5.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 ببينيد| بازخوانی تاریخی حادثه کوی دانشگاه تهران و فتنه ۷۸ توسط اصلاحطلبان
🔸رهبر انقلاب: حتّی اگر خونتان به جوش آمد باز هم باید «صبر» کنید...
اگر عکس من را هم آتش زدند باز هم صبر کنید
═══.🍃🇮🇷🕊.════
http://eitaa.com/mahdavieat
♨ بازار داغ شایعه
🔻قفل گوشی خود را باز میکنید و سری به شبکههای اجتماعی میزنید، پیامها را میخوانید و به پیامی میرسید که در آن نوشته شده است کاربرانی که در شبکههای اجتماعی خارجی فعالیت کنند، با حبس و جریمه نقدی مجازات خواهند شد! احتمالاً میخندید و جدی نمیگیرید و به گشت و گذار خود در پیامها ادامه میدهید...
✍ محمد صالح نادری
🔗ادامه مطلب در لینک زیر👇👇👇
https://basirat.ir/fa/news/331842
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅
http://eitaa.com/mahdavieat
امروز. میخوام براتون یهویی های قشنگ ارزو کنم....🍃🌺
الهی...🍃🌺
یهویی و بی دلیل دل مهربونتون شادشه ...
الهی....🍃🌺
یهویی و بی دلیل گل لبخند روی لباتون بشکفه....
الهی🍃🌺
یهویی کاراتون راس وریس شه
الهی🍃🌺
یهویی امروزیکی ازبهترین روزای زندگیتون شه
الهی🍃🌺
یهویی بشه اون چیزی که دل مهربونتون میخاد
و...الهی ...🍃🌺
هزارتا یهویی قشنگ دیگه رو نصیب هرکی که داره اینو میخونه کن،آمین،
زندگیتون رنگ خدا
وعاقبتتون بخیر🌹❤️🌹
🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
____🍃🌸🍃____
http://eitaa.com/mahdavieat
تو ریحانه خلقتی...😇
پس همیشه بهترین خودت باش🙃✌️
#نجابت -ایرانی
http://eitaa.com/mahdavieat
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم_یک🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#شهید_ابراهیم_هادی🌷🕊
فصل چهارم..(قسمت آخر )🌹🍃
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین
#منطقه_چم_امام_حسن
براي اولين عملياتهاي نفوذي در عمق مواضع دشمن آماده شديم. ابراهيم، جواد افراســيابي، رضا دستواره و رضا چراغي و چهار نفر ديگر انتخاب شدند. بعد دو نفر از كردهاي محلي كه راهها را خوب ميشناختند به ما اضافه شدند. به اندازه يک هفته آذوقه كه بيشتر نان و خرما بود برداشتيم. سالح و مواد منفجره و مين ضد خودرو به تعداد كافي در كوله پشتيها بسته بندي كرديم و راه افتاديم. از ارتفاعات و بعد هم از رودخانه چم امام حسن عبور كرديم. به منطقه چم حســن وارد شديم. آنجا محل اســتقرار يك تيپ ارتش عراق بود. ميان شيارها و البهالي تپه ها مخفي شديم. دشمن فكر نميكرد كه نيروهاي ايراني بتوانند از اين ارتفاعات عبور كنند. براي همين به راحتي مشغول تهيه نقشه شديم. سه روز در آن منطقه بوديم. هرچند بارندگيهاي شديد كمي جلوي كار ما را گرفت، اما با تلاش بچه ها نقشه هاي خوبي از منطقه تهيه گرديد. پس از اتمام كار شناسايي و تهيه نقشه، به سراغ جاده نظامي رفتيم. چندين مين ضد خودرو در آن كار گذاشتيم. بعد هم سريع به سمت مواضع نيروهاي خودي برگشتيم. هنوز زياد دور نشــده بوديم که صــداي چندين انفجارآمــد. خودروها و رودخانه و اطراف آن به زبان محلي چم امام حسن نفربرهاي دشمن را ديديم كه در آتش ميسوخت. مــا هم ســريع از منطقه خطر دور شــديم. پس ازچند دقيقه متوجه شــديم تانكهاي دشمن به همراه نيروهاي پياده، مشغول تعقيب ما هستند. ما با عبور از داخل شيارها و لب های تپه ها خودمان را به رودخانه امام حسن رسانديم. با عبور از رودخانه، تانكها نتوانستند ما را تعقيب كنند. محل مناسبي را در پشــت رودخانه پيدا كرديم و مشغول استراحت شديم. دقايقي بعد، از دور صداي هليكوپتر شنيده شد! فكر اين يكي را نكرده بوديم. ابراهيم بالفاصله نقشهها را داخل يك كوله پشتي ريخت و تحويل رضا داد و گفت: من و جواد مي مانيم شما سريع حركت كنيد. كاري نميشــد كرد، خشابهاي اضافه و چند نارنجك به آنها داديم و با ناراحتي از آنها جدا شديم و حركت كرديم. اصلا همه اين مأموريت براي به دست آوردن اين نقشه ها بود. اين موضوع به پيروزي در عملياتهاي بعدي بسيار كمك ميكرد. از دور ديديم كه ابراهيم و جواد مرتب جاي خودشان را عوض ميكنند و با ژ۳ به سمت هليكوپتر تيراندازي ميكردند. هليكوپتر عراقي هم مرتب با دور زدن به سمت آنها شليك ميكرد. دو ساعت بعد به ارتفاعات رسيديم. ديگر صدايي نميآمد. يكي از بچه ها كه خيلي ابراهيم را دوســت داشــت گريه ميكرد، ما هيــچ خبري از آنها نداشتيم. نميدانستيم زنده هستند يا نه. يادم آمد ديروز كه بيكار داخل شــيارها مخفي بوديــم، ابراهيم با آرامش خاصي مسابقه راه انداخت و بازي ميكرد. بعد هم لغتهاي فارسي را به كردهاي گروه آموزش ميداد. آنقدر آرامش داشت كه اصلا فكر نميكرديم در ميان مواضع دشمن قرار گرفته ايم. وقتي هم موقع نماز شد ميخواست با صداي بلند اذان بگويد! امــا با اصرار بچه ها خيلــي آرام اذان گفت و بعد بــا حالت معنوي خاصي مشغول نماز شد. ابراهيم در اين مدت شجاعتي داشت كه ترس را از دل همه بچه ها خارج ميكرد. حالا ديگر شب شده بود. از آخرين باري كه ابراهيم را ديديم ساعتها ميگذشت. به محل قرار رسيديم، با ابراهيم و جواد قرار گذاشته بوديم كه خودشان را تا قبل از روشن شدن هوا به اين محل برسانند. چند ساعت استراحت كرديم ولي هيچ خبري از آنها نشد. هوا كمكم در حال روشن شدن بود. ما بايد از اين مكان خارج ميشديم. بچه ها مرتب ذكر ميگفتند و دعا ميخواندند. آماده حركت شــديم کــه از دور صدايي آمد. اسلحه ها را مسلح كرديم و نشستيم. چند لحظه بعد، از صداها متوجه شديم كه ابراهيم و جواد هستند. خوشحالي در چهــره همه موج ميزد. با كمك بچه هاي تازه نفس به كمكشــان رفتيم. سريع هم از آن منطقه خارج شديم. نقشــه هاي به دســت آمده از اين عمليات نفوذي در حمله هاي بعدي بسيار كارســاز بود. اين جز با حماسه بچه هاي شجاع گروه از جمله ابراهيم و جواد به دســت نميآمد. فردا ظهر ابراهيم و جواد مثل هميشه آماده و پرتوان پيش بچه هــا بودند. با رضــا رفتيم پيش ابراهيــم. گفتم: داش ابــرام، ديروز وقتي هليكوپتر رسيد چه كار كرديد؟ با آرامش خاص و هميشــگي خودش گفت: خدا كمك كرد. من و جواد از هــم فاصله گرفتيم و مرتب جاي خودمان را عوض ميكرديم و به ســمت هليكوپتر تيراندازي ميكرديم. او هم مرتب دور ميزد و به سمت ما شليك ميكرد. وقتي هم گلوله هايش تمام شد برگشت.
#راوی_حسین_الله_کرم
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/mahdavieat
@mahdavieat
✨سهم امروزمون از یاد مولای غریب
💫💫💫💫💫
🔴 دلیل دلگیری عصرهای جمعه
🔵 از آیتالله بهاءالدینی پرسیدند: علت اینکه عصرهای جمعه دل انسان میگیرد و غمگین میشود چیست؟ فرمودند: چون در آن لحظه قلب مقدّس امام عصر (ارواحنا فداه) بهسبب عرضهی اعمال انسانها، ناراحت و گرفته است، آدم و عالم متأثر میشوند. حضرت، قلب و مدارِ وجود است.
📚 شرح چهل حدیث ص ۴۳۲
#مهدویت
http://eitaa.com/mahdavieat
📸 پیراهنی که نه برای دانشجو بود و نه خون روی آن خون انسان بود اما باعث تحریمهای اقتصادی علیه مردم شد
🔺احمد باطبی در ۱۸ تیر ۷۸ از لیدرهای آشوبگران بود، بعدها به آمریکا فرار و البته اعتراف کرد خون روی پیراهنی که میگفت متعلق به همکلاسیش است، خون انسان نبوده!
🔸باطبی در سال ۹۵ و بعد از پیروزی ترامپ یکی از ۳۰ نفری بود که با ارسال نامه، از ترامپ خواست تحریمهای ایران را افزایش دهد‼️
#خائن
http://eitaa.com/mahdavieat
🌸💠🌸💠🌸
#رفیق_شهید شما کیست؟
✅با کدام #شهید بیشتر #درددل میکنید؟
💠🔷💠🔷💠🔷💠
#بصیرت
#همسفر_با_شهدا
#رفقای من شهید همت
#شهید هادی
#شهید مشلب
http://eitaa.com/mahdavieat