تا حالا بہ ۅاࢪوݩہے ڪلمات دقٺ ڪࢪدین؟!
« گنج » مےشہ « جنگ »🚫
« دࢪمان » مےشہ « نامرد »👀
« قہقہہ » مےشہ « هق هق »🙂
ولے
« دزد » همۅن دزده...🧟♂
« دࢪد » همۅن دࢪده...💔
« گࢪگ » همۅن گࢪگہ...🐺
بعلہ!
نمےدۅنمـ چࢪا
« من » « نم » زده🚶🏻♀
ۅ « یاࢪ » « ࢪاے » عۅض ڪࢪده 🤭
ۅ « ࢪاه » انگاࢪ « هاࢪ » شده 🛤
ۅ « ࢪوز » بہ « زوࢪ » میگذࢪه 🌥
ۅ « آشنا » ࢪۅ جز ٺۅ « انشا » نمےبینے 📝
چہ « سࢪد »ـه ایݩ « دࢪس » زندگے ❄️
ۅ از اۅنجایـے ڪہ « دࢪد » همۅن « دࢪد »ـه
ڪم ڪم « مࢪگ » بࢪاے آدما « گࢪم » مےشہ 🔥
اما من ٺۅ این اۅضاع دلم « آࢪامش »
ۅاࢪوݩہ مےخۅاد...🙃
دلم « شما ࢪا » مےخۅاهد امام زمانم♥️
یا صاحب الزمان اغثنے
#قلبی_که_میشکند💔
سیما دختری بود که در خانواده ای مذهبی به دنیا امده بود . اما به دلیل دوستانی که داشت هیچ علاقه ای به دین نداشت
به خاطر اینکه جلب توجه کند و دل پسران کوچه و خیابان را ببرد ، لباس های تنگ و چسبان میپوشید و موهایش را بیرون میداد👱♀ و بسیاری دیگر از کارهایی که در شان یک دختر نبود انجام میداد 😔
او با اینکه میدانست با این کار ها به ذلت می افتد ، آگاهانه خود را به قعر چاه گناه می انداخت و نمی خواست بفهمد که دارد چه میکند ...
روز ها میگذشت و او به کار هایش ادامه میداد
تا اینکه ...
شبی خواب دید در صحرایی بی آب و علف که بادی شدید میوزید 🌬 و پرنده ای پر نمیزد 🕊 تنها بود
او بسیار سردرگم شده بود که در این صحرا چه میکند . تشنه بود و لب هایش ترک ترک شده بودند . هرچه میدوید و داد میزد کسی را نمیافت که جرعه ای آب به او بدهد تا بلکه تشنگی اش رفع شود
پس از ساعتی دویدن ، خیمه ای دید . فکر کرد خیالاتی شده است چون در آن بیابانی که او بود حتی به مغزش خطور نمیکرد که کسی آنجا زندگی کند . به خیمه نزدیک شد و پرده را کنار زد . دید مردی در خیمه نشسته است که پشتش به در خیمه بود و گریه میکرد 😭
سیما گفت : ببخشید آقا من در این بیابان گم شده ام ، نمیدانم اینجا چه میکنم ، میشود به من کمک کنید ؟
منتظر بود تا مرد جوابش را بدهد و از طرفی کنجکاو بود که او چرا گریه میکند 🧐
در همان لحظه فکر های زیادی در سرش میگذشت . همین طور که به فکر فرو رفته بود ، مرد رویش را به سمت او کرد و با لبخند به او سلام کرد 🙂
سیما تا او را دید حزن و غم و اندوهی تمام وجودش را فرا گرفت 😥
صورت مرد قرمز شده بود گویی کسی او را زده بود
اشک در چشمان سیما حلقه زد و با گریه به او گفت شما چه کسی هستی ؟ اسم شما چیست ؟ من احساس میکنم شما را میشناسم . چه کسی شما را زده ؟
مرد گفت اسم من : « مهدی فاطمه است🥺💔😭» و به خاطر گناهان شیعیانم صورتم قرمز شده انها هر گناهی که میکنند مثل سیلی به من میخورد 😓 من به جای انها از خداوند طلب بخشش میکنم 😔 و برایشان دعا میکنم 🤲
باورش نمیشد که انقدر امام زمانش تنها باشد🥺💔
به او گفت از شما خواهش میکنم مرا ببخش 😔 مرا به خاطر تمام سیلی هایی که به شما زدم ببخش 😭 به خاطر تمام لحظاتی که قلب شما را میشکستم 💔 ببخش😭
اما امام زمان گفت من خیلی وقت است تو را بخشیده ام 😍
این صدا مانند وقتی که در کوه فریاد میزنی و صدایت می پیچد ، در روح و روان سیما پیچید و همان لحظه از خواب پرید
پس از ان خواب زیبا سیما تصمیم گرفت دیگر کارهای قبلش را تکرار نکند و دختری خوب برای پدر مهربانش باشد 😍
خوب است در کنار تمام آرزو هایی که داریم
در کنار تمام دغدغه های زندگیمان یاد پدر مهربان مان باشیم و برای ظهورش دعا کنیم 🤲🏻💔
ظهور و سلامتی آقا صاحب الزمان صلوات🌸
اللهم عجل لولیک الفرج 🍃
•📜✍🏻•
شھیدمحسنحججۍ :
خودتانرابرایظهورِامامزمانروحی
لکالفداوجنگباکفاربهخصوص
اسرائیلآمادهکنیدکهآنروزخیلی
نزدیکاست🖐🏻.
#شهیدانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_ #اندکیتفکر📮🌿 _
اگه1 نفر 100هزار تومن
بهمون قرض بده
تا آخرعمر یادمون میمونه🔍
تا عمر داریم خودمونو💡
مدیونش میدونیم📦
اما
#شهدا❤️
جونشون رو برامون دادن
خیلی از حرفاشون رو زمین مونده:)
#تلنگر
با رفتار و کردار های بدت میشوی محبوب مردم ❗️
هنگامی که تمام عالم برایت بلند میشوند و تشویقت میکنند👏
ولی #امام_زمان رویش را برمی گرداند 😔
و اشک میریزد😥
حواست باشه مومٸن؟!
مبادا باعث ناراحتـی امام زمان بشی😓
#الهم_عجل_الولیک_الفرج
نـــ٘ه رنگـــت از مُد می افتــد❌
نه بی کلاس است❕
چادر پارچه ی ساده ی مشکی نیست⁉️
چادر پارچه ای بهشتی هدیه ای طرف حضرت فاطمه زهرا ( س ) برای دختران انتخاب شده فرستاده✅✅
پس امانت دار خوبی باشیم🌺
#الهم_عجل_الولیک_الفرج