شاید یه روزی منم رفتم حسین جان...
اما هیچ وقت یادت نرهـ
یه نوکری
شب و روز
کنج اتاقش
زانو هاشو بغل میگرفت
به عکست حرمت خیره میشد
اما نمیدونم چرا
ولی همش تار میدید🥲
آروم آروم
با صدای گرفته از گریه
باهات حرف میزد!
من میرم...
اما یادت نره
یه نوکری
یه عمر
تو حسرت کربلات
تو بغض و گریه
تو شکستگی عمیقی
روزی هزار دفعه
کربلا تو خواست و دعوتش نکردی
یادته گفته بودی زیارت به دعوته ن قسمت؟
فقط همینقدر بهت بگم حسین جان
این شبا
اگه بغلم نکنی
اگه دستی رو سرم نکشی
اگه کنارم نباشی...
دیگ نیستم
دیگ نفس نمیکشم
دیگ زندگی نمی کنم
دیگ قلبم نمیزنه
دیگ نمیخندم
بیا به این فاصله ها
به حق رقیه
به حق رقیه
به حق رقیه
به حق رقیه
به حق رقیه
به حق رقیه
به حق رقیه
به حق رقیه
به حق رقیه
به حق رقیه
خاتمه بده....
آقای من!
چه کسی بهتر میداند حال نوکر را جز آقای او؟
#دلی
https://eitaa.com/mahdavii12
«اَلَیـْسَ اللهُ بِڪآفٍ عَبـْدَهُ»🌱'
آیٰا خُـدآ بَرآ؎ِ بَنـدِه اَش ڪٰآفِۍ نِیسـت؟!🪐💞(:
https://eitaa.com/mahdavii12