eitaa logo
| مَـہْـدَوٖیَّت |
1.1هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1هزار ویدیو
46 فایل
✍امام زمان`عج`: شیعیان ما بہ اندازهٔ آب خوردنی ما را نمےخواهند، اگر بخواهند،دعا مےڪنند و #فرج ما میرسد. «اَلْلّٰهُمَّ ‌عَجِّلْ‌ لِوَلِیِّڪَ ‌الفَرَجْ» یعنے : ⛔گناه نکنیم⛔ 🍃کپے با『صلوات‌‌‌』 🍃 تبادل و تبلیغ نداریم🚫 👤خادم کانال↯ 🆔 @madare_sadat_135
مشاهده در ایتا
دانلود
کسانی که با خاطره دارن دلنوشته های خودشون رو به آیدی @ya_abalfazl133 ارسال نمایند. از بین دلنوشته ها قرعه کشی انجام میشه و به یک نفر هدیه تعلق میگیره 🔴مهلت ارسال تا یک/مهر/۱۴٠٠ ❥| @mahdaviiat_313
رفتےو همہ‌ۍلذتامونوازدنیاباخودت‌بردۍ حاجے .. لذتےبالاترازدیدن‌کربلا،؟!🖤😔 ❥| @mahdaviiat_313
سلام از بنده کوچک به بقیه ا...الاعظم سلام مولایم قبل ترها غصه میخوردم عصر جمعه ها چشمانم برای غربتت بارانی میشد اندیشه ام این بود چگونه می‌شود همه عالم یکی شوند و تو مولا وپادشاه همه خلق شوی مگر می‌شود دل‌های عالمیان یکی شود ..... اما حالا حال و روزم کمی بهتر شده ..... پیاده روی را که میبینم دلم خنک می‌شود ای خدا....عظمتت را شکر مولا جان می بینید از همه دنیا آمده‌اند سفید.... سیاه... عرب... عجم... مسلمان... مسیحی... کم کم دلها دارد یکی می‌شود چه جاذبه ای دارد جدتان حسین ع مغناطیس وجود حسین ع و عشق ظهور شما آقا چه آتشی در دلها افکنده... آتشی که فقط خنکای حضور شما آن را سرد میکند آماده باش آقا آماده ایم آماده ایم و منتظر برای آمدنت امید به دیدارت داریم ناامیدمان نکن.... ✍مژگان دستجردی شما فرستادید🌹 ❥| @mahdaviiat_313
•♥️🌱• ± من بی وفایی کردم و اما شما نه مردم همه راهی شدند و ما چرا نه؟ کفران نعمت کرده ایم آقا ببخشا ما را بزن باشد ولی با کربلا نه!🕯🥀 ۸ روز تا 🕊 ❥| @mahdaviiat_313
❣امـیـرالـمـؤنـیـن "ع" : 📝آه! چقدر مشتاقم ڪہ آنها را در روزگار تشکيل دولتشان ببينم. [📕کفاية الاثر/ ص220] ❥| @mahdaviiat_313
••🌴💔•• •|لبیڪ یا صاحب الزمان "عج" شاید الان توی جاده ای… شاید گوشہ ڪنار موڪب ها نشستہ ای… شاید آلان بہ زائران تشنہ عراقۍ آب میدی… یا صاحب الزمان ما جاماندھ های عجمۍ هستیم‌ براۍماعجمۍهام‌‌دعاۍ‌ڪن)): 💔😓 ❥| @mahdaviiat_313
•|🏴🖤|• ••| 😭°•. ≼دردیعنی‌یک‌نفرجامانده‌باشدازحرم🕌≽ ≼مانـده‌ام‌تنــهای‌تنـهابادلِ‌وامانــده‌ام♥️
‌▪️جا ماندن بوی تنهایی می‌دهد. رنگ ترس دارد و صدای سکوت؛ انگار غم‌های کل عالم را هُل داده‌اند روی شانه‌ی جامانده‌ها 😔 جا ماندن آنجایی است که دلت رفته و پایت مانده، غم دارد، اشک دارد، غصه دارد... مــهــدی جان! من یک جامانده‌ام! جامانده از تمام خاطرات نجف تا کربلا، جامانده از تمام موکب‌ها و قرار پای عمودها، جامانده از خستگی‌های شیرین اربعین. حالا تمام آرزویم این است: ▪️کاش حالا که خودم جا ماندم، دعاهای فرجم جا نمانَد. کاش دست دعاهایم را بگیری و تا زیر قبّه‌ی حسین بدرقه‌شان کنی!✋ ❥| @mahdaviiat_313
اللهم صل علی محمد و آل محمدو عجل فرجهم🌱
از ما که گذشت... الهی هیچ کس از حرم جا نمونه
✍امام خامنه ای(حفظه الله): {ما به مدت هشت سال از حیثیت، ناموس، دین، تمامیت ارضی، مردم، انقلاب، حکومت، نظام اسلامی و قرآن دفاع کردیم و چنین دفاعی،مقدس است.} ❥| @mahdaviiat_313
بابت کم کاری این چند روز پوزش ما را پذیرا باشین🌹 حال یک جا مانده بهتر از این نمیشه..
✍پيامبر اکرم (ص) یاعلی! پنچ چیز دل را می میراند: 1⃣زیادخوردن، 2⃣زیادخوابیدن، 3⃣زیاد خندیدن، 4⃣غصه فراوان! 5⃣و حرام خوردن که ایمان را دور می‌کند. 📚 نصایح،۲۱۹ ❥| @mahdaviiat_313
شروع جاذبه ی مغناطیس حسینی در روز اربعین🏴 است. این همان مغناطیسی است که امروز هم با گذشت قرن های متمادی در دل من و شماست. چند روزی بود که در خانه ما حرف از رفتن به کربلا🏴 بود. برادرم و پدرم اصرار داشتند که پاسپورت و ویزای ما را بگیرند و ما را به کربلا بفرستند. شوق و ذوق سفر به کربلا آنقدر زیاد بود که شب ها🌚 خواب نداشتم و روز ها🌝 نیز از ذوق زیاد گویی روی ابرها☁️ راه میرفتم. بالاخره روز سفر از راه👣 رسید؛ اولین روز ماه آبان ما راهی مرز مهران شدیم تا از آنجا به سمت نجف و کربلا حرکت کنیم. دومین روز ماه آبان بود که ما به مرز مهران رسیدیم و چه شلوغ بود مرز! مرز سرتاسر پر بود از زائرانی که برای زیارت اباعبدالله🦋 سختی سفر را به جان خریده بودند و راهی عراق شده بودند. بماند که گذشتن از مرز نیز چه سختی های جانفرسایی داشت اما همه این سختی ها می ارزید به دیدن حرم حضرت ارباب...! خلاصه ما از مرز رد شدیم و وارد کشور عراق شدیم. از مرز مستقیم به سمت نجف ماشین🚖 گرفتیم و حرکت کردیم. شب تقریبا نزدیک اذان صبح بود که ما به نجف رسیدیم و راهی حسینیه آیت الله حکیم برای استراحت شدیم. پس از خواندن نماز صبح و کلی استراحت به سوی حرم امیر المومنین🏴 رفتیم. وای که چه شلوغ بود صحن حرم اما همه زائرانی که آنجا بودند فارغ از آن اوضاع و احوال و شلوغی در حس و حال متفاوت و معنوی📿 خود غرق بودند. 💫وارد حرم که شدیم انگار نزد کسی رفته ایم که سالهاست برایمان آشناست؛ درست بود که در کشوری غیر از کشور خود بودیم و غریب به حساب می آمدیم اما در حرم امیر المومنین به هیچ وجه احساس غریبی نمیکردی، انگار که به دیدن پدرت و عزیزترین❤️ فرد زندگیت رفته ای...! پس از دعا و نماز📿 راهی حسینیه شدیم تا از آنجا پیاده👣 به سوی کربلا راه بیفتیم. کیف هایمان را به پشتمان انداختیم و بند کفشهایمان👟 را محکم بستیم و راهی شیرین ترین🌟 سفر زندگی خود شدیم. از اولین عمود شروع به راه رفتن کردیم، تمام زائران و افرادی که در اطراف ما بودند هر کدام حس و حال متفاوتی داشتند. یکی تسبیح📿 به دست داشت و صلوات میفرستاد، یکی با زمزمه زیارت عاشورا راه میرفت و لعن میکرد کسانی را که امامش را به شهادت رساندند و یکی زیر لب ذکر حسین حسین (ع) بر لب داشت. و در آنجا کسانی نیز بودند که به نیابت از کسانی آمده بودند که باز شدن راه کربلا را مدیون جان و خون🥀 آنان بودیم. و برایتان بگویم از مهمان نوازی و مهمان دوستی مردم عراق. با چه شور و شوقی😍 خاک زیر پای زائران را توتیای چشمان خود میکردند و آن را به عنوان شفا برای مریضان خود میبردند. با چه شوق و ذوقی خانه و کاشانه🏠 خویش را در اختیار زوار قرار میدادند. زائران همگی از تمام نقاط جهان آمده بودند و تنها در آنجا بود که تو میتوانستی همه افراد را با یک دیدگاه واحد ببینی و همگی جمله ((حب الحسین یجمعنا)) را بر لب داشتند یعنی عشق به حسین🏴 است که ما را دور هم جمع کرده است. و برایتان بگویم از آنروز که ما به عمود هزار و چهارصد و پنجاه رسیدیم و در آنجا بود که به آرزوی❤️ دیرینه خودم رسیدم. آن لحظه که گنبد طلایی🕌 حضرت ارباب و باوفاترین برادر و یار دنیا را دیدم به یقین از آن لحظه هایی بود که از عمر انسان شمرده نمیشود. انگار که آن ساعات از عمر و زندگی تو نیست. آن زمان به خودم آمدم که روبروی حرم سیدالشهدا ایستاده ام و صورتم خیس از اشک😭 است و این شعر را با خودم زمزمه میکنم: عشق یعنی به تو رسیدن یعنی نفس کشیدن تو خاک سرزمینت عشق یعنی تموم و سال و همیشه بی قرارم برای اربعینت🏴 آقای من زندگیمو دستت دادم تو این مسیر افتادم ای عشق مادرزادم حسین (ع)💔 ✍بهاره سادات حسینی 🖇خاطره ❥| @mahdaviiat_313
•|🏴🖤|• ••| 😭°•. ≼دردیعنی‌یک‌نفرجامانده‌باشدازحرم🕌≽ ≼مانـده‌ام‌تنــهای‌تنـهابادلِ‌وامانــده‌ام♥️≽ ❥| @mahdaviiat_313
|| کربلا به رفتن نیست به شدن است اگر کربلا به رفتن بود که شمر هم کربلاییست(:🍃❗️' • شهیدآوینی • ❥| @mahdaviiat_313
میگن اینایی که میرفتن کربلا خیلی براشون سخته که نرن چون رو دیدن خودمونی بگم قضیه اینه هرکه دلارام دید از دلش آرام رفت... (: ❥| @mahdaviiat_313
کاروان ما که دو اتوبوس بودیم بعد از حدود دو روز اقامت در نجف و زیارت حضرت امیرالمؤمنین ع و انجام اعمال مسجد کوفه و ... پیاده روی خود از نجف اشرف به سمت کربلا را آغاز کردیم. صف نسبتا طولانی ای تشکیل داده بودیم! فکرش را بکنید که 80 نفر دوتا دوتا دارند راه می روند.میشود 40 ردیف، با این حساب هر ردیف هفتادسانت هم که جا گرفته باشد...زیاد است.بر اساس نذری که از مدتی قبل از سفر کرده بودم، آن روز را روزه گرفته بودم و این ساعت از شبانه روز، گرسنه ترین حالت م بود.ولی انقدر فضا هیجان انگیز بود که وقت برای احساس ضعف نمی ماند.بعد از نماز راه افتادیم و با سرعت نسبتا زیاد حرکت کردیم. قرار گذاشتیم بود هر یک ساعت، یک ربع استراحت کنیم.ما همچنان در خیابان وادی السلام بودیم.یعنی خیابانی که موازی خیابان اصلی ای بود که معمولِ حرکت زائرها بود-همان پل امیرالمومنین ع-.هوا داشت روشن می شد و گروه، گرسنه بود-وقتی با گروه حرکت می کنی، نمی شود هرجا که دلت می خواهد بایستی،ایرادش این است که احتمالا گرسنه بشوی و خوبی اش هم این است که پخته می شوی و حرکت دسته جمعی یادمی گیری-پیچیدیم به یک فرعی که خیابان اصلی از آنجا دیده می شد.که مواجه شدیم با یک خانه بزرگی که جلویش دارند کباب می زنند!!اول صبح!!!اصرار کردند و انصافا جای خوبی برای ایستادن بود.یک خیابان خلوت و دنج که صندلی برای نشستن زیاد بود.زن میانسالی در خانه روبرویی در را باز کرد و به ما نگاه کرد و با اشاراتی بهمان فهماند که اگر می خواهید تجدید وضو و اینها بکنید بیایید اینجا.ما هم که از خدا خواسته،هم برای تجدید وضو هم برای اضافه کردن نمک هیجانات سفر-رفتیم توی خانه شان.و پشت سرمان چندتایی از بچه ها و احیانا خادم ها هم آمدند.خانه بزرگی بود با ستون های بلند و دیوارهای سنگ شده با کاشی های تزئینی.خانم خانه ما را که دید، رفت و برایمان صابون تازه از خانه آورد تا دست ها را شستشو دهیم. گویی هرکسی با هر سبک و سیاقی که در توانش هست در طلب این است که قدمی در راه خدمت به زائرها بردارد.با "فی امان الله" و "ماجور انشالله" و از این قبیل، با صاحب خانه خداحافظی کردیم و دویدیم که به بچه ها که راه افتاده بودند برسیم.این موضوع، خیلی جدی بود!!که از گروه عقب نمانیم و بین دو تا پرچم ایران بزرگ، که یکی جلو و دیگری عقب گروه بود، حرکت کنیم.رفتیم و رسیدیم به خیابان اصلی که ستون های شماره دار داشت که ما را می رساند به حرم حضرت علمدار.به جمعیت کثیر زائرها اضافه شدیم. حال و هوای عبور از عمودها و موکب ها وصف نشدنی بود. کودکانی که به نظرم با پس انداز قلک خود برای احترام و عرض ارادت به زایران ارباب بی کفن حتی شده با یک بطری آب و یا جعبه دستمال از همه پزیرایی می کردند. خدا این سفر پر برکت و بیادماندنی را نصیب همه عاشقان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) بنماید. ✍مهدی جمشیدی 🖇خاطره ❥| @mahdaviiat_313
نماز اول وقت🌱📿
خاطره سفر اربعین ذوق عجیبی داشتم دل تو دلم نبود بالاخره رسیدیم اول حرم آقا امیرالمؤمنین ع رو زیارت کردیم و با توسل به آقا پیاده روی رو شروع کردیم چقد آدم....از لباسها معلوم بود از مناطق مختلف اومدن اکثرا تو مسیر ذکر میگفتن....بچه کوچیک...پیرزن و پیرمرد...جوانهایی که اشک می ریختن و راه میرفتن قربونت برم آقای خوبم ببین چطوری عشق شما همه رو از همه جای عالم به اینجا کشونده غروب شد خسته بودیم به چندموکب سرزدیم همه پرشده بود دیگه نای حرکت نداشتم روی زمین نشستم یهو دیدم یه خانم بالای سرم با لهجه عربی سلام کرد بعدم یه چیزایی به عربی گفت زبونشو نفهمیدم ولی متوجه شدم که منو دعوت کرد به خونشون بابا رو صدا کردم(آخه پدر دختری رفتیم پیاده روی) سوار وانت شدیم داخل نخلستان حرکت کرد یهو ترسیدم یاد فیلمای جنگ ایران و عراق افتادم ولی بابا بهم دلداری داد به خونشون که رسیدیم چند نفر به استقبال اومدن خیلی مهمان نواز بودن چندمدل غذا...روی خوش.... حتی لباسهامون رو شستن.. خیلی عالی پذیرایی کردن.... واین یکی از بهترین بخشهای سفرم بود... با خودم میگفتم قربون امام حسین ع برم این آدمایی که یه روز دشمن ما بودن ببین حالا به عشق حسین چه می‌کنند..... قربونت آقا بازم بطلب ✍الهه فلاح 🖇خاطره ❥| @mahdaviiat_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•.💔.•° باشد؛محل نده؛نبرم حرم.. اما بدان که قلبم از این ماجرا گرفت ❥| @mahdaviiat_313