eitaa logo
نوای دل
38 دنبال‌کننده
287 عکس
60 ویدیو
2 فایل
سلام رفقا اینجا بهترین جایه که فکرش رو میشه کرد کانال حرف های دلی + هیئت هفتگی+ اعمال روزهای مهم+ محفل ها حواست باشه از دستت نره حتما عضو باشید کانال اصلی ما هم👇👇 🌱{ @Forty_days_to_God }🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام ای قرار دل بیقرارم آقاجان با تمام وجودم عهد بسته ام که دیگر دلیل اشک هایت نباشم دیشب در حرم،امام رضا، آقا رو به جانش دردانه اش قسم دادم، که چشمانم نابیناست تا راه عشق نوازی به شما رو پیدا کنم خودت بزرگواری کن و راه را برام هموار کن خیلی خوشحالم الان که دارم این متن رو مینویسم اشک هایم به من امان نمی دهد به قول مادرمهربانم خداوند وقتی اجازه فکر کردن به آرزو هاتو میده یقینا بهش میرسی وآرزوی من تنها تویی تو..
بچه ها حجم پیام ها خیلی بالا بود شرمنده ام اگر پیام کسی جا موند اصل آقاست که حرف شما را شنید
سلام بچه ها یه پیشنهاد می تونید به صورت زیر یه دفترچه به صورت اختیاری برای چله خریداری کنید و گزارش عملکرد تون را داخلش بنویسید یکی از اعضا انجام داده نگاه کنید 👇👇👇
یهویی‌از‌خواب‌پریدم‌اتاق‌نور‌خاص‌و‌کمی‌داشت دیدم‌ساعت3:30‌دقیقه‌🕞صبح‌هست‌داشتم‌ به‌این‌‌فکر‌میکردم که‌یهویی‌دیدم‌نصف‌دستم‌تو‌دیواره‌😰 دستمو‌زود‌از‌دیوار‌کشیدم‌بیرون وبا‌ترس‌زیاد‌بش‌نگاه‌میکردم!!! دوباره‌دستمو‌تو‌دیوار‌بردم رفت‌داخل‌دیوار!!!!!!!!!!!😳 صدای‌خنده‌شنیدم نشستم‌دیدم‌برادرم‌کنارم‌خوابیده!! از‌تخت‌بلند‌شدم‌رفتم‌که‌صداش‌کنم اما‌جوابمو‌نمیده!😰 رفتم‌اتاق‌مادرم سعی‌کردم‌پدرمو‌بیدار‌کنم هرچقدر‌صدا‌زدم‌کسی‌جواب‌نمیداد رفتم‌مادرمو‌بیدار‌کنم‌که‌یهواز‌خواب‌پرید!!!! خودش‌از‌خواب‌پرید اما‌بام‌صحبت‌نکرد داشت‌بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم‌میگفت و‌هی‌تکرار‌میکرد🌱 پدرمو‌از‌خواب‌بیدار‌کرد بش‌گفت‌بیدار‌شو‌بیدار‌شو میخوام‌برم‌از‌بچه‌ها‌مطمئن‌شم پدرم‌با‌تعجب‌بش‌جواب‌داد‌الان‌وقتش‌نیست‌ بزار‌بخوابم‌صبح‌خیر‌میشه☀️ اما‌با‌اصرار‌مادرم،با‌تعجب‌بیدار‌شد داشتم‌داد‌میزد‌م‌پدر‌مادر‌ولی‌کسی‌جواب‌نمیداد!!!! لباسای‌مادرمو‌گرفتم‌که‌صدامو‌بشنوه‌اما‌حس نمیکرد!!!😔 پشت‌سر‌پدر‌مادرم‌میرفتم‌تا‌رسیدم‌به‌اتاق‌خوابم وارد‌اتاق‌که‌شدن‌چراغ‌هارو‌روشن‌کردن💡 اما‌فرقی‌واسه‌من‌نداشت‌چون‌دنیاازهمون‌اول‌برام نور‌خاصی‌داشت اما‌تعجب‌کردم‌از‌چیزی‌که‌دیدم😳 جسم‌خودمو‌دیدم!!! آره‌جسم‌خودم! داشتم‌خودمو‌نگاه‌میکردم، من‌دوتا‌شدم؟؟ گفتم‌این‌کیه؟😧 چطور‌اینقدر‌شبیه‌منه!!؟؟ داشتم‌خودمو‌میزدم‌که‌از‌این‌خواب‌شوم‌از‌این کابوس‌بیدارشم اما‌بیدار‌نشدم پدرم‌گفت ؛🧔🏻 بیا‌دیدی‌بچه‌ها‌خوابن‌بزار‌بریم اما‌مادرم‌آروم‌نشدرفت‌سمت‌اون کسی‌که‌جای‌من‌خواب‌بود گفت‌محمد‌بیدار‌شو‌محمد‌جوابمو‌بده اما‌اون‌شخص‌جواب‌نمیداد!!! بیشتر‌از‌چند‌بار‌اون‌کسی‌که‌شبیه‌من‌بود‌رو‌لرزوند و‌صدا‌کرد‌اما‌هیچ‌جوابی‌نمیداد! یدفه‌اشکای‌پدرم‌شروع‌کردبه‌ریختن پدر‌قوی‌پدر‌خودم‌که‌تو‌کل‌عمرم‌غم‌و‌اشکاشو ندیده‌بودم‌الان‌دارم‌اشکاشو‌میبینم😔 جیغو‌دادوگریه‌همه‌جارو‌پر‌کرد،،،،،، برادرم‌از‌خواب پرید‌گفت‌چی‌شده؟؟؟؟ مادرم‌با‌حالت‌گریه‌و‌جیغو دادبش‌گفت‌برادرت‌مرد‌محمدمرد در‌حالی‌که‌گریش‌خون‌شده‌بود😭 جیغو‌گریه‌بیشتر‌شد رفتم‌پیش‌مادرم‌بش‌گفتم‌مامان‌گریه‌نکن‌من‌اینجام نگام‌کن!! اما‌کسی‌جواب‌منو‌نمیداد💔 چراااااااااااااااااااااااااااااااااااا شروع‌کردم‌داد‌زدن‌من‌اینجام‌ببینید اما‌کسی‌جواب‌نمیدادشروع‌کردم‌ای‌خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااا‌ای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااابزار این‌خواب‌تمو‌م‌شه صدایی‌شنیدم‌که‌داشت‌از‌دور‌میومد‌و‌کم‌کم‌زیاد میشد‌تا‌صدارو‌واضح‌شنیدم🍃 ((لقد‌کنت‌فی‌غفله‌من‌هذا‌فکشفنا عنک‌غطاءک‌فبصرک‌الیوم‌حدید)) یک‌دفعه‌دو‌نفر‌دستامو‌گرفتن اما‌آدم‌نبودن‌ترسیدم!!‌😰 داشتم‌داد‌میزدم‌ولم‌کنین‌ولم‌کنید شما‌از‌کجا‌اومدین؟؟؟چی‌میخواید؟،، گفتن‌ما‌نگهبانان‌تو‌تا‌قبر‌هستیم⚰ گفتم‌منکه‌نمردم‌من‌زندم چرا‌منو‌میبرید‌برا‌قبر‌ولم‌کنین‌من‌هم‌میبینم‌خم میشنوم‌هم‌حس‌میکنم با‌لبخند‌بم‌جواب‌دادن::؛🙂 شماانسان‌ها‌عجیب‌هستید‌فکر‌میکنید‌مرگ‌پایان زندگی‌هست‌آیا‌ممیدونید‌زندگی‌که‌شما‌میکردید خواب‌کوتاهی‌بود‌و‌وقتی‌میمیرید‌این‌خواب‌تمام میشود؟؟!!😴 اما‌هنوزم‌داشتن‌منو‌به‌سمت‌قبر‌میکشیدن تو‌راه‌که‌منو‌میکشیدن‌مردمی‌رو‌میدیدم‌که‌گریه میکردن‌بعضیا‌میخندیدند‌بعضیا‌جیغ‌میزدن و‌هر‌نفر‌باش‌دوتا‌نگهبان‌بود✌️🏼 از‌نگهبانا‌پرسیدم‌چرا‌این‌انسانها‌اینطوررن؟؟ گفتن؛؛این‌مردم‌مسیر‌خودشونو‌دیدن، بعضیا‌گمراه‌بودن حرفشونو‌قطع کردم‌گفتم‌یعنی‌میرن‌جهنم؟؟🔥 گفتن؛؛بله و‌این‌هایی‌‌که‌میخندند‌میرن‌بهشت🌳 من‌زود‌جواب‌دادم:: من‌دارم‌کجا‌میرم؟؟؟؟؟🙆🏻‍♂ گفتن؛؛تو‌یکم‌راه‌راست‌میرفتی‌توبه‌میکردی‌بعد‌یکم گناه‌میکردی‌وضعیتت‌باخودتم‌مشخص‌نبود و‌همینطور‌خواهی‌ماند🥀 حرفشونو‌قطع کردم‌با‌ترس‌پرسیدم،،،‌یعنی‌من میرم‌جهنم؟؟؟؟؟؟؟ جواب‌دادن؛؛:: خدا‌رحمان‌و‌رحیمه‌و‌سفر‌ما‌طولانی، سرمو‌برگردوندم‌پدر،برادرم،عموم‌و‌کل‌فامیلامو دیدم‌منو‌با‌یه‌صندوق‌داشتن‌میبردن‌دویدم‌سمتشون گفتم‌؛؛برام‌دعا‌کنید ؛؛🤲🏻 اما‌کسی‌جوابمو‌نداد‌بعضیا‌گریه‌میکردن‌بعضیا ناراحت‌بودن‌رفتم‌سمت‌برادرم‌بش‌گفتم‌داداش مواظب‌خودت‌تو‌دنیا‌باش‌و‌گول‌دنیا‌و‌زیباییهاشو نخور‌ای‌کاش‌صدای‌منو‌میشنید 💔 نگهبانایی‌که‌بام‌بود‌ن‌منو‌کشیدن و‌بالای‌جسد‌خودم‌خوابوندنم پدرمو‌دیدم‌که‌داشت‌بالام‌خاک‌میریخت برادرامو‌دیدم‌که‌روم‌خاک‌میریخت همه‌روم‌خاک‌میریختن آرزو‌کردم‌ای‌کاش‌من‌جاشون‌تو‌دنیا‌بودم‌توبه میکردم‌نماز‌دیروز‌صبحمو‌میخوندم✨ نماز‌دیروز‌ظهرمو‌میخوندم✨ نماز‌دیروز‌مغرب‌و‌عشاءرو‌میخوندم✨ هرروز‌خدامو‌صدا‌میکردم‌و‌باش‌رازو‌نیاز‌میکردم هرروز‌توبه‌خودمو‌تجدید‌میکردم🌱 و‌پایبند‌تر‌میشدم گناهامو‌کاملاً‌ترک‌میکردم شروع‌کردم‌داد‌زدن‌ای‌مردم‌مواظب‌باشید‌دنیا گولتون‌نزنه 😔ایکاش‌یکی‌صدامو‌میشنید 😔 اما‌تو‌الان‌صدامو‌شنیدی!! درسته؟؟؟ کَسَم‌علیست‌در‌آن‌بی‌کسی‌که‌میگویند‌به
رفقا از طریق لینک زیر می توانیم با هم ناشناس درباره مشکلی یا سوالی دارید ناشناس صحبت کنیم https://abzarek.ir/service-p/msg/319864 فقط وارد لینک شدید بعد ارسال پیام تون میاد مشاهده پیام بزنید تا مشاهده پیام بیاد بعد یه صفحه مثل پبوی درست میشه
هر چه دلت می خواد به بگو راستی منتظر شما از اولین ها تون هستيم تا باعث تشویق رفقا دیگه بشه https://harfeto.timefriend.net/16440852768410 منتظر انتقاد و پیشنهاد شما👆👆 درباره کانال هم هستیم
@shahidshalamche_8 @shahidshalamche_8 قدمگاه ملائکه شلمچه
رفیق در آخر یه کانال عالی بهتون معرفی کنیم مخصوصا عاشقان خودم عضوم دوست داشتید عضو بشید