🌸 سلامِ خدا بر تو ای مولود مبارک مریم، در روزی که متولد شدی و در روزی که با ظهور مهدی موعود، از آسمان به بهشت زمین می آیی و همراه و پشت سر او به نماز می ایستی...
🌹میلاد #حضرت_عیسی مبارک
✅ رابطه اخلاقیات انسان باطبع😁👇👌👌
👈عصبانیت زیاد علتش غلبه صفرا است.
👈وسواس وشک وتردید علتش غلبه سودا است.
👈بی حوصلگی وبی خیالی غلبه بلغم است.
👈میل به گناه غلبه خون است.
بیاییم وباشناخت طبع و مزاجمون ودرصورت نیاز اصلاحشون به سلامت جسمی و روحی ومعنویمون کمک کنیم.
💠درمانخانه اسلامی💠
💠سنگر جنگ تغذیه☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 استاد رحیمپور ازغدی:
میپرسن انقلاب ایران پروژه آمریکا بوده، خیلی سوال پیچیدهایه😂
🔻غربیها چهار بار قصد ترور امام خمینی(ره) در نوفل لوشاتو رو داشتن...
⛔️استاد ازغدی خطاب به دانشجوی مدافع بختیار: شما کتاب نمیخونید باید محکومت کنن به کتابخونه! بگن 23 تا کتاب بخونی و نمره بالای 15 بگیری
کنایه های دردآلود در نامه ی مادرشهیدمدافع حرم به سردار سلیمانی:
سلام سردار سلیمانی، برگرد......
این جماعت امنیت نمیخواهند ، آرامش زیر دلشان زده ، سردار از سوریه برگرد و مدافعان حرم را هم با خودت بیاور !!!
بگذار در کرمانشاه و همدان و تهران با آنها بجنگیم ، مگر کودک سوری گناه کرده که تاوان حفظ امنیت ایران را بدهد ، آنهم امنیت جاده چالوس _کرج ، که در روز شهادت امام صادق زدند و رقصیدند.
بگذار ناله کودکان ایرانی هم بلند شود ، مگر خون آنها رنگین تر از خون کودکان یمن است. سردار سلیمانی برگرد!!!!
بگذار جنگ شود ، برجام اصلا برای جنگ است. بگذار موشکهای آمریکایی آرامش تهران را بهم زنند و در زیر آوار زنانی را که در بغلشان سگ خانگی خوابیده از زیر آوار بیرون آورند . بگذار مردم ایران در صف طولانی یک قرص نان بایستند . این جماعت فقط تلگرام میخواهند. آزادی میخواهند. استادیوم آزادی مختلط میخواهند!!!!
سردار سلیمانی برگرد.......
بگذار جنگ وارد خاک ایران شود. تا جوانانی که میگویند نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران بروند از ایران دفاع کنند. چرا فقط سپاه بسیج وارتش باید خون بدهند. بگذار آقا زاده ها هم کشته بدهند. بگذار جوانی که شعار میدهد رضاخان روحت شاد، روحش شاد شود.
سردار سلیمانی برگرد.....
امنیت زیاد هم خوب نیست. اصلا هر چیزی زیادش خوب نیست. قدرش را نمیدانند. بگذار صدای هواپیمای جنگی آرامش تهران را بهم بزند. بگذار دختران بزک کرده و بی حجاب دنبال پناهگاه باشند و فرصت آرایش و پیرایش نداشته باشند. بگذار جنگ شود تا مرد از نامرد جدا شود!!!!
سردار سلیمانی برگرد......
نمایندگان مجلس در خوابند ، دست و گردنشان از چادر که نماد عصمت حضرت زهرا(س) است درد گرفته! فقط روزی که داعش به مجلس حمله کرد بیدار شدند، بگذار از خواب گران برخیزند. سردار سلیمانی برگرد ، امنیت برای این جماعت مهم نیست. این نمایندگان قدرت میخواهند و ثروت. صندلی مجلس برایشان شیرین است. بگذار از زیر آوار مجلس بیرونشان بیاوریم. بگذار برجام جلوی موشکهای اسراییل بگیرد ، اگر میتواند !!!!!!
امنیت زیاد شده ، دزدان بیت المال با خیال راحت دزدی می کنند. مؤسسه مالی و اعتباری بنام امام معصوم میزنند و ربا میدهند و ربا میخورند. بگذار آرامش آنها بهم بخورد. بگذار پولهای حرامی که با افزایش سکه و دلار جمع شد خرج آواربرداری شود. !!!!
سردار سلیمانی برگرد. .......
#ملاقات_با_خدا 30
✅ هر کارِ خوبی زمانی ارزش داره که توش "مبارزه با نفس" باشه
✅ و هر مبارزه با نفس هم زمانی ارزش داره که "طبقِ اطاعت از دستور" باشه
🌹و خدا هم به خوبی بلده که چطور #دستور بده بهت ،خیلی هم خوب بلده!😊
-- چرا ؟
💖🌺 چون همون خدایی که بهت دستور میده،"همون خدا تو رو هم ساخته"
"مقدّراتت" رو هم خودش تنظیم میکنه ،
از اعماقِ روحیات و تصمیماتِ تو هم خبر داره و ....
🏓 مثل یه بازی تنیس ؛ خودش میگه من الان میخوام توپ رو بندازم سمت چپ! و میندازه سمت چپ👈⚪️
🏆🏅بعد میگه عزیزم توپ که بهت رسید اینطوری بزن تا بتونی موفق عمل کنی. قوانینِ بازی رو هم خودش ریخته و....
💯 همه چی "کاملاً هماهنگ" هست....
#ملاقات_با_خدا 31
🔹چرا باید با هوای نفسمون مبارزه کنیم؟
✔️ برای اینکه اثری از انانیّت و خودخواهی و "مَن" باقی نمونه تا لذّت خدا رو بچشیم....
🌷 این که اثری از من نباشه، عارفان بهش میگن عشق... 💘❤️
همون که خیلی لذّت داره....💞
⭕️ خیلی ها سر و صداش رو میکنن اما فقط عارفانِ الهی طعمش رو میچشن..."👌
🎴خیلی ها ترانه هاش رو سر میدن برای کاسبی های خودشون! 🎶❌😒
#ملاقات_با_خدا 32
💖✅ عشقِ واقعی اون زمانی هست که تو خودت رو فدا کنی...... 😌❣
چجوری میشه فداش شد؟
👈 اینطور که "یه نفر دیگه بیاد تو رو اداره کنه و تو بگی چشم...."
دیگه "مَن" نداشته باشی در مقابلش...
🌹 و بعد اینجا خداست که "با دستورات و تقدیراتش" علیه دوست داشتنی های تو اقدام میکنه....👌
❤️❤️❤️
❤️❤️
❤️
#رمان_از_جهنم_تا_بهشت
#قسمت_۸۰
دست امیرحسین رو فشار میدم و میگم _ دلم برای یاسمین و نجمه تنگ شده.
تو هفته بود که نجمه با مامان باباش برای فوت عمش که آمریکا زندگی میکرده رفته بودن آمریکا. یاسمین و امیر هم که بعد از ازدواجشون رفته بودن سفر.
امیرحسین _ هی خدا دلش برای ما که تنگ نمیشه فقط برای دوستاش تنگ میشه.
_ عه. نخیرم.
امیرحسین _ چرا خیرم.
از کوچه بیرون میایم و وارد خیابون اصلی میشیم . چشمم به گند طلایی که میوفته اشکام جاری میشن. من همه زندگیم رو مدیون این اقا بودم و هستم. به رسم ادب دستم رو بالا میارم ، کمی خم میشم و سلام میدم .
.
.
.
بعد از یه زیارت دلچسب و شیرین دوباره پیش امیرحسین برمیگردم .
امیرحسین _ زیارت قبول ماه سادات.
_ زیارت شماهم قبول آقا سید.
دستم رو که میگیره تمام وجودم از گرمای عشقش گرم میشه. وارد صحن آزادی میشیم. آفتاب دقیقا تو چشم بود و اعصاب خورد کن . امیرحسین چفیش که روی شونش بود رو روی سرش میندازه چفیه رو میکشم و میگم _ عه. زشته
امیرحسین _ خب افتابه.
اونور چفیه رو میگیره و میکشه و منم این سمتش رو محکم میگیرم.
امیرحسین _ عه بده دیگه
_ نوچ
امیرحسین _ شوورتو میدزدنا
محکم تو بازوش میزنم و میگم _ عه کوفته.
امیرحسین _ اوووووخ. ماشالا
یه دفعه چفیه رو میکشه و میندازه رو سر خودم و خودش و دوتامون میزنیم زیر خنده.
با صدای گوشیش جدی میشه و تلفن رو جواب میده
#به_روایت_امیرحسین
_جانم داداش؟ سلام
محمدجواد _ سلام امیرحسین. بگو چی شده ؟
_ چی شده؟
محمدجواد _ کارا درست شد.
_ کارا؟
محمدجواد _ در حال حاضر ما شهید زنده ایم. از سپاه زنگ زدن گفتن چند روز دیگه اعزامه. فردا ساعت ۱۲ باید اونجا باشیم برای هماهنگی. زود خودتو برسون
به سمت حانیه برمیگردم سرش پایین بود و به سنگای صحن زل زده بود که سایمون توش مشخص بود.
_ باشه. خداحافظ
باورم نمیشد بلاخره کارام درست شد. با اینکه میدونستم لیاقت شهادت ندارم ولی….. دل کندن از حانیه سخت بود . تو این چندماه هردو حسابی به هم وابسته شده بودیم.
_ خانومم؟
حانیه_ جون دلم ؟
_ محمد….جواد بود . گفت کارای…..
حانیه به نفس نفس افتاده بود و بریده بریده گفت _ میخوای بری ؟
سرم رو پایین میندازم .
روبه روم وایمیسته ، دیدن اشکاش داغونم میکنه. سرم رو بالا میاره و میگه _ برو خدا به همرات.
میدونستم اگه پای عهد و پیمانش وسط نبود عمرا اجازه نمیداد.
.
.
.
بلاخره با دعوا از جانب خانواده و کلی قوربون صدقه از جانب من خانواده ها رضایت میدن به رفتن.
#به_روایت_حانیه
ساکی رو که براش آماده کرده بودم رو برمیدارم و دوباره بهش خیره میشم ، چقدر لباس سپاهی بهش میومد. ساک رو از دستم میگیره ، سرم رو پایین میندازم دستش رو زیر چونم میزاره تا سرم رو بالا بیاره که اولین قطره اشک روی دستش میریزه . سریع پشتش رو بهم میکنه و با صدای بم و گرفته میگه _ بیش از این پابندم نکن. تو که میدونی من لیاقت شهادت ندارم ، بادمجون بم هم آفت نداره.
دستم رو روی شونش میزارم. به سمتم برمیگرده. حرفی نمیزنیم فقط به چشمای همدیگه خیره میشیم .یک دقیقه. پنج دقیقه. ده دقیقه . و بعد صدای در و پشت بندش صدای گرفته پرنیان _ داداش. نمیاید ؟
امیرحسین _ اومدم.
ساکش رو از روی زمین بر میداره ، دستام رو میگیره و از اتاق خارج میشیم…..
قدم به قدم هم ، اون داشت ميرفت به رسم عاشقي منم داشتم زندگيم رو بدرقه ميكردم به رسم عاشقي.
همه تو حياط بودن ، مامان و بابا ، اميرعلي و فاطمه ، پرنيان و مامان عاطفه و پدر اميرعلي . مامان و بابا ناراحت و عصبي بودن ؛ پرنيان و مامان عاطفه هم كه حالشون زار بود و پدر اميرعلي كه تركيبي از حالات بود ، عصبي، نگران ، ناراحت . ميدونستم كه با دين و مذهب كمي مشكل داره. و من….
توصيفي براي حالم وجود نداشت.
در خونه كه نيمه باز بود كامل باز ميشه و امير و ياسمين ميان داخل. ياسمين هم شده بود يه خانوم چادري ، تنها من و اميرحسين تعجب نكرده بوديم. چون ميدونستيم و مطمئن بوديم امير ميتونه شيريني دين و مذهب واقعي رو تو دلش بندازه. هردو ناراحتي و نگراني از چهره هاشون داد ميزد.
و حالا وقت رفتن بود .
#من_به_چشم_خود_ديدم_كه_جانم_ميرود.
به طرفم برميگرده ، حاله اشك جلوي چشمام رو ميگيره . با لبخند رو به من ميگه _ هواييم نكن ديگه خانوم.
با بغض بهش ميگم _ به قول اون شعره
#آمدے_گفتے_بہ_مڹ_ای_حوریـ?ـه!
#دلبــری_هایت_بماند_بعد_فتح_سوریه
#پس_همیڹ_جا_از_شما_دارم_سوال
#مڹ_نــدارم_درفراقتـ_صبر_آقا_زوریہ؟!
اميرحسين _ خودت اجازه دادي.
حانيه_ اره.
دستم رو بالا ميارم وبي توجه به جمعيت روي صورتش ميكشم.
اميرحسين _ نكن حانيه. نكن.
#ادامه_دارد...
نویسنده :
#ح_سادات_کاظمی
✨💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💖✨
❤️❤️❤️
❤️❤️
❤️
#رمان_از_جهنم_تا_بهشت
#قسمت_۸۱
دستم رو عقب ميكشم ، ساكش رو از روي زمين برميدارم و دستش ميدم.
_ برو و به سلامت برگرد .
ساك رو از دستم ميگيره و به سمت در راه ميوفته. مامان عاطفه از زير قرآن ردمون ميكنه. پرنيان كاسه آب رو به من ميده. و……
يه آغوش مادرانه كه خدا ميدونه شايد مامان عاطفه اون لحظه آرزوش اين بود كه زمان كامل بايسته. آغوش خواهرانه ، كاش خودم حالم خوب بود و به پرنيان دلداري ميدادم. و آغوش پدرانه كه آخرين جملش رو به قدري آروم گفت كه فقط من و اميرحسين شنيديم _ بهت افتخار ميكنم پسرم.
برق خوشحالي تو چشماي اميرحسين موج ميزد. از پدر جدا و به سمت من مياد. بوسه اي روي پيشونيم ميشينه كه عشق رو به وجودم تزريق ميكنه.
بعد از خداحافظي با همه افرادي كه اونجا بودن ، همه حالمون رو درك ميكنن و ميرن داخل خونه. تسبيح فيروزه اي رو از جيبش در مياره و دور دستم ميبنده ؛ ماشيني كه بايد باهاش ميرفت ، كمي جلو تر از خونه بود ، اين بار بوسه روي دستم ميزنه و عقب عقب همونطور كه به چشماي هم زل زده بودیم به سمت ماشین میره ، سوار میشه و ماشین حرکت میکنه. کاسه آبی رو که توش رزای پر پر بود رو پشت ماشین میریزم و…….
رو روبه روي من ميگيره ، يه آغوش مادرانه كه خدا ميدونه شايد مامان عاطفه اون لحظه آرزوش اين بود كه زمان كامل بايسته. آغوش خواهرانه ، كاش خودم حالم خوب بود و به پرنيان دلداري ميدادم. و آغوش پدرانه كه آخرين جملش رو به قدري آروم گفت كه فقط من و اميرحسين شنيديم _ بهت افتخار ميكنم پسرم.
برق خوشحالي تو چشماي اميرحسين موج ميزد. از پدر جدا و به سمت من مياد. بوسه اي روي پيشونيم ميشينه كه عشق رو به وجودم تزريق ميكنه.
بعد از خداحافظي با همه افرادي كه اونجا بودن ، همه حالمون رو درك ميكنن و ميرن داخل خونه. تسبيح فيروزه اي رو از جيبش در مياره و دور دستم ميبنده ؛ ماشيني كه بايد باهاش ميرفت ، كمي جلو تر از خونه بود ، اين بار بوسه روي دستم ميزنه و عقب عقب همونطور كه به چشماي هم زل زده بودیم به سمت ماشین میره ، سوار میشه و ماشین حرکت میکنه. کاسه آبی رو که توش رزای پر پر بود رو پشت ماشین میریزم و…….
#وقت_رفتن_کاش_در_چشمم_نمی_غلطید_اشک…
#آخرین_تصویر_او_در_چشم_ها_یم_تار_بود…
#به_روایت_راوی
آب رو که پشت ماشین میریزه ، بی هوش میشه و روی زمین میوفته…..
یک ماه بعد…..
فاطمه خانوم ، همسایشون دختر ۲ سالش زینب سادات رو پیش حانیه میزاره و میره به دنبال خبری از همسرش. تو این دو هفته ای که همسایه شده بودن حسابی دوستای خوبی بودن ، شاید به خاطر اینکه همدرد بودن. بابای زینب سادات هم به سوریه اعزام شده بود. با این تفاوت که امیرحسین فقط یک ماه پیش رفته بود و پدر اون پنج ماه پیش و تو دوماه گذشته هیچ خبری ازش نداشتن و حسابی هم نگران بودن.
حانیه که عاشق بچه ها بود ، حسابی با زینب صمیمی شده بود. شاید اینجوری دلتنگی کمتر اذیتش میکرد. هرچند بازهم شب تا صبح برای سلامتی همسرش دعا میکرد و دیگه غذا خوردن و تفریح و خندیدن براش معنی نداشت….
با صدای زنگ تلفن زینب رو بغل میکنه و کنار میز تلفن میشینه.
_ بله ؟
+ سلام. عذر میخوام خانوم موسوی.
_ بله بفرمایید.
صدا مدام خش خش میکرد و قطع و وصل میشد. مطمئن بود از سوریس. گوشش رو تیز میکنه که خبری از امیرحسینش بگیره. زینب سیم تلفن رو میکشه و صدا قطع میشه.
سریع سیم رو وصل میکنه و تنها جمله ای که میشنوه _ شهید شدن…….
من خود به چشم خويشتن ديدم كه جانم ميرود…..
#ادامه_دارد...
نویسنده :
#ح_سادات_کاظمی
✨💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌🎥 تحلیل جالب استاد #رائفی_پور در مورد علت #حصر سران فتنه!!
▪️جواب استاد رائفی پور برای سوال دانشجویی که خواهان #رفع_حصر بود☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مقایسه تکان دهنده بودجه اندک نظامی ایران با دیگر کشورها
⛔️همین مقدار کمرو هم دولت در بودجه سال ۹۸ کاهش داده!
اینجا چه خبر است؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥رحیم پور ازغدی:
🔹آیا ژاپن به خاطر تسلیم آمریکا شدن پیشرفت کرد؟
🔹ژاپنی کار میکند، ایرانی نمیکند. ژاپنی تولیدش بیشتر از مصرفش است، ما مصرفمان از تولیدمان بیشتر است
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 پشت پرده
🏠 خونه میخوای؟
❣️ همسر میخوای؟
🚗 ماشین میخوای؟
👌این کلیپ ویژه رو از دست ندید!
#تصویری
#ملاقات_با_خدا 33
🌹حضرت علی علیه السلام میفرماید:
* و جز آن نیست که نفسِ خویش را با #تقوا سختی می دهم. *
✨{اِنَّما هِیَ نَفسی اَروضُها بِالتَّقوی}✨
🔶 نهج البلاغه/ نامه ۴۵
-- چرا تقوا؟
✳️ چون فقط وقتی دستور میاد ، آدم هوای نفسش کشته میشه....
🔺وقتی "خودم" انتخاب کنم ، هنوز خودم هستم....کاش نابود بشه این خودم....
🔹 کِی نابود میشه "خودم" ؟
👈 اونجایی که بی اراده میشی در مقابل امرِ پروردگار......
#ملاقات_با_خدا 34
✅ ببینید "زمانی دستور با ارزش هست و موجبِ پاک شدنِ انسان میشه که از بالا بیاد...."
🚫 نه از هوای نفس انسان و یا حتی عقل
✔️ اگه به دستوراتِ عقل هم بهایی داده میشه فقط به خاطر اینه که "احترام و تکریمِ عقل، دستور خداست"
👌" فقط با دستور از بالا هست که نفسِ انسان کشته میشه " ؛
🎴بسیاری از فرقه هایی مثل صوفیه و دراویش و عرفانِ حلقه و اهلِ حق و اوشو و اکنکار و حتی ورزش هایی مثل یوگا
🛐🀄️🗽
⭕️👈صرفاً باعث "هواپرست تر شدن انسانها" میشن و در نهایت باعث "افزایشِ خودخواهی و بدبخت شدنشون" خواهد شد....🔥🔥
⚠️ چون این فرقه ها طبق دستور مولا عمل نمیکنن. بلکه "هر طور دلشون میخواد حرفای خوب رو عمل میکنن" ! 😒
#ملاقات_با_خدا 35
🌹حضرت علی علیه السلام میفرمایند :
*راس تقوا، مخالفت کردن با هوای نفس است*
✨{راس التُقی مُخالفه الهوی}✨
🔸عیون الحکم/حدیث ۲۶۳
🌺 و در جای دیگه ای امیرالمومنین می فرمایند :
*کسی که با هوای نفس خودش مبارزه کند، تقوایش کامل می شود.*
✨{مَن جاهد نَفسَه اَکملَ التّقی}✨
🔸غررالحکم/حدیث ۴۹۴۰
✅ اگه کسی میخواد به تقوای کامل برسه باید با هوای نفسش مبارزه کنه👌
💢 گاهی دیده میشه که بعضی افراد ظاهراً خیلی مذهبی هستن ، امّا وقتی به زندگیشون نگاه میکنی "میبینی متاسفانه ذرّه ای اهلِ مبارزه با نفس نیستن"⚠️
🚫 در واقع همیشه "اون کارای خوبی رو انجام میدن که دلشون میخواد!" 😒
👆اینجوری دین داری کردن و خوب بودن، انسان رو به هیچ جایی نمیرسونه......
Panahian-Clip-VaghteNamaz.mp3
1.24M
یه تجربه خوب!
به طور تمرینی چند روز نمازاتو اول وقت بخون. ببینی آیا بهتر به کارات میرسی یا نه؟!
قبوله؟!😊
🌺 کلیپ زیبای استاد پناهیان
رحیم پور ازغدی چه گفت که عده ای دردشان گرفت؟
📜 لطفا متن را تا انتها و با دقت بخوانيد 👌
✍️صحبت های خیلی مهم رحیم پور #ازغدی در نماز جمعه
🔵 به احترامِ رحیم پور ازغدی برخیزیم...
💥«رحیم پور ازغدی» پیش از خطبه های نماز جمعه تهران سخنرانی کرد و از چپ و راست او را کوبیدند، دقیقه دقیقه سخنرانی او را گوش کردم، او در این سخنرانی گفت:
🔸«نماز جمعهء عقیم، کلیشه ای و بی خطر»، #خطرناک است. نماز جمعه باید همراه جامعه، جوان بشود. نماز جمعه نباید تبدیل شود به تکرار مکررات بی اثر و کلی گویی های بی فایده. مدیرانی که وعده های دروغ، امیدهای دروغ و ترس های دروغ به جامعه دادند باید در محفل #نماز_جمعه به صراحت مورد نهی از منکر قرار بگیرند...
🔸نماز جمعه باید محل طرحِ صریح مشکلات اجتماعی و بیان راه حل آنها باشد. نماز جمعه باید #تریبون کارگرانی باشد که حقوقشان را دریافت نکرده اند. امام جمعه، باید در کنار کارگر مظلومی که قربانی #اقتصاد_برجامی شد بایستد...
🔸نماز جمعه باید تریبون #پاسخگویی مسئولان باشد. نماز جمعه باید محل #شفاف_سازی بیت المال باشد تا بیت المالِ مسلمین برای برخی بیت الحال نشود.
🔸نماز جمعه باید محل پاسخگو کردن #دانشگاه ها باشد که چقدر حکومت خرج شما کرده و چه فایده ای برای جامعه داشته اید؟ و کدام مشکل جامعه را به روش علمی حل کردید؟
🔸نماز جمعه باید محل پاسخگو کردن #حوزه_های_علمیه -از طلاب و مدرسین تا مراجع- باشد. بسیاری از سنگرهای فکری و معرفتی جامعه خالی مانده است. جامعه رفت و حوزه از روند جامعه، عقب مانده است. #فیضیه باید پرچمدار آگاهی و عدالت و فقاهت زنده باشد. حوزهء #محافظه_کار، بی درد و متمایل به اشرافی گری #خیانت به روحانیت شیعه است...
🔸 #صف_اول نماز جمعه و جلو دوربین نشستن، فضیلت نیست. امنیت نود و نه درصدِ مسئولین در خطر نیست، #امنیت اسلام در خطر است. ما باید فدا شویم تا اسلام و انقلاب بماند نه اینکه کسانی برای بقایِ خود به اسلام و انقلاب آویزان شوند...
🔸به نسل جدید احترام بگذاریم و انتقادات آنها را بشنویم، #آزادی_بیان را سرکوب نکنیم . "تويیتر" را از یک طرف ممنوع کرده اند از سوی دیگر مسئولان خودشان در "تويیتر" هستند این #توهین به مردم است ؛ یا آزاد کنید یا به قانون احترام بگذارید...
🔸برای دفاع از #حیثیتِ جمهوری اسلامی چند مسئول فاسد و حقوق نجومی بگیر را در صف اول نماز جمعه شلاق بزنید تا ببینید نماز جمعه #علوی هم جوان تر می شود و هم شلوغ تر...
بخوانيد 👇
💥حالا #منتقدان رحیم پور ازغدی بگویند با کجای حرف های او مشکل دارند؟
🍀آقای رحیم پور ازغدی! دمت گرم که یک تنه جور هزار «انقلابیِ از نفس افتاده» را می کشی، نسلِ من، تو را تریبون انقلاب اصیلِ خمینی کبیر و امام خامنه ای می دانند، ما همه پژواکِ صدای تو خواهیم بود...
✅ پ.ن :
طلاب جوانِ امروز ادامه دهنده راه خمینی کبیر هستند... آنها در همیشه تاریخ پرچمدار مستضعفین بوده اند و خواهند بود.