موضوع برنامه رادیویی دیشب «عشق در آثار سهروردی» بود. سهروردی در رساله‌ی «فیٖ حقیقةِ العشق» یا «مونسُ العشاق» حکایت می‌کند که حُسن و حُزن و عشق سه برادرند. حُسن نزد یوسف می‌رود. حزن به کنعان نزد یعقوب می‌رود و عشق به مصر نزد زلیخا. زلیخا خانه عشق را چون جان گرامی می‌دارد و بعد از آمدن یوسف به مصر به دیدار او می‌شتابد. وقتى يوسف عزیز مصر شد خبر به کنعان می‌رسد. یعقوب که بینایی‌اش را به حزن تقدیم کرده بود و خانه‌اش بیت الاحزان شده بود با حزن و پسرانش راهیِ مصر می شوند. همین که می‌بینند که یوسف و زلیخا بر تخت نشسته‌اند حزن با یعقوب و پسرانش روی بر زمین می‌نهند. اینجاست که دگربار، برادرها به هم می‌رسند، یعنی حُسن و حُزن و عشق... https://eitaa.com/mahbubeman

چند سؤال رایج و پرتکرار درباره‌ی دوره‌ی #سعدی_خوانی _دوره چند جلسه‌ست؟ چند ساعت؟ +هشت جلسه، تا پایان تابستان. هر جلسه ۱/۵ ساعت _دوره کجا برگزار می‌شود؟ + در اپلیکیشن گوگل‌میت که دسترسی‌اش بسیار آسان و مطلوب است و با یک لینک به‌سادگی وارد کلاس می‌شوید. _ آیا امکان شرکت آفلاین هم وجود دارد؟ + بله. بلافاصله پس از اتمام جلسه، فایل صوتی و تصویری در گروه گذاشته می‌شود. _امکان پرداخت قسطی هزینه وجود دارد؟ +بله. می‌توانید در دو قسمت پرداخت کنید. یکی اول دوره و یکی آخر دوره. _دوره پیش‌نیاز خاصی می‌خواهد؟ تکلیف دارد؟ +در هیچ شرط و پیش‌نیازی لازم نیست. تکلیف ندارد. فقط آخر هفته‌ها جمع می‌شویم، سعدی می‌خوانیم و لذت می‌بریم. _حتماً باید دوربین‌مان باز باشد و در بحث‌ها شرکت کنیم؟ + خیر. هیچ لزومی ندارد چهره بنمایید. البته اگر بنمایید ما خوشحال می‌شویم.‌ :) مشارکت در خواندن و بررسی و تحلیل اشعار هم کاملاً اختیاری است. _سعدی‌خوانی چه دستاوردی برایمان دارد؟ +کِیف می‌کنید. کلی اطلاعات ادبی کسب می‌کنید. دایره‌لغاتتون گسترده می‌شه. توانایی خوانش و تفسیر سایر اشعار سایر شاعران! رو به دست می‌آرید. روحتون لطیف‌تر می‌شه. پوستتون شفاف می‌شه. :) اصلاً یه وضعی! اگر سؤال دیگری دارید بپرسید. @mansoorehrezaei

فرصت شمارید امروز را که آخرین روز ثبت‌نام در دوره‌ی جذاب سعدی‌خوانی است. :) خیلی قشنگه که آخر هفته‌ها مهمان جناب سعدی باشیم. 😍😍

عجب است پیش بعضی که تَر است شعر سعدی ورقِ درخت طوباست چگونه تر نباشد؟ سعدی‌خوانی توی تابستون مثل آب‌تنی‌کردن در حوضچه‌ی اکنون است. این لذت و فراغت رو به خودمون هدیه بدیم. تا آخر تابستون، بعد از یک هفته‌ی کاری، دو ساعت می‌نشینیم دورهم و در باغ غزلیات سعدی تفرّج می‌کنیم.

سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست در میانِ این و آن، فرصت شمار امروز را «سعدی» ما فاتَ مضیٰ و ما سَیأتیکَ فأین؟ قُم فَاغْتَنِمِ الفُرصةَ بینَ العَدَمَیْن «منسوب به امام علی(ع)» آنچه گذشت از دست رفت و آنچه می‌آید كجاست؟ برخیز و فرصت میانِ دو نیستی را دریاب. https://eitaa.com/mahbubeman

بی‌برقی، علاوه‌بر خسارات مادی، خسارت روانی زیادی هم به ما وارد می‌کند. مثلاً دیروز عصر برق خانه‌ی ما رفته بود. در ظلمات شدید آماده شدم که بروم مهمانی. در مهمانی هم طبق معمول، مجلس در دست بنده بود و وظیفه‌ی خطیر خود می‌دانستم که با همگان معاشرت کنم اما خیلی زود از نقش مهمان خسته شدم و به کمک میزبان شتافتم و جلوی تک‌تک مهمان‌ها چای و کیک گرفتم. در پایان هم با تک‌تک مهمان‌ها دست دادم و خداحافظی کردم و به خانه برگشتم. به‌محض برگشت به خانه، خودم را در آینه ورانداز کردم و دنیا روی سرم خراب شد. لباسم را پشت‌ و رو یا برعکس پوشیده‌بودم! یعنی درزهای لباس، رو بود و دکمه‌ها زیر! کاش لااقل مثل سایر مهمان‌های موقر و متین، یک گوشه‌ای ساکت نشسته بودم و موزم را می‌خوردم و آن‌قدر عرض اندام نمی‌کردم. جالب آن‌که شب به میزبان پیام دادم و گفتم: «تو نباید به من بگویی لباسم پشت‌وروست و بروم درستش کنم؟» گفت: «من متوجه شدم ولی پیش خودم گفتم محال است تو اشتباه پوشیده‌ باشی و لابد مدلش بوده. آخر الآن دوخت از روی لباس مُد شده.» امیدوارم همه‌ی مهمان‌ها هم همین فکر را کرده باشند. https://eitaa.com/mahbubeman

برآمیزی و بگریزی و بنمایی و بربایی فغان از قهر لطف‌اندود و زهر شِکَّرآمیزت ذکر چهار فعل پی‌درپی، شتاب را به مخاطب منتقل می‌کند. از سوی دیگر، مصراع نخست معماطور است و مصراع دوم، به‌مثابه‌ی پاسخ معماست. https://eitaa.com/mahbubeman

امروز رفته بودم فیلمبرداری و طبق معمول، دغدغه‌‌ی جورابامو داشتم. :)) یادش به‌خیر، دقیقاً از روبروی حرم امام حسین(ع) خریدمشون. همه‌ی آدما مُهر و تسبیح می‌خریدن؛ من یه جین جوراب حیوان‌نشان خریدم.‌ تازه به نیت شفا هم رفته بودم. 😅 https://eitaa.com/mahbubeman

این ساعتهای طرح شاهنامه چهارده میلیارد تومان ناقابله. اگر شما هم می‌خواهید بگید با هم سفارش بدیم که پول پست از سوئیس به ایران کم دربیاد. (چه کنم خب؟ ذهنم فقیره🥲) https://eitaa.com/mahbubeman

یک خانم بلاگر ورزشی، تصاویری از تمریناتش گذاشته و طبق معمول چند آقا توی کامنت‌ها نمک ریخته‌اند که: «عضله ایز لودینگ/ بعداً سازی/ قبل و قبل» و چیزهایی از این دست. الآن نمی‌خواهم به خشونت کلامی این لات‌های مجازی بپردازم. حرفم چیز دیگری‌ست. متأسفانه تصویر ما از ورزش و ورزشکاری هم مثل خیلی چیزهای دیگر، تحت‌تأثیر القائات رسانه‌ای و فضای مجازی قرار گرفته. فکر می‌کنیم ورزش و تناسب اندام یعنی عضلات برجسته‌ی آنچنانی و شکم تخت و سیکس‌پک و این چیزها. در صورتی‌که فقط بدنسازهای حرفه‌ای، آن هم معمولاً با کمک مکمل‌های زیاد و داروهای مختلف و تمرینات سخت و رژیم غذایی پیچیده، به چنان اندام نمایشی‌ دست پیدا می‌کنند، وگرنه بدن طبیعی آن شکلی نیست و ورزشکار معمولی برای سلامتی بیشتر و حال بهتر تلاش می‌کند نه رفتن روی استیج و نمایش بدنش. البته الآن حرفم این هم نیست. از نادانی آن مردها نسبت به تفاوت فیزیولوژیکی خانم‌ها و آقایان متعجبم. یعنی واقعاً نمی‌فهمند که مقایسه‌ی بدن زن و مرد اشتباه است؟ درصد چربی بدن بانوان، به‌ویژه در نواحی میانی بدن بیشتر از مردان است و حجم عضلات و توان عضله‌سازی‌شان کمتر از آقایان. یعنی حتی اگر یک خانم، قدرت بدنی یکسان و تمرینات و تغذیه‌ی کاملاً مشابهی با یک آقا داشته باشد هم فطرتاً و طبیعتاً امکان ساخت عضله‌ی یکسان ندارد اما الآن حرفم این هم نیست. فقط می‌خواهم به نوسانات هورمونی یک زن در طول یک ماه بپردازم که برای هیچ مردی قابل درک نیست و طبیعی هم هست که نباشد. یعنی فقط باید زن باشی و این موقعیت را تجربه کنی تا بفهمی که در هر هفته‌ی یک ماه، وضعیت جسمی و روحی متفاوتی را از سر می‌گذرانی. قبلاً هم درباره‌ی فصول بدنی بانوان نوشته‌ام. که هفته‌ی پریود را معادل زمستان می‌دانند؛ نهایت بی‌حالی جسمی و بدحالی روحی. بانوان معمولاً در سه روز اول توان انجام حرکات ورزشی معمول را ندارند و در سه چهار روز بعدی هم توان بدنی‌شان به زیر پنجاه درصد می‌رسد. هفته‌ی بعد از پریودی، بهار هورمونی بانوان است؛ اوج نشاط بدنی و روانی. مثل چی فعالیت می‌کنند و شاد و شنگولند. هفته‌ی سوم ماه، تابستان هورمونی است و هنوز قدرت بدنی و روانی بالایی دارند، حتی شاید بیشتر از هفته‌ی دوم. هفته‌ی چهارم که pms یا پیش‌ازپریود است پاییز هورمونی تلقی می‌شود. با چشم خودت می‌بینی که انرژی‌ات مثل شعله‌ی شمع افول می‌کند و ظرفیت روانی‌‌ات کم و کمتر می‌شود. و این چرخه، ادامه دارد و تکرار می‌شود و اگر به آن آگاه نباشی دمار از روزگارت درمی‌آید... https://eitaa.com/mahbubeman

دلم می‌خواست جای تو بودم، با همین میزان عشق و ایمان و توکل. که ماشین زیر پایم را بفروشم و خرج زائران حضرت محبوبم کنم. که چند شبانه‌روز به شوق میزبانی از دلدادگانش نخوابم. هرکه غمت را خرید عشرت عالم فروخت/ باخبرانِ غمت بی‌خبر از عالمند https://eitaa.com/mahbubeman

فردا سیزده صَفره و چند ساله یه خرافه‌ای رایج شده که در این روز، یه نشونه‌ای بخرید برای هرچی که می‌خواهید در سال آینده به‌دست بیارید. مثلاً اگه خونه می‌خواهید جاکلیدی بخرید. اگه ماشین می‌خواهید جاسوییچی بخرید. اگه ثروت می‌خواهید یه تیکه طلا بخرید. اگه همسر می‌خواهید حلقه بخرید و اینا. عجیب اینه که افراد غیرمذهبی هم خیلی به این خرافه باور دارن و شاهدش هم صف‌های طولانی طلافروشی‌های مناطق بالاشهر تهران و خریداران آن‌چنانیه! به مسخره بودن این باور و خرافه‌پرستی مردم کاری ندارم. فقط فکر کردم خدا رو شکر که به این مسأله باور ندارم. چون اون‌قدر حاجت و خواسته و آرزو دارم که نمی‌دونم برای کدومشون نشونه بخرم. البته یه مشکل دیگه هم دارم که پول خریدن همین نشونه‌ها رو هم ندارم. :))) https://eitaa.com/mahbubeman