق واشتیاقم برا درس خوندن و ادامه تحصیل در من از بین نرفته بود دائم غصه دار بودم واز دست پدرومادرم هم گله مند🙁 خدارحمت کنه همه ی امواتو خدارحمت کنه بابام❤️ که نه گذاشت ونه برداشت بععله داد به خواستگار ومنو راهی خونه ی بخت کرد...‌خب دیگه خاک براش خبر نبره ....دیگه حقش بر من حلال منم ایشونو حلال کردم 😌 بارها هم بهشون گله کردم..ولی دیگه با خواست ومصلحت خدا هم نمیشه جنگید‌‌..🤷‍♀😊 باوجود علاقه به تحصیل شوهرم دادند سال تحصیلی که شروع شد یه هفته رفتم دبیرستان رشته تجربی‌...ولی به دلایلی از ادامه تحصیل بنده جلوگیری کردند🙁😩 بازم کوتاه نیومدم وخیییلی دوست داشتم تحصیلاتمو ادامه بدم منم با دو بچه ی کوچک👩‍🍼👩‍👧‍👦 بعد از ۶ سال که ازدواج کردم بازم رفتم درسمو ادامه دادم📝📚📘📓 📖با وجود اینکه قبلش میتونستم با معدلی که داشتم تمام رشته ها رو انتخاب کنم ولی چون خیلی درسا رو فراموش کرده بودم رشته ی انسانی رفتم و شروع به خوندن درس شدم..🖌📝📚 💥اما ای کاش رشته ی هنر خیاطیو👗🪡🧵 انتخاب کرده بودم..که هم ادامه تحصیل داده بودم هم طراحی دوخت رو یاد میگرفتم (( که اون زمان هنرستان میگفتن)) 📖📚📝 خب دیگه اون زمان کسی نبود راهنمام بشه😏
سلام خوشکلای من اومدم مابقی داستان زندگیمو بگم اگه بخوام همممه رو ریز به ریز بگم خودش یه چندین جلد کتاب میشه یکی بیاد زندگی منو بنویسه عااااالی میشه😍 خب میگفتم براتون 🤩 آره جونم بگه واسه تون که رفتن دبیرستانم باعث وبانیش همسایه مون بود البته دختر همسایه🧕 که ازمنم بزرگتر بود😍🤩ولی مجرد به دلایلی اونم مدرسه رو رها کرده بود که تصمیم گرفت دوباره شروع کنه با ایشون رفتم و ثبت نام کردمو تلاشممم کردم با دوتا بچه وموفق شدم😍 بماند که چقد سخت بود راه دور....همسرم پیشم نبود.‌.عدم حمایت ....وو یه عاالمه مشقت😫 .. ولی طوری خودمو بالا کشیدم که تو دبیرستان شبانه اول دبیرستان رتبه ی اولو کسب کردم😍🤩 خواستن توانستنه🤩🤗💪👏 به خواست خدا 🤲
.ماجرا ادامه داااااره حالا حالاها شده قصه و رمان 🤩😍😂 اون زمان که من میرفتم دبیرستان شبانه تازه ۱۹ یا ۲۰ ساله بودم🙃 خدارو شکر سر بلند بیرون اومدم ولی دیگه آقا اجازه نداد بیشتر از این تحصیلاتم رو ادامه بدم ..عقاید خودش داشت..میگفت شما ادامه هم بدی نمیزارم که بری شاغل بشی😏 خب بعد از گذراندن این دوران با مشکلات خودش انگاری گم شده ای داشتم ... اگه میدیدم دوستی..همسایه ای هنری بلده منم سعی میکردم یاد بگیرم و اوقات فراغتمو مشغول باشم بافتنی.. با قلاب و میل بافتنی انواع لباسها رو برا بچه ها یاد میگرفتم ومیبافتم🧶🧣🧤🧦 کیف دوزی👛🎒 خیاطی..دوخت ملحفه..کاور وسایل برقی.‌‌..دوخت ودوز درزهای باز شده ی لباس....بازکردن لباسای شوهرم و تمرین دوخت برا بچه 🤣🤣...ووو غیره خلاصه خودمو سرگرم میکردم از اون بر هم که درس ومشق بچه هام بود خلاصه اینجوری وقتم پربود 🌱🌱🌱
تا اینکه به دلایلی روحیه مو از دست دادم شب خواب نداشتم تا صبح 😬🥱 نمیدونستم که افسردگیه😩 به هر صورت ازخواب وخوراک افتاده بودم که تحت درمان قرار گرفتم ودکتر دارو تجویز کرد ...با دارو خوابم میبرد وکمی حالم بهتر شد.... بماند که چه مشکلاتی داشتم..... ولی نمیدونم خدا چه جوری تو دلم انداختو رفتم آموزشگاه خیاطی ثبت نام کردم اینم بگم رفتن من با اجازه ی آقامون بود...🥰 چون نزاشته بود برم تحصیلاتمو ادامه بدم میگفت اجازه بهت میدم به علاقه های دیگت برسی ومشکلی نیست 😁 میخواست به این صورت وجدانش راحت کنه و منو هم راضی کنه😄 خلاصه رفتم آموزشگاه و شروع کردم به آموزش دیدن 🪡🧵✂️📝📐🧷 ✂️🧷🔖📝 زمانی میرفتم آموزشگاه کارامو به نحو احسن انجام میدادم..ریز به ریز هر چی مربی میگفت تند تند چرکنویس میکردم..نکته برداری میکردم..میرفتم خونه پاکنویس میکردم ..هرچی دیده بودم هرچی شنیده بودم یادداشت میکردم... 🖍ما 5 ترم داشتیم 🔖ترم اول که تعدادی دامن بود و پیژامه و شورت وشلوارربیرونی و اندازه گیری و رسم الگو مانتو و شومیز و چادر ومقنعه الگو کودک بود 🔖ترم دوم تعداد دیگه دامن و یقه ها و آستین و وووو 🔖ترم ۳ ضخیم دوزی بود 🔖ترم ۴ سیسمونی نوزاد 🔖ترم ۵ ژورنال شناسی من از آموزشگاه بیرون میومدم سریع میرفتم بزازی وخرازی تا دو روز بعدش لباس میدوختم وونشون مربی میدادم خیییلی خیاطی رو دوست داشتم میخواستم از همه برتر باشم🤣 📑📝 خلاصه در اخر سر یه امتحان معرفی بعد هم دو امتحان 🔖👇 نازکدوزی و ضخیم دوزی 📏✂️📝 باورتون نمیشه برا امتحان معرفی ایقد استرس داشتم که از همه عقب افتادم🤣 هم آزمون عملی هم آموزن تئوری داشتیم.ولی خوشبختانه نازکدوزی و ضخیم دوزی موفق به اخذ مدرک گواهینامه ی بین المللی با رتبه ی نزدیک به ۱۰۰ شدم 👗نازکدوزی ۹۷ 🧥ضخیم دوزی ۹۹ خدارو شکر سر بلند بیرون اومدم 👗🧥👗🧥 اون موقع اندامم ساعت شنی بود⏳ الان کمی چاق شدم البته یه کم شکم دارم🍌🌽🍆🍐😍🤣
.خب زمانی که آموزشگاه میرفتم خیییییلی فعال بودم .. استادم با دیدن اولین دوخت اشلی من تعجب کرد...خیییلی تعریف کرد..هنوز یادم نرفته..گفت خییلی تمیز دوختی..در آینده شما خیاط عالی میشه..منم تو پوست خودم نمیگنجیدم🤩 از بس خوشحال بودم.. راستی زونکن دوختهای اشلی چون خییلی تمیز بود مربی آموزشگاهم از بنده گرفت برای نشون دادن به هنرجوهای بعدی اگه اولین دوختم داشتم حتما عکسشو میزاشتم(اولین دوختم دامن ساده ی اولیه بود)🪡🧵😌 همین شد که بیشتر تشویق شدم..هی دوخت ..هی تمرین ...ترم یک پاس کردم ..مربی امضا کرد..البته دفتر و کارهای عملی همه روچک میکردند..به ترتیب ۵ ترم رو با عشق دنبال کردم ..یه پام آموزشگاه.‌یه پام بازار بزاری وخرازی بود..تو خونه هم که کارای خونه وبچه داری و کنارش هم خیاطی تا پاسی از شب انجام میدادم.😊 ترم ژورنال شناسیمون که من یه روز در میون آموزشی میدیدم ... دوخت میزدم ..تن میکردم .میرفتم آموزشگاه🤩😍 از بس عشق وعلاقه داشتم... 🌹راستی در کنارش مشتری هم داشتم بعد از دوخت برا خودم و دخترم اول برا مادر ومادرشوهرم دوخت کردم بعدبرا افراد نزدیک یه بار بدون اجرت برا هممممه دوختم😊 بار دوم گفتم که اجرت گرفته میشه 🤩دیگه از همون زمان مشتری داشتم حتی برا دخترای مربیمون مانتو مدرسه دوختم که مدل سختی هم بهم داده بود باز سربلند بیرون اومدم😊 مربیمون تو اموزشگاه چرخ سردوز داشت دست هیچ کس نمیداد.‌ولی به من داد که برا مانتو دختراش سردوز بزنم😊
ادامه داره🤩 خب دیگه از بس علاقه داشتم ودوختم تمیز بود اطرافیانم بهم سفارش دوخت میدادند حتی برا خواهر یکی از دوستام که با هم آموزشگاه میرفتیم من دوختم اونم با پارچه ی حریر ابریشمی که خیییلی لیز بود و خیاط ماهر هم زیرش در میرفت طوری شده بود که افراد با وزن بالا که هممه کسی براشون دوخت نمیزد به بنده رجوع میکردند از همه قشری‌‌.هر نوع اندامی..هر نوع پارچه ای.‌از شهر خودم.. بندرعباس و شیراز..فسا.‌ووو مشتری داشتم خب زبون به زبون میشد دیگه😍خدارو شکر همممه راضی بودند که هنوزم اصرار دارند براشون دوخت کنم😊 دبیر..دکتر.‌دانشجو...محصل..بچه..کوچک و بزرگ برا همه دوخت میکردم یادمه کاپشن برا خودم دوختم..برا آقامون شلواری که اصلا یادم نداده بودند از روی شلوار خودش نگاه میکردم وجیب ومغزیش و کیسه جیب وزیپ و کمر و پل کمری رو خیییییلی تمیز دوخت میکردم لباس فرم آقامون میدوختم..ووووو اتاق جدا و وسایل وتجهیزات خداروشکر داشتم‌‌‌‌..... اینجا گفتم ابتدا منم با چرخ ساده شروع کردم بخونید👇😊🌹 https://eitaa.com/mahboobdokht/16392
خب منم ابتدا چرخ نداشتم..ینی خیلی چیا نداشتم رو جهیزیه م نبود.‌که خدارو شکر آقا همممه چی کم کم خرید.‌مثل الان نبود که ایقد سخت گرفته بشه من خودم رو جهیزیم چرخ نبود بعد چن سال آقامون برام خرید اونم دستی نه برقی😄 اونم جوکی نه مارشال شیر نشان😍 در حد وسعش 🤷‍♀🤷‍♀ منم از ذوقم رفتمو و شروع کردم به دوخت روکش وسایل برقی و لباسشویی و روکش سر چرخ 😆😆 اون موقع ها وسایل برقی خییییلی قرب ومنزلت داشت مثل حالا کاور مشمایی نبود که روکش پارچه ای میدوختیم 😍 @mahboobdookht پیراهن شوهرم که نمی پوشید باز میکردم دقت میکردم از رو اون برا پسرم پیراهن میدوختم 😍😍 ملحفه روبالشتی کیف همه چی دوخت میزدم در حد خودم بدون اینکه آموزشی دیده باشم☺️😌 بعد دینام وپدالشم آقامون گرفت واسم 🤓🤓🤓 چند سال بعععععععد🤩🤩🤩 👇👇👇👇😄😄
بعد که رفتم آموزشگاه و دید علاقه دارم چرخ ژانومه و میز چرخو و میز اتو صندلی و قیچی وووووووو خودش واسم خرید 😄😄😄 چرخ سردوز هم مثل حالا که همه نداشتند ابتدابا زیگزاک چرخ سردوز میزدم یا با دست لب تمام زاپاسا دندون موشی میزدم🤩🤩🤩 خداوکیل چه حوصله هایی داشتم🧐🧐 بععععدها هم که خریدم یه دست دوم خریدم هنوزم دارمش @mahboobdokht 😃😃😃😃. راستی اینو نگفتم آقا اجازه نمیداد واسه ی کسی دوخت کنم ولییییی چاره چی بود 🤷‍♀ نمیتونستم که به مادرشو و مادرم نع بگم 🤦‍♀ اینجوریا شد که مشتریا دیگه ولم نکردند 😍😍😍😍😍
تازه مدرکم دستم اومده بود و کارم رونق گرفته بود که مشکلات وبیماری اومد سراغم از گردن درد و کمر درد شروع شد .... هر کس چیزی میگفت..یکی میگفت چشم خوردی..‌یکی میگفت مال کار زیاد خیاطیه.‌دکتر میگفت از اعصابه..یه دکتر میگفت خار استخونی مادرزادی تو گردنت هست چون از این عضو زیاد کار میکشی الان خودشو نشون داده... یکی میگفت ماهیچه هات ضعیفه یه عاالمه عکس و ام آر آی از کمر از گردن.‌‌‌ تا مدتها خیاطی رو گذاشتم کنار ولی نمیتونستم کار نکنم از بیکاری بدم میومد‌. رفتم بسیج کلاسای تابستونی آموزش گلسازی با مخمل آموزش آویز بافی آموزش مکرومه بافی آموزش عروسک سازی با خز آموزش فیلم برداری آموزش گل چینی آموزش گل با قلاب و کاموا .ووووووو اونم با گردنبند طبی و کمربند طبی 🤷‍♀ بازم منو قانع نکرد رفتم مجدد سمت خیاطی.🤓 ادااااااااااامه دااااره حالا حالااااااااها🤩