eitaa logo
کشکول|محسن مهدیان
3.6هزار دنبال‌کننده
413 عکس
137 ویدیو
3 فایل
روزنامه‌نگار. ارتباط با ادمین @mohsen_mahdian
مشاهده در ایتا
دانلود
☑️به توصیه دوستان یادداشتی از من منتشر شده است که از دستاوردهای برجام و تیم مذاکره دفاع کردم. منتشر کننده تلاش کرده است نشان دهد متناقض رفتار کرده ام. به توصیه برخی دوستان دلسوز چند جمله مختصر پاسخ می دهم برای مخاطبان خیرخواه. ☑️یکم. هر متنی در هر تاریخی در واکنش به فکت های خبری همان زمان است. یادداشت مذکور مربوط به ابتدای مذاکرات و در واکنش به اخباری است که تیم دیپلماتیک از توفیقات مذاکرات اعلام می کرد. اشکال چیست؟ اگر کسی بر اساس اطلاعات مسئولین تحلیل کرد و بعد مشخص شد اطلاعات غلط بوده است مقصر است؟ اصلا چه کسی گفته تحلیل نباید تغییر کند؟ ☑️دوم. کسانی که معتقدند هرگونه تمجید از دیپلمات ها خطاست همان ها هستند که از ابتدا می گفتند تیم مذاکره کننده خائن است و البته بارها از سوی رهبری تذکر علنی گرفتند. چه آنکه تعابیر رهبری درباره تیم مذاکره کننده که فرمودند اینها شجاع و امین و غیور و متدین هستند در اعتراض به همین طرز فکر بود. ☑️سوم. نقشه راهبردی رهبری، فراهسته ای و معطوف به رشد اعتقادی و تجربه سیاسی اجتماعی بود. خائن دانستن تیم مذاکره، بر هم زدن بازی راهبردی رهبری محسوب می شد. حمایت کلی امثال من از تیم مذاکره، لوازم یک تجربه واقعی و طبیعی بود. عده ای که نتوانستند نقشه کلان و راهبردی رهبری را تحلیل کنند، در خفا و علن زبان به طعنه و گلایه علیه رهبرانقلاب گشودند. طبیعی بود که باید مقابل این جریان نیز روشنگری صورت می گرفت. چه آنکه به جهت تاریخی نمونه های مشابه بسیاری داشتیم. تاریخ فراموش نمی کند که چطور برخی اهل ظاهر به جهت اینکه تصور می کردند عدالت را از ولایت بیشتر می فهمند، علیه امام حسن شعار یامذل المومنین سر دادند. @mahdian_mohsen
درباره انتصاب چند ریش سفید گفت: چرا رهبری، یک ریش سفید را برای کمیته امداد انتخاب کردند؟ گفتم اشکالش چیست؟ گفت با روح بیانیه گام دوم همخوانی ندارد. گفتم در متن حکم مسئولیت آمده است "به پیشنهاد هیات امنا." گفت: خب نمی پذیرفتند. گفتم: شاید رهبری هم اجمالا موافق بودند. گفت: همین دیگه/ واقعا برخی تصور می کنند بیانیه گام دوم یعنی حذف ریش سفیدها. این درحالی است که همان که بیانیه گام دوم را صادر کرده است چندی بعد فرمودند: "تاکید اینجانب بر جوانگرایی به معنی پیرزدایی نیست." اما چرا باید این شبهه ایجاد شود؟ این شبهه ناشی از فهم غلط از بیانیه گام دوم است. هدف غایی و نهایی گام دوم تغییر ترکیب مدیران اجرایی در کوتاه مدت نیست. چه بسا این مهم نیاز به بیانیه نداشت و با یک دستور و قانون و الزام حکومتی حل و فصل می شد و اساسا بجای اینکه جوان را خطاب قرار دهند، ارکان حکومت را مخاطب می گرفتند. بیانیه گام دوم می گوید جوان انقلابی باید ماموریتش را در مرحله سوم تمدن سازی و در دوره دولت سازی، ورود به قدرت بداند. یعنی رهبری متناسب با شرایط تاریخی در 40 سالگی انقلاب، ماموریت جوان مومن و انقلابی را از "آتش به اختیاری" به "مدیریت در قدرت" ارتقا دادند. پیام این تعبیر بیش از آنکه معطوف به تغییر مدیران در کوتاه مدت باشد، تغییر ماموریت برای جوانان است. تغییر ماموریت در کوتاه مدت اتفاق نمی افتد. جوان ما اگر تکلیف خودش را دولت سازی بداند باید خود را مهیای این ماموریت سازد و البته که ورود به قدرت سازوکار اجتماعی دارد. به تعبیر دیگر جوان امروز باید با سازوکار مردمسالاری دینی وارد قدرت شود نه با نسخه های دستوری. البته روشنست که این مهم نیازمند ریل گذاری قانونی و مدیریتی است، اما تاکید اصلی اینجاست که جوانانه ساختن قدرت، محصول یک پروسه تدریجی است نه یک پروژه دستوری. بااین توضیح پروسه جوان سازی حکومت، نه تنها به ریش سفیدزدایی منجر نمی شود بلکه ریش سفیدی را یک ضرورت برای انتقال تجربه در مسیر جوانگرایی می داند. پروژه جوان سازی دارای عقلانیتی است که اجازه نمی دهد بصورت هیجانی، پروژه پیرزدایی رقم بخورد و کشور را با حذف باتجربه ها دچار شوک ناکارآمدی کند. خلاصه اینکه در پروسه گام دوم، گام نخست خودآگاهی جوان و مهیا ساختن جهت ورود به قدرت است. مرحله دوم اتکا به فرآیندهای مردم سالاری برای ورود به قدرت است نه رانت های انتصابی. سوم نیز فرآیند تدریجی با تاکید بر انتقال تجربه از سوی ریش سفیدهاست. بنابراین می شود در این پروسه تدریجی، یک نهاداجرایی را دست یک ریش سفید سپرد و از او انتظار داشت سازوکار قدرت گرفتن جوان ها را فراهم سازد. @mahdian_mohsen
✅از خیابان ایران تا شهرک شهید محلاتی پرسید نظرت درباره "شهرک شهید محلاتی" چیست؟ گفتم من "خیابان ایران" را می پسندم. گفتم مهمترین ویژگی خیابان ایران این است که در دل یک "فرآیند طبیعی" شکل گرفت و جهانی شد. امام به محض ورود به ایران در مدرسه علوی و رفاه سکونت کرد. و هنوز عکس های آنروزها در کوچه پس کوچه های این محله در آرشیو رسانه هاخارجی باقیست. بام مدرسه رفاه هنوز به محل اعدام نصیری و هویدا معروف است. دیدار با همافران اینجا بود. اینجا محله شهید رجایی و آیت الله خامنه ای و اهل معرفتی چون آیت الله حق شناس و اهل علمی چون دکتر قریب و دکتر سنگ است. مذهبی شدن خیابان ایران در دل محلات غیر مذهبی، محصول یک فرآیند طبیعی بود. خیابان ایران زمانی محل تجمع جامعه متدین تهران شد که پیش از آن با نام عین الدوله، تفرجگاه بچه پولدارهای تهران محسوب میشد. یعنی محله مذهبی تهران در دل زندگی روزمره مردم تشکیل شد. نهادهای برآمده از این محله نیز طبیعی و خودساخته بود. از خیریه ها و حسینیه ها تا کبابی حاج عبدالله که نمادی از پرهیز از کافی شاپ های مدرن و مال و پاساژ های پر زرق و برق محسوب میشد. ✅پرسید یعنی شهرک محلاتی خوب نیست؟ گفتم من از شهرک شهید محلاتی یک "نماد" می فهمم. نمادی از تشکل های مردم مذهبی و انقلابی؛ مثل رستوران چادری ها و سینمای انقلابی ها و مدرسه حزب اللهی ها و غیره. ✅هنوز دنبال یک پاسخ صریح بود. تشکل گعده ای و کالبدی انقلابیون خوب است یا بد؟ هم خوب است و هم هم بد. بستگی دارد از چه منظری ببینیم. اگر "شهرک شهید محلاتی" و "سینمای عمار" و "رستوران طلائیه" برای "فرار" از مردم و «تاسیس جمهوری اسلامی در جمهوری اسلامی» باشد، حتما سزاوار نیست و بهترین تعبیر برای آن "سکولاریزم حزب اللهی" است. همه نهادها و اماکن و کالبد شهر متعلق به "جبهه حق" است و جبهه حق یک "متن مردمی" دارد که طیف های رنگین کمانی مردم را در بر می گیرد. انقلاب همه زیبایی اش به مردمی بودن آن است. پس باید در دل این متن ماند و تلاش کرد و جامعه را ارتقا داد. و اما خوب و لازمست اگر با چشم باز انتخاب شود. تشکل یافتن جریان انقلاب چه به جهت کالبدی و چه جهات دیگر یک "ضرورت" است. ساخت یک "حلقه سخت" برای "اقدام اجتماعی" است. متشکل شدن به این معنا مراقبت از خود است؛ اما نه از سر "خودخواهی" که از سر "خودسازی". نه برای فرار که آمادگیست برای قرار. متشکل شدن به این معنا، حلقه سختی است برای نصرت جامعه نه تنفر و طبقاتی شدن. ✅بااین خودآگاهی، مرز هست؛ اما محسوس نیست.... @mahdian_mohsen
✅برداشت سیاسی از دیدار رهبری با جهادی ها پنج شنبه گذشته رهبرانقلاب با تعدادی از گروه های جهادی دیدار داشتند. یک نکته حائز اهمیت از این دیدار گزارش شد که به جهت سیاسی اهمیت دارد. 1⃣نکته اول که الحق نیز مایه مباهات است انتقاد صریح یکی از جوانان جهادگر از رهبری است: " شما که خودتان بحث جوانگرایی را مطرح کردید چرا برخی از انتصاب های تان جوانانه نیست؟" اصل این انتقاد را نباید دست کم گرفت. از دو جهت این انتقاد ارزشمند است. اول اینکه رهبری انقلاب، آغوشی باز برای شنیدن نقدها دارد. بله جدید نیست، اما تکرارش نیز به جهت شکر دارایی یک انقلاب شیرین است. اما موضوع مهمتر نقدی است که از زبان یک جوان جهادگر و انقلابی مطرح می شود. این نیز رشد است. روزگاری بود که جریان انقلابی ما تصور می کرد ولایت مداری یعنی اینکه هر چه رهبری گفت، باید چشم بسته پذیرفت. ایندست افراد اگرچه ظاهر انقلابی تری دارند اما کمک شان فراتر از تکرار سخنان رهبری نیست. اما امروز جوان مومن ما به چنان بلوغی رسیده است که ولایت مداری را در مدار عقلانیت می فهمد. چنین جوانی ممکن است ابتدا چند و چون بیاورد اما وقتی مساله برایش بجهت منطقی روشن شد، دهها برابر برای فهمیدن و فهماندن ولایت، موثرتر عمل می کند. در این باره حرف بسیار است. بگذریم. 2⃣اما موضوع دوم پاسخ رهبری به این انتقاد است. پاسخ ایشان دو بخش دارد. بخش اول اشاره ایشان به آقای فتاح است و می گویند "ایشان نه پیر است و نه جوان. اما آیا به مصلحت است که کنار گذاشته شوند؟" و در جای دیگر می گویند "بهترین راه حل برای جوان گرایی اینست که یک رئیس جمهور جوان سرکار بیاید." به این فهم دو برداشت کلیدی از این تعابیر می شود. یکم. مساله اینست که ما در 40 سالگی انقلاب افرادی داریم که گرچه جوان و یا پیر نیستند، اما کوله بار تجربه اند. یک انقلاب برای اینها سپری و هزینه ها شده است تا تجربه کسب کردند. سوال اینست که آیا می توان و منطقی است که کنار گذاشته شوند؟ آیا ضرورت جوانگرایی به معنی حذف تجربه گرایی است؟ اما دوم و مهمتر اینکه رهبری توضیح می دهند مسیر جوانگرایی از حذف دستوری باتجربه ها نمی گذرد. لذا می فرماید برای رسیدن به جوانگرایی باید یک جوان دولت بعدی را به اختیار بگیرد. این تعبیر یعنی برای تحقق گام دوم و جوانگرایی نباید منتظر انتصاب و دستور و نسخه های بالا به پایین ماند. جوانگرایی یک پروسه در درون مردم سالاری است.یعنی بجای چشم دوختن به مسئولین باید چشم به مردم دوخت. با این گزاره، یعنی گام دوم را باید به سبک دیگری تحلیل کنیم؛ تحلیلی مردمی نه حکومتی. @mahdian_mohsen
✅دوره های بامزه جهادی... اردوی جهادی برای من 5 دوره تحول داشته است وجالب اینکه در هر دوره احساس می کردم با فهمی بلوغ یافته از جهادی مواجه ام. ✅دوره قهرمانی اولین سالی که جهادی رفتم سال 80 یا 81 بود. آن ایام فکر می کردم مهمترین ماموریت جهادگر دستگیری از محرومین است. برای همین حس و حال قهرمانی را داشتم که باید به کمک مردم شتاب کند. تماشای آنروزها برایم خنده دار است. ✅دوره درویشی گذشت تا همان سفر اول متوجه شدم محروم مائیم و این مردم گنجینه ای از دارایی اند که عمری باید دو زانو نشست و بر آن غبطه خورد. پابرهنگی، انسان هایی ساخته است به غایت معنوی و رشدیافته که در اوج گرفتاری با مناعت طبع زرق و برق دنیا را تحقیر می کردند. از سال بعد سپر انداختم. اینبار احساس کردم که اردوی جهادی، سفری خودسازی است. یک سفر معنوی برای سلوک شخصی. این روزها نیز بر آن روزها می خندم. نتیجه این تلقی از جهادی فاصله از مردم بود. گوئی سفر زیارتی آمده ایم. چند صباحی بیل می زدیم و بی ارتباط با مردم برمی گشتیم. از سفر که برگشتم احساس کردم همچنان دستم خالی است. لذت معنوی اردو را چشیده بودم اما کسری ها داشت. پیش خود گفتم اگر قرار بر بی نسبی از مردم است، چرا سفر کربلا و مشهد و یا حتا اردوی جنوب نروم؟ ✅دوره خادمی دوره سوم جهادی از زمانی آغاز شد که متوجه شدم خودسازی ما در خدمت به مردم است. اساسا سبک سفرمان تغییر کرد. تمام محاسبات اردویی مان در نسبت با مردم تعریف شد. معنویت را هم در دل خادمی دیدیم. گوئی بلند شدن این و آن در خاک شدن برای محرومین بود. اردو ارتقا یافته بود. خوب بود اما نه به کفایت. گوئی همچنان کم داشت. گوئی اصل برای ما معنویت است و خدمت رسانی طفیلی. همین باعث می شد خدمت ما، نیاز اصلی مردم نباشد. مثلا ساخت مسجدی که شاید نیاز اولیه مردم نبود. ✅دوره مهندسی گذشت تا دوره چهارم که خیزمان، فهمیدن نیازاصلی منطقه بود. اما واقعا نیاز اصلی چه بود؟ مدرسه بجای مسجد؟ خوابگاه بجای مدرسه؟ بندآب بجای مدرسه؟ اشتغالزایی بجای عمران؟... تا مدتها نیز در میان نیازهای رنگارنگ منطقه غوطه خوردیم. از این نیاز به آن نیاز. حتا سراغ ساخت نقشه جامع راهبردی برای منطقه رفتیم و... ✅واپسین دوره بعدها در لابه لای نیازها فهمیدیم نیاز اصلی محرومیت بلند شدن خود مردم است و راهبرد جهادی را ساخت گروهی جهادی از جوانان منطقه قرار دادیم. جوانانی که آستین بالا بزنند و برای روستا و منطقه شان برنامه ریزی و نیازسنجی کنند. ما نیز کنار آنها خادمی کنیم و بیل بزنیم و مسیر این قیام باشیم. رحمت و برکت در تمام دوره ها یافت می شود اما ارتقای جهادی را اینطور یافتم؛...در نسبت با "گام دوم." @mahdian_mohsen
⭕️چرا رهبری با خبرنگارها دیدار نمی کنند؟ رهبرانقلاب با بسیاری از صنوف دیدار عمومی دارند. صنعت کارها و تجار و بازاری ها و هنرمندان و شاعران و مداحان و دانشجوها و غیره. اما چرا طی سالهای گذشته با خبرنگاران دیدار عمومی نداشته اند؟ من برداشت شخصی ام را می نویسم؛ برداشتی شاید سخت گیرانه. شما هم حق دارید نپذیرید. رهبری با خبرنگاران دیدار نمی کنند چون ما را خبرنگار نمی دانند. خبرنگار کیست؟ کسی که "خبر" می دهد. کسی که از "واقع" خبر می دهد. کسی که نقش "چشم مردم" را بازی می کند تا حاق واقع را ادراک کنند. اما ما "واقع" را "خبر" نمی دهیم. پس خبرنگار نیستیم. چرا خبرنگار نیستیم؟ با کدام دلیل و حجت؟ رهبری از کجا می داند ما خبرنگار نیستیم؟ ساده است؛ از اثر خبر ما. مختصری تامل فرمائید. نسبت خبری که من و شما از "صحنه" می دهیم با آنچه رهبری می بیند چگونه است؟ رهبری واقع را چطور می بیند و روایت می کند که روایت او "امیدوارانه" است و نتیجه گزارش ما سیاهی محض و ناامیدی است؟ چه کسی اشتباه می کند؟ ما یا رهبری؟ اگر معتقدید سخنان رهبری انقلاب درباره پیشرفت و امیدواری به آینده و توفیق انقلاب به جهت اینست که ایشان وظیفه دارند مردم را، ولو واهی امیدوار کنند، این مطلب به کارتان نمی آید. ولایت را نفهمیدیم. هدایت امت با نگه داشتن آنها در جهل میسر نیست. اما اگر فهم درست درباره ولایت فقیه و عدالت رهبری دارید صادقانه و در خلوت تان به این سوال جواب دهید: "چرا رهبری امیدوار است و بخشی از جامعه نه؟" دیگر اینکه: "رهبری صحنه واقع را چطور می بیند که عده ای نمی بینند؟" مردم آنچه را می بینند که رسانه ها می سازند. مردم با چشم خبرنگاران می بینند. امید و ناامیدی مردم وابسته به روایت ما از صحنه است. اگر جامعه، امروز را تلخ و سیاه می بیند، مقصر مائیم. روایت رهبری از واقعیت های امروز ملت ایران، با روایت رسانه ای ما نمی خواند. پس ما هر چه هستیم، خبرنگار نیستیم چون از واقع خبر نمی دهیم. اما رهبری همین واقع را می‌بیند و امید دارد و پیش بینی می کند و نویدش محقق می شود. روز خبرنگار را باید تبریک گفت. اما مبارک، روزی است که ارتقا یابیم. بیائید صحنه را درست روایت کنیم. نمی بینیم آنچه باید ببینیم. تنها ارزش خبری و عنصر جذابیت در استثنا نیست که متوقف به تلخی و سیاهی شدیم. دارائی های انقلاب را نبینیم و روایت نکنیم، نه تنها "خبر"نگار نیستیم که سیاهه رسانه ای خناسان را مشق کردیم. عرض اعتذار اگر تند بود. ... شاید هم دلیل این نیست؛ اصراری ندارم.شاید هم روزی دیدار برقرار شد. انشالله @mahdian_mohsen
هدایت شده از خبرگزاری فارس
6.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺برنامه نسل‌ امروز با موضوع "سیاه‌نمایی" 🔹(نگاهی به معضل سیاه‌نمایی در فضای برخی رسانه‌ها، #فضای_مجازی و تبعات آن) 🔶مهمان ويژه: «سید علی میرفتاح»، سردبیر روزنامه اعتماد. 🔸مهمان نسل امروزی: «محسن مهدیان»، معاون خبرگزاری فارس. 🔸مهمان نسل ديروزی:«محمدحسین صفارهرندی»، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام. 🕥هر جمعه ۱۰:۲۰ شبکه ۵ سیما، بازپخش برنامه: ٠٠:٤٠ بامداد ۲شنبه‌ها @todaysgen_tv @Farsna
⬛️مسلمیه شهر ری و چهارپایه سیاسی پیرغلام ها ◾️سالها پیش که توفیق شد و برای اولین بار در مراسم مسلیمه شرکت کردم، با یک هیات قدیمی تهران وارد گذر "حضرتی" شدیم و بعد از چهارپایه خوانی و بعد هم شور دیباچه و ورودی صحن، داخل حرم شدم. گوشه حرم جمعی از عزاداران گعده کرده و ذکر می گفتند. ◾️پیرمرد مه سیمایی که از ابتدا میان دسته حرکت می کرد و آرام به سینه می زد، وسط جمع مشغول روضه خوانی بود. نزدیک شدم.... "ادب روضه خوانی" و معرفت و "نفس پر حرارت" و "حال جانانه "و "لطافت طبع" و تسلط و "صدای حزینش"، اولین حضورم در مسلیمه را خاطره انگیز کرد. ◾️سال بعد که ایام مسلیمه شد بی درنگ شال و کلاه کردم و راهی شدم. در بین راه قدم هایم، شوق دیدار همان پیرغلام صاحب سبک داشت. گویی عزم مسلیمه ام دیدار تازه با همین "آیتِ خوش لحن و نگارِ اهل بیت" بود. ابتدای بازار چشم انداختم و سر چرخاندم. دسته دسته می رفتند و پی صدای گرمش بودم... خبری نبود. بی اختیار و با ازدحام دسته های عزاداری وارد بازار و کنار چارپایه متوقف شدم. در جستجوی خلوتی بودم که چشمم به آذینِ میانهِ بازار و طاقِ سرِ چارچایه کشیده شد.عکس همه "زال های خوش نفس" و پیرغلام ها و مداحان قدیمی طهران "زینتِ رواق" بود. ◾️حاج احمد صالح. شاه حسین بهاری. ماشالله چاووش. مرشد باقر و حاج اکبرناظم. حاج احمد دلجو و حاج احمد شمشیری و حاج مرزوق و دیگران.... آهم سرد و سینه ام سنگین شد.... لابه لای این عکس ها گمشده خودم را پیدا کردم. روحش شاد... روح همه پیرغلام های صاحب نفس تهران شاد و همه شان مهمان ابدی بر خوان کرم. ⬛️اما برای من از "آیئن کهنه مسلمیه"، جمله ای ناب از یک پیرغلام یادگارست که یک "منبرِ سیاسی" معرفت دارد. تعبیری که از جان و قلب همه قدیمی های مسلیمه می جوشد؛ و آن اینکه "آغاز محرم و عزای ما از مسلمیه است." چه آنکه آن مرشد ریش سفید با صدایی رسا، "ذکر مسلمیه" گرفته بود و "حزن عمیق" روز "عاشورا" را روی چهارپایه یاد‌‌‌آور می‌كرد‌‌‌: ▪️كوفه‌نیا حسین جان كوفه وفا ند‌‌‌ارد‌‌‌.... ▪️كوفی بی‌مروت شرم حیا ند‌‌‌ارد‌‌‌... ◼️اما راز این عزای زودهنگام چیست؟ چه بر قلب "صاحب نفسانِ مصیبت خوان" گذشته است که از مسلمیه، محزونِ عاشورا شدند؟ ◼️گوئی بین این امام زاده لازم الاتکریم که زیارتش هم طراز زیارت کربلا شرف یافته است، با "سفیری" حضرت مسلم و این مناسک آئینی در شهر ما رابطه ای است. ⬛️حق همین است؛ اهل حقیقت، از روزی عزادار سالار شهیدان می شوند که بدعهدی و دنیا گرائی مردم کوفه در تاریخ رقم خورده است. روزی که مردم عافیت اندیش شوند و به دنیا گرائی بیافتند و به وعده و عهدشان با امام شان پشت کنند و "سفیرش" را یاری نرسانند، باید منتظر بود "خون خدا" ریخته شود و ذره ذره عالم به عزای این "مصیبتِ اعظم" بنشیند. ◾️شمر یک فرد نبود، یک حرکت انحرافی در بستر تاریخ بود که در یک نقطه جمع و شمر شد. شمر جلوه وظهور بدعهدی و پشت کردن مردم کوفه به "سفیرِ امام" است. ◾️عاشورای طهرانی های اصیل و با هویت و اهل راز، از روز شهادت حضرت مسلم است....عجب فهمی داشتند قدما و اجداد ما. هرکه را اندازه ظرفیتش می میدهند هرکه شد پیرخراباتی شرابش بیشتر... 🔳درسی که از پیرغلام چهارپایه خوان مسلمیه گرفتم، تا ابدیت قدردانم. ✅مسلمیه شب های منتهی به عرفه است. غنیمت شمارید.. @mahdian_mohsen
هدایت شده از خبرگزاری فارس
9.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥«محسن مهدیان»، معاون خبرگزاری فارس: برای جلوگیری از ناامیدی باید نگاه کلان به خطاهای مصداقی داشت/فهم نقشه کلان دشمن یک ضرورت برای کار رسانه ای است. 👉 fna.ir/dbe0uo @Farsna
تفاوت جمهوری اسلامی با کشورهای مدعی دموکراسی را تصویری ببینید. اینجا برای ورود جوان به قدرت و سیاست، بیانیه گام دوم می نویسند و آنجا... @mahdian_mohsen
⚠️در مصائب غرب شناسان سالها پیش که با هدف غربشناسی با رنه گنون و پستمن و شایگان و فردید و نصر و داوری و هایدگر وغیره بیشتر مانوس بودم، بعد از مدتی یک سوال جدی ذهنم را مشغول کرد: "چه باید کرد" بسیاری از کسانی که در حوزه غربشناسی کار مطالعاتی و پژوهشی می کنند اغلب "در چه باید کرد" متوقفند. از این جهت در بسیاری از موارد "غربشناسی" به شکل عمیقتری منجر به "غربزدگی" می شود. غربزدگی مگر چیست؟ غربزدگی "شیفتگی جاهلانه" نسبت به غرب است و "غربشناسی بی ثمر" نیز "انفعال عالمانه" نسبت به غرب. غربشناسی اگر منجر به حرکت نشود، بهترین وسیله برای نشستن و زانو زدن است. چه آنکه فرد هرمیزان دقیقتر ماهیت تکنیک را فهم کند، بیشتر مقهور قدرت و سیطره تمدنی غرب می شود. در چنین شرایطی عمیق ترین غربشناس، غربزده ترین است. مهمتری اثر غربزدگی انفعال است و تفاوتی نمی کند که این تفاوت ناشی از علم باشد یا جهل؛ مهم زانو زدن مقابل تکنیک است. از طرفی دیگر برخی با غربشناسی به انکار واقعیت و خیال پردازی سنت گرایانه می رسند تا آنجا که اصلاح و تغییر وضع موجود را تنها در حذف ظواهر تمدن غرب می دانند. ایندست افراد به جهت غر زدن بی ثمر هرگونه اصلاحی را تنها در نفی زمین و زمان می بینند. در نهایت این گروه نیز به جهت اینکه نمی توانند واقع بینی را با آرمانگرایی جمع کنند، مایوس شده و ناخواسته همان می شوند که غرب می خواهد. شاید بهترین مرجع برای کسانی که هم اهل غربشناسی اند و هم دغدغه نصرت انقلاب دارند، شهید آوینی است. به اعتقاد آوینی اگرچه ابزار جدید خنثی نیست و دارای جهتگیری است، اما بستگی دارد چه کسی سراغ این ابزار برود. انسان آغشته به فرهنگ مدرن مقهور این تکنیک می شود و اما انسان موحد در مواجهه با تکنیک آنرا در خود هضم می کند. تعبیر شهید آوینی در این باره تحول باطنی است. یعنی انسان موحد با علم به ذات ابزار جدید، آنرا به خدمت می گیرد. و اما اگر حرف آوینی را می خواهیم درک و نقص های او را برطرف کنیم، باید ببینیم انگشت اشاره "منظومه تحول باطنی" آوینی، سوی کیست. توحیدی دیدن عالم باعث می شود، همه اشیاء در خدمت حق قرار بگیرد و هیچ جا را خالی از الله نبینیم؛ ذات اشیا در فقر مطلق نسبت به ظهور "او" هستند. خمینی کبیر با همین مقدمه، انقلاب اسلامی را در دل سیطره تمدنی غرب شکل داد. چه انکه اگر بسیاری از غرب شناسان بودند، می گفتند تا امام زمان عالم را کن فیکون نکرده است نباید سراغ تحقق دین حداکثری رفت. @mahdian_mohsen
✅از شمخانی و سالارخان...تا مازیار ابراهیمی یکم. مازیار ابراهیمی به اتهام همکاری در ترورهسته ای دستگیر و در نهایت اعترافات وی از رسانه ملی منتشر می شود. با این حال مدتی بعد آزاد و از کشور خارج می شود. همین فرآیند با مجموعه ای از اطلاعات درست و غلط در شبکه های ضدانقلاب تبدیل به یک مستند می شود و موجی از هجمه ها علیه نهادامنیتی و اطلاعاتی کشور به راه می اندازد. سوال مخاطب اینست که ماجرا چیست؟ چه کسی دروغ می گوید؟ کجا خطا صورت گرفته است؟ کدام نهاد باید پاسخگو باشد؟ خطا و اشتباه یک روی ماجرا است و اما صداقت با مخاطب وجه دیگری است. کمترین انتظاری که از وزارت اطلاعات می رود اینست که ماجرا را شفاف و صریح توضیح دهد. مردم ما به مسئولین خود اعتماد دارند و توضیح صادقانه را نسبت به قصور و تقصیرها می پذیرند. چه آنکه ایندست رفتارها و پذیرفتن خطا و برخورد با متخلفین، اعتبار این نهاد متعهد و پرتلاش را نزد مردم چندین برابر می کند. دوم. آقای شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی مدت هاست نزد برخی رسانه ها مورد سوال واقع است. هرچند روش مواجهه برخی رسانه ها با آقای شمخانی قابل نقد است و متهم کردن به بهانه تخلف احتمالی نزدیکان وی بداخلاقی محسوب می شود، اما انتظار می رود آقای شمخانی صادقانه و شفاف نسبت به مسائل مطرح شده توضیح دهند. مخاطب باهوش و منصف است و توضیح شفاف و از سر صدق آقای شمخانی را می پذیرد. سوم. سالار آقاخان به عنوان متهم ردیف اول اخلال در بازار معرفی شده است. اما غیبت وی در دادگاه اولین و مهمترین خبری بود که توجه رسانه ها را به خود جلب کرد. سالار آقاخان بنا بر اخبار منتشر شده چند ماه در حبس بوده است و در نهایت با وثیقه از زندان آزاد و به صورت قانونی از کشور خارج می شود و برای زیارت به نجف می رود و دیگر به کشور باز نمی گردد. مهمترین سوالی که اینجا وجود دارد اینست که سالار آقاخان اگر متهم اول این پرونده است و دادگاه اسناد لازم برای تخلفات وی را داراست، چرا مجوز خروج می گیرد؟ چرا منع نشده است؟ اولین سوالی که بعد دادگاه برای مخاطب ایجاد می شود اینست که چرا مسئولین محترم قضائی نسبت به این موضوع تدبیر لازم را اندیشه نکردند؟ در نهایت اینکه؛ اشکال در جامعه ما ایندست قصورها و یا خطاها و حتی تخلفات نیست. مساله اصلی که مخاطب را آزار می دهد بی اعتنایی به افکار عمومی است. ارتباط راستین و شفاف و صمیمانه باعث همراهی و همدلی مردم می شود چه آنکه اعتبار نهاد مسوول را بالا برده و اعتماد مردم را به عنوان مهمترین سرمایه یک سازمان و بلکه انقلاب بیشتر می کند. هنوز هم دیر نیست.... @mahdian_mohsen