eitaa logo
کانال شعر مهدی زارعی
306 دنبال‌کننده
118 عکس
38 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
غزل مشک👇
چه جوری می تونه آخِه نباشه دل، نِگرونِش؟ سه تا بچّه ها شُ كُشتَه ن، اينه آخرين جَوونِش ولی اون ماهِ قبيلَه س، نمی شِه شب شِه، نباشه مگر اون موقع كه ديگه نباشه نام و نشونِش اگه كه لشگرِ اَبرا بيان و ماهُ بگيرن بعد از اون تيره و تاره، تا هميشه آسمونش امّا اين بچّه ها تشنَه ن، يه نفر بايد بُلَنْ شِه يكی كه زخمِ نشستن، رسيده به اُستخونش چه جوری می تونه پنهون بِشِه از نگاهِ زن ها وقتی كه قبيله: خيمه باشه، دستِ او: ستونش؟ تازه وقتی صورتِش رُ می پوشونه، بچّه ها، باز خيلی زود می شْناسن اونُ از چشای مهربو نش   يادِش اومد اون شبی كه مادرِش يكی دو جمله... ولی بغض و گريه ديگه اومد و نداد اَمونش: " گُلِ نو بهارِ عمرم، پسرم! خدا نگهدار! ديگه مادرِت می دونه رسيده فصلِ خزونش می دونی چه حسّی  دارم؟ حسِّ اون پرنده ای كه يه نفر بياد و آتيش بزنه به آشيونش …" (به خودِش اومد كه ظُهره) مثل"شير"ی كه می غُرّه رفت و زد به قلب دشمن، به"شُغالا "ی زبونش      حالا اون كنارِ نَهره، می شينه پُر كُنه مَشكُ بچّه ها تشنه ی آ بَنْ، شغالا تشنه ی خونش مشکُ ‏ٌپر كرده و می خواد که يه جرعه هم بنوشه  ولی نه، ريخته اون آبُ، هنوزم خشكه زبونش يادِ بچّه های تشنه، شونه های اونُ لرزوند شونه هايی كه زمونه نتونِس بِده تكونش پا می شه، تشنه ی تشنه، می زنه به قلبِ لشگر ولی اون مونده و مَشكِش، دشمن و تير و كمونش             دو تا دستِ خونی حالا، يه طرف افتاده و اون واسه ی رسوندنِ آب، با تمومیِ تَوونش - به دهن گرفته مشكُ، می كِشه به روی خاكا ولی فاييده نداره ديگه اين كِشون کشونش بَدَنِش، مثل يه چِشمِش، پُر شده از تير و نيزه ولی باز چِشِش به مَشكه، با نگاهِ خونْ چكونش كی ديده كه ماه با پاهاش تيرُ از چِشِش دَراره؟ كی ديده كه ماهُ از پشت بزنند و واژگونش - كُنَن و بِرَن با خنده همه جا جار بِزنَن كه هر كی كه"ما"رُ نبينه، مرگشُ می ديم نشونش؟ حالا افتاده رو خاکا، دهنش خونی و خاکی به دهن گرفته مشکُ به لبش رسیده جونش : @mahdi_zarei_shaer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موکب موکب قدم قدم صف در صف رزمایش لشکرکشی موعود است ❖ با کاروان باران 1⃣ 🔰 شاعــــر البرزے آقاے مهدی زارعی 🏴حوزه هنری البرز فرارسیدن حسینی را تسلیت عرض میکند . 💐 🖤⃟🇮🇷 پیوستن به کانال شعر مهدی زارعی: @mahdi_zarei_shaer
غزل شکستم اگر لوحِ پیمان خود را نوشتم اگر شرح عصیان خود را - اگر گردبادِ گناهان مرا برد به باد فنا دادم ایمان خود را - اگر شعله در شعله در شعله هر روز گرفتم در آغوش، شیطان خود را - به پا بوست آورده ام بعد از عمری دلِ خسته، روح پریشان خود را نگین جهان کرده ای با حضورت در آغوش ایران، خراسان خود را به شوقت رها کرده این خیل زائر نجف را و بیروت و تهران خود را "یَرَونَ مقامی..." مقامم؟غلامت! همه از تو داریم عنوان خود را مرا زائر خود بخوان تا که از شوق کنم پاره پاره گریبان خود را گران است عشقت، نیاورده ام جز دلم، جنس بسیار ارزان خود را دلم در حرم گم شد امشب که شاید بیابی تو طفل دبستان خود را مبادا برانی مرا ای اَبَرمرد نه، امکان ندارد تو مهمان خود را...! نمکدان اگرچه شکستم، ولی باز گرفتم من از دست تو نان خود را ببین زهر می نوشم از ابرِ شیطان بنوشان به من طعم باران خود را بنای دلم را خرابِ خودت کن بساز از نو انسانِ ویران خود را اگرچه عزیزست هر خشت خشتش نشانم نده صحن و ایوان خود را من از تو به جز تو نمی خواهم امشب تمامش کن ای شاه هجران خود را شفا هم نمی خواهم از درد عشقت که می جویم از درد، درمان خود را بیا تا به یمن بهار دو دستت به پایان رسانم زمستان خود را خوشا لحظه ای که بیفتم به پایت گشایی تو آهسته مژگان خود را- از آیاتِ شمس الشموسِ نگاهت تلاوت کنی متن قرآن خود را من آن قدر مستت شوم تا بمیرم تو تدفین کنی این مسلمان خود را اگر با تو باشم چه باک است از مرگ که مشتاقم این گونه پایان خود را... شاعر: مهدی زارعی : @mahdi_zarei_shaer
با قلبِ مذابِ پر گدازه چه کنیم؟ با عشق که مرده - این جنازه- چه کنیم؟ بر شمر و یزید های پیشین لعنت با شمر و یزید های تازه چه کنیم؟ مهدی زارعی :👇 @mahdi_zarei_shaer
محفل شعر روح الله البرز. بزرگداشت شهید روح الله عجمیان و شهدای غزه. : @mahdi_zarei_shaer
امتحان میان ترم فارسی تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل... :👇 @mahdi_zarei_shaer
چرا این خطوط ، این حروف الفبا شکسته؟ چرا ” ز “ چرا ” ه “ چرا ” ر “ چرا ” آ “ شکسته ؟ چرا حرف درحرف هر واژه می پیچیداز درد؟ مگر ضربه ای سخت پهلویشان را شکسته ؟ در این شعر ، آیینه ای بوده قبل از سرودن که افتاده و زیر پاهای دنیا شکسته بگو ناخدایان بر این موج کشتی نرانند که صد کشتی نوح هر شب در این جا شکسته به لیلای عاشق کش قصه ها هم بگویید که در راه مجنون ، در این کوچه لیلا شکسته نماز مسافر شکسته ست و در خانه ی خود کسی بسته قامت به محراب ، اما شکسته در آیینه ی خانه ، مادر مهیّای پرواز در آیینه ، آیینه ی عمر بابا شکسته نه تنها در این سوگ محراب مسجد خمیده ستون های معبد ، کنیسه ، کلیسا شکسته تو را دست شوم جهالت شکست و ندانست که زیبا اگر هم شکسته ست زیبا شکسته زمین لرزه، توفان و آتش فشان، این سه یعنی: پس از تو دل کوه و خشکی و دریا شکسته اگر بارگاهی بسازند روزی برایت ببینی که از حجم غم پشت بنّا شکسته کشیده ست استاد نقاش تصویری از تو ولی روی بومش تمامی خط ها شکسته به نامت رسیده ست خطاط و حیران نشسته ست که نام تو در ثلث و نسخ و معلا شکسته به جای سرودن ، تو را خواند و نالید شاعر : چرا واژه ای نیست در شعرم الا شکسته ؟! چرا این نقوش ، این خطوط ، این حروف الفبا چرا ” ز “ چرا ” ه “ چرا ” ر “ چرا ” آ “ شکسته ؟ :👇 @mahdi_zarei_shaer