eitaa logo
کشکول|محسن مهدیان
3.7هزار دنبال‌کننده
396 عکس
128 ویدیو
3 فایل
روزنامه‌نگار. ارتباط با ادمین @mohsen_mahdian
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خبرگزاری فارس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥انگیزه ضدانقلاب در ماجرای دختر آبی چه بود؟ 🔹چرا رسانه متصل به وزارت خارجه آمریکا دنبال جنجال‌سازی با هر حربه‌ای است؟ 🔸«محسن مهدیان» روزنامه‌نگار و فعال رسانه‌ای تشریح کرد. @Farsna
هدایت شده از خبرگزاری فارس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نقش دولت و مجلس در ماجرای ورود بانوان به ورزشگاه @Farsna
⭕️دقیق تر شلاق بزنیم... یکی از سفره خالی وشرمندگی مقابل خانواده، ناگزیر به جرائم امنیتی کشیده می شود و محکوم به شلاق و حبس و غیره و دیگری از سوداگری و شهوت سرمایه داری، در بهترین حالت می شود بخش خصوصی بدون اهلیت و در نهایت برکنار می شود؛ همین. از یک سو کارگر برای حقوق معوقه و سفره خالی خانواده اش ناگزیر به خیابان می آید و از سوی دیگر پیوند شوم "بخش خصوصی بیمار و سوداگر" و "مسئولین رانتی و نالایق"، صدها کارگر را به خاک می کشاند و همچنان مصونیت دارند. این سوال جدی است. چطور ممکن است منشا جرم امنیتی کارگری را نبینیم؟ چرا نباید کسی سراغ مسئولینی رود که با بی توجهی به حداقل 45 قید در اجرای اصل 44 و با نگاه صرفا دفع شر به شرکت های دولتی، اقتصاد ملی و معیشت کارگری را نابود می کنند؟ وضعیت امروز هپکو و هفت تپه و آذرآب نتیجه نگاه انحرافی دولت به خصوصی سازی است. دولتی که رانتی رفتار کند، مشتری اش نیز بخش خصوصی دلال و سوداگر و بی کفایت است. شلاق را محکمتر بزنیم اما دقیق. ماجرا وقتی ملانصرالدینی می شود که دولت صرفا با هدف درآمدزایی، شرکت های دولتی را بصورت سراسیمه و سوال برانگیز و شبهه ناک واگذار می کند و بعد مجبور می شود برای امنیت سیاسی، از جیب بیت المال شرکت را سرپا نگه دارد و حقوق کارگرها را بپردازد. توجه داریم که اینجا صدای کارگری بلند است که گوش ها تیز می شود؛ واگرنه سالهاست خصوصی سازی بانکی، سیاست های مالی و پولی کشور را به گروگان گرفته است و کسی یارای مقابله با این فساد نیست. این سیاهه ادامه دارست؛ از خصوصی سازی آموزش تا درمان تا ... هنوز به این بلوغ نرسیدیم که مردمی سازی اقتصادی الزاما خصوصی سازی نیست. مردمی سازی اقتصاد یعنی شرایط اقتصادی-سیاسی را چنان فراهم کنیم تا مردم انگیزه تولید پیدا کنند و بخش خصوصی مولد فعال شود؛ حال آنکه خصوصی سازی مرسوم، تنها و تنها تغییر مالکیت است و انتقال رانت. بااین حال چشم امید همه به عدلیه است تا با شعار صیانت از حقوق عامه به بیداد خصوصی سازی و داد کارگران مظلوم برسد... @mahdian_mohsen
✅مخالفان شگفت انگیز طرح شفافیت 1⃣یکم. خبرگزاری فارس با کلیه نمایندگان مجلس مصاحبه کرده و نظر صریح آنها درباره طرح شفافیت را جویا شده است. نتایج جالب است. 227 نفر موافق. 16 نفر مخالف که بعد از انتشار گزارش نظرشان برگشت و شدند 14 نفر. باقی هم یا ممتنع یا تلفن جواب ندادند. 2⃣دوم. سال 97 یک فوریت طرح شفافیت با حداقل 160 امضا در صحن علنی مطرح و البته با رای قاطع کنار گذاشته می شود. مخالفان یک فوریت 108 رای. موافقان 59 رای و 5 رای هم ممتنع. یعنی همان ها که علنی امضا کرده بودند در خفا رای ندادند. 3⃣سوم. سال 98 دو فوریت طرح دیگری با 190 امضا به رای گذاشته شد که در نهایت با 103 رای مخالف و 69 رای موافق و 8 رای ممتنع رد شد. یعنی حدود نیمی از کسانی که طرح را امضا کردند، وقتی رای گیری غیرعلنی شد، حرف شان را پس گرفتند. جالب اینکه مجلس با رای گیری "علنی" همین فوریت نیز با 110 مخالف و 57 موافق، مخالفت می کند. واقعا چرا؟ ✅چند نکته در این رابطه حائز اهمیت است. در نگاه اول و خوشبینانه ممکن است گفته شود مخالفت با فوریت به معنی مخالفت با طرح نیست. حرف خوبی است. اما در این رابطه چند ملاحظه وجود دارد. اول اینکه حذف فوریت یعنی بررسی طرح به مجلس بعدی حواله می شود. آیا موضوع شفافیت در مجلس انقدر بی اهمیت است؟ آیا غیر این است که ریشه بسیاری از آسیب های تصمیم گیری و فساد ها در عدم شفافیت است؟ اساسا چرا حواله به مجلس بعد؟ دوم اینکه وقتی یک فوریت در سال 97 رد شد برخی گفتند این طرح باید کارشناسی شود. مرکز پژوهش ها و دیگر نهادهای مدنی مثل "اندیشکده شفافیت برای ایران" روی موضوع کار کردند. پس چرا مجدد رای ندادند؟ سوم و مهمتر اینکه کافی است نظر مخالفان طرح در مجلس را یک بار مرور کنید. هیچ استدلال قابل اعتنایی در رد فوریت نیست. اتفاقا اغلب مخالفان وارد محتوا شدند که شاهد ماجرا نیز تذکر پیاپی رئیس مجلس است. مخالفان اغلب معتقدند شفاف سازی موجب پوپولیسم می شود و دیگر اینکه مردم ما بلوغ لازم برای آرای شفاف را ندارند. این تناقض در امضای علنی و رای غیرعلنی، از مخالفت با اصل طرح به مراتب بدتر است. این نوع مخفی کاری و بی صداقتی و رفتار متظاهرانه با هیچ منطقی توجیه ندارد. به تعبیر دقیق تر نماینده ای که صریح اعلام می کند مخالف است حتما نسبت به این چند ده نماینده پنهان کار، ارجح است. ✅حال سوال اینست که این نماینده ها از چه چیز هراس دارند که حاضرند برای عدم شفافیت رفتار و تصمیم شان، این چنین بی صداقت رفتار کنند؟ @mahdian_mohsen
☑️من و شما در جنگ روایت ها "مارگزیده" از "ریسمون سیاه و سفید" می ترسد. این گزاره دو بخش دارد. "مارگزیده" و "ریسون سیاه و سفید. مارگزیده است. ریسمون سیاه و سفید ما از ریسمون است که آنرا مار می پنداریم. هر روایتی متشکل از همین دو بخش است. در اصل این ابر روایت ها هستند که روایت ها را می سازند. پس اگر ابر روایت درست ساخته نشود، فاصله گرفتن از حقیقت و ریسمون را مار پنداشتن، طبیعی است. ما در مواجه رسانه ای با ضدانقلاب در دو ساحت می جنگیم. یکی ابر روایت ها و دوم خرده روایت ها. ابرروایت، مفهوم کلان است و خرده روایت، مصادیق. حکومت ها و گروه های مرجع و رسانه های رسمی نقش بالایی در ساخت ابرروایت دارند. اگر گروه های مرجع، ابر روایت را نسازند و کم کاری کنند، دیگران از جمله دشمن جای خالی آنرا پر می کند. آنکه ابرروایت می سازد، قدرت پیدا می کند ذهن ها را به گروگان بگیرد و خرده روایت ها را مطابق میلش تفسیر کند. بعد از ابرروایت، نوبت خرده روایت می رسد. خرده روایت وقتی موثر است که تبدیل به روایت غالب شود . روایتی قدرت سلطه می یابد که "قدرت برانگیختگی" و "توزیع شوندگی" بالاتری داشته باشد؛ به تعبیر ساده تر "قدرت دست به دست شدن" بیشتری پیدا کند. روایتی بیشتر دست به دست می شود که به غیر از ذهن مخاطب، قلب و احساسات و هیجان او را نیز درگیر کند. دوران ما، دوران است. دوران دور شدن از حقیقت. چون بجای صدق و کذب اخبار، این "قدرت روایت" است که جای حقیقت می نشیند. اما این دوران نیز روزهای گذار است؛ برخلاف تصور رایج، ما درنهایت ما به سمت حقیقت حرکت می کنیم. اگر هنوز در عصر شبکه های اجتماعی گرفتار پسا حقیقت هستیم، چون با اختلال جریان قدرت مواجهیم. قدرت های سیاسی و قدرت ها تخدیری مثل سلبریتی ها و غیره. چه انکه خبر هر میزان مردمی تر شود و از چنبره قدرت فاصله بگیرد به حقیقت نزدیک تر می شود. بنابراین نقش جریان انقلابی اتفاقا در همین دوران گذار است که برجسته و تعریف می شود. جریان انقلابی باید 2 کار همزمان انجام دهد. اولا با تکیه بر عقلانیت و شناخت دقیق از زمان و نیاز مخاطب، ابرروایت حقیقی را در ذهن جامعه بسازد و دوم خرده روایت های منطبق بر حقیقت را به روایت غالب تبدیل کند . برای تبدیل خرده روایت به روایت غالب یک اصل کلیدی و بسیار حائز اهمیت وجود دارد و آن اینکه هرکس، خودش را سرباز عرصه روایت گری فرض کنند تا حقیقت روایت شود.همه و همه؛ زن خانه دار یا محصل و دانشجو و کارگر و طلبه و غیره. حتا یک لایک و ریشیر ساده و کامنت نیز در مسلط ساختن روایت سهم دارد. سربازان عصر امروز رسانه، تنها خبرنگاران نیستند، بلکه راویانی هستند که مسئولیت تاریخی شان درعصر روایت گری را فهم کردند. @mahdian_mohsen
هدایت شده از خبرگزاری فارس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یک تجربه| بیائید ضدانقلاب را عصبی کنیم fna.ir/dbfqyk @Farsna
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرآنچه لازمست درباره طرح شفافیت بدانید چطور به شعور مردم توهین شد؟ @mahdian_mohsen
🎬کمال ها و صادق ها موقع رفتن به سالن، راهنما با تعجب گفت: آقا شما متوجه هستید؟ این فیلم مثبت 12 است! گفتم انشالله مشکلی نیست. یعنی چاره ای نداشتم غیر این بگویم. بلیط گرفته و از قبل به بچه ها وعده داده بودم. از "نیمروز" که فارغ شدیم از بچه ها که هرسه زیر 12 سال اند درباره فیلم سوال کردم. بجز آخری که 2 ساله است و خدا را شکر اول فیلم خوابید، نظر بقیه جالب بود. ... خلاصه  هرچقدر وقت صرف می کردم تا از زیر و زبر جنایات نفاق بگویم به این اندازه موثر نبود. هم تشکیلات نفاق و هم امتداد نفاق تا امروز و مرز نفوذ. این اندازه تاثیر انتظار نداشتم... . اما برای خودم شخصیت "کمال" و "صادق" قابل اعتنا بود. کمال و صادق هر دو مابه ازای امروزی دارند. کمال آدمی است اهل تکلیف. آدمی که به ظاهر تکلیفش جلوتر از حقش است. اما عمق این تکلیف گرایی قابل اعتنا بود. کمال شخصیتی متعصب و انقلابی دارد، اما فیلم ساز با زیرکی و رندی نشان می دهد، این تکلیف گرایی صرفا ایدئولوژیک نیست و ایدئولوژی او پشت سر شخصیت فردی و علقه های شخصی اش قرار دارد. چه آنکه وقتی فهمید صادق، اهل رفاقت نیست، حاضر نشد ماجرای منافق شدن خواهرش را بگوید و چه آنجا که وقتی بحث خواهرش ناموسی شد، بر ارزش اطلاعاتی عباس زری باف چشم پوشید و از سرعصبانیت او را می کشد و چه آنجا که در نهایت تاب نمی آورد ماشه بر خواهرش بفشارد. اما صادق نیز شخصیتی امروزی دارد. شخصیتی حداقلی و متوقف به ساختار؛ صادق نماد یک تکنوکرات اطلاعاتی و امنیتی است که اگر اشتباه کند و چند نفر را به کشتن دهد، هزینه اش را گردن ساختار می اندازد و وقتی با اشتباه دیگران مواجه می شود حاضر نیست فراتر از ساختار آدم ها را تحلیل کند. من از کمال آدم هایی را می فهمم که ظاهرا ایدئولوژیک اند اما تعصب شان بیشتر ناشی از شخصیت خلقی و علقه های فردی و سلیقه ای شان است و از صادق نه یک فرد که یک ساختار را می فهمم. فیلم دیدنی است. از آندست فیلم ها که تا ساعت ها بلکه روزها مخاطب را درگیر می کند. @mahdian_mohsen
راه پیمائی جاماندگان دیگه چه صیغه ایست؟ در خبرها آمد که جمعیت راه پیمایی جاماندگان اربعین در تهران 3 برابر شده است. یکی پرسید: "راه پیمائی جاماندگان دیگر چه صیغه ایست؟" ذهنم درگیر شد. مگر کسی برای غصه خوردن و متاثر شدن از جاماندگی هم راه پیمائی می کند؟ اصلا چرا این اسم؟ قرار است چه چیز را نشان دهند؟ دقیق تر شویم. ماجرا صرفا عزاداری نیست؛ چه آنکه مگر سالهای قبل از این مناسک داشتیم؟ بیائید حداقلی نباشیم. یک کشش وجود دارد. یک قدرت معنوی که نمایش جاماندگی را هم انگیزه می بخشد. راه پیمائی جاماندگی، پیامد اجتماعی یک رشک و غبطه قوی فردی است. این کشش عمیق چیست؟ کسانی که راه پیمائی اربعین را ذیل سرفصل های "عبادات فردی" تحلیل کنند اهل خسران اند. ماجرای راه پیمائی اربعین را نمی شود صرفا با روایتی شبیه روایت جابر و غیره تحلیل کرد. چه آنکه زیارت امام حسین همیشه هست. قدم برداشتن برای زیارت و ثواب فردی نیز متوقف به اربعین نیست و برای همه روزهای سال است. صرفا برای زیارت هم نیست؛ چه آنکه برای نماز جماعت و دیگر عبادات هم از ثواب قدم ها نوشته اند. "زیارت مخصوص" نیز تنها منحصر به اربعین نیست. پس چه بگویئم؟ برای دقیق تر شدن باید بدانیم که راه پیمائی اربعین، یک "رستاخیز عظیم شیعی" است که ذیل سرفصل های "دین اجتماعی" تعریف می شود نه دین فردی: "حرکت اجتماعی"، "خدمت رسانه خالصانه"، "محبت ورزی عاشقانه"، " مبارزه با ظلم"، "مانور قدرت شیعی"، "شجاعت و حماسه"، "قیام" و ... حالا با عنایت به این سرفصل ها و ذیل دین اجتماعی یک بار دیگر آمار را مرور کنید. رشد 50 درصدی راه پیمائی اربعین در کنار رشد 300 درصدی راه پیمائی جاماندگی. ایندو یکی است و تنها آمار کسانی است که احساس درونی شان را به نمایش کشیدند...آنها که دل شان با این تظاهرات شیعی است بماند. این کشش خروشان از عزاداری سیاسی-اجتماعی است که جاماندگی را هم به نمایش می کشد. قدر بدانیم. این تنها رشد معنویت نیست؛ بلکه رشد معنویت انقلابی است. فرش تا عرش فاصله است بین معنویت فردی تا معنویت جمعیِ همراه با تولی و تبری. @mahdian_mohsen
خب چرا آدرس غلط می دهید؟ ما که موافق رفراندوم هستیم. ولی رفراندومی بالاتر از انتخابات؟ فعلا نتایج همین رفراندوم را تحویل بگیرید تا بعد. اگر قرار هم به رفراندوم باشه ملت تقاضای برگزاری این رفراندوم را دارند که این دولت همین امروز برود یا بماند؟ مردش هستید؟ بسم الله @mahdian_mohsen
وقتی فکر می کنیم متفاوت حرف زدن به خودی خود یک ارزش است، وقتی ژست مخالف و معترض را یک ارزش می دانیم، وقتی فکر می کنیم آخوند وقتی مردمی است که ضد حاکمیت باشد، آنوقت از مجمع الفسادی چون زم و رسانه سراسر دروغی چون آمدنیوز حمایت می کنیم و چنان می گوئیم که گویی تعطیلی این رسانه ضایعه ای برای اصلاح حکومت است. به همین اندازه مشمئز کننده @mahdian_mohsen
✅یک روز با 2 دروغ شاخ دار حاکمیتی به دو دروغ حاکمیتی در یک روز توجه کنید. خبر یکم. آقای جهانگیری روز گذشته اعلام کرد که  فاتف و سی اف تی به تائید رهبری انقلاب رسیده است. حتا رئیس دفتر رییس جمهور هم حاضر نشد مسوولیت این ادعا را بپذیرد. و در نهایت خبر بصورت رسمی تکذیب شد. خبر دوم. آقای جهانگیری گفت تصمیم داشتیم بنزین را سهمیه بندی کنیم اما یک رسانه خبر را منتشر کرد و نگذاشت. آقای جهانگیری فراموش کردند که وقتی آنروز این خبر منتشر شد وزیر نفت اصل آنرا با قاطعیت تکذیب کرده بود. از طرفی از ابتدای امسال رئیس جمهور و معاون اول و سخنگو و وزیر نفت بارها و بارها اعلام کردند تصمیمی برای افزایش قیمت بنزین نداریم. خبر جهانگیری نشان داد همه آن اظهار نظرها دروغ بوده است.   این بی صداقتی ها آثار پرهزینه ای بر جامعه دارد و عجیب است که آقایان نسبت به این موضوع بی اعتنا هستند. مردم گرانی و سیاست های غلط را به شرطی تحمل می کنند که احساس کنند دولتمردان آنها صادقند. جامعه ای که به دولتش بی اعتماد شود در هیچ تصمیمی، ولو تصمیمات دقیق همراهی نمی کند. این دروغ ها بسیار اعتمادسوز است؛ کاش متوجه باشیم. رهبری انقلاب در خاطره ای آموزنده می گویند: یک‌وقت رئیس جمهور کشورى مى‌خواست مشکلات سیاسى خودش را براى من تشریح کند. مى‌گفت که یکى از رؤساى جمهور گذشته‌ى ما شکر را یک قران گران کرد، علیه او کودتا شد! من گفتم مشکل او این بوده که مردم را با خودش نداشته است. در مملکت ما، جنسهاى تثبیت‌شده گاهى قیمتشان ده برابر بالا مى‌رود، اما آب هم از آب تکان نمى‌خورد. گفتم مردم وقتى که پشت سر دستگاهند، ما هم مى‌آییم به آنها مى‌گوییم که مثلاً این جنس را قبلاً به این قیمت مى‌دادیم، اما حالا مى‌خواهیم گرانش کنیم؛ مردم قبول مى‌کنند. ..مردم باید به من و شما اعتماد داشته باشند. @mahdian_mohsen
⭕️دلسوزانه با آقای زائری/شاخص ترین اشتباه قصد کردم متن انتقادی برای آقای زائری ننویسم که خدای نکرده تلقی نقار نشود تا به توئیت امروزشان رسیدم. به نظرم این توئیت نخ تسبیح اشکالات وی و افراد شبیه به این بزرگوار است. آقای زائری را دوست دارم و دلسوزانه اگر قرار باشد کمکی کنم اصلاح همین یک توئیت را مهمترین می دانم. مضمون توئیت ایشان این است که جمهوری اسلامی نباید به "اقلیتی که راه پیمائی اربعین و 9دی می روند دلخوش کند و نباید از بدنه خاکستری غفلت کند." بعد هم تعریضی زدند که شاه نیز همین اشتباه را کرد. به این فهم کلیدی ترین اشتباه آقای زائری در همین نقطه است. برای همین تلاش می کنند نماینده اکثریتی موهوم باشند. بزرگترین اشتباه اینست که ما اعتراض مردم به ناکارآمدی در برخی سطوح نظام را به پای جدا شدن آنها از هویت دینی و انقلابی شان بدانیم. بزرگترین اشتباه این است که مردم مومن را در اقلیت بدانیم و تصور کنیم اکثریت این جامعه غیر ایمانی اند. برعکس. اکثریت این جامعه مومن اند. ایمانی که اتفاقا اهل بروز و ظهور اجتماعی است و اهل دین می دانند این چنین ایمانی چه قدر و منزلتی دارد. این همه موج خدمت رسانی و فعالیت خیریه ای آثار عبور از "خود" و نشانه های ایمان است. مردم ما همه اهل راه پیمائی اربعین اند. فوج فوج حرکت می کنند و به عراق نرسند در شهرشان راه پیمائی جاماندگان راه می اندازند و اینجا هم نرسند در دل و جان حسرت و غبطه می خورند. 9 دی قیام مردم بر علیه توهین به سیدالشهدا بود. همه سلایق با هر رایی به خیابان آمدند. این مردم امام حسینی اند، ولو شبهه تقلب داشته باشند. آقای زائری با همین تخمین غلط از مردم است که درباره حجاب به مواضع شاذ می افتند و به جای اینکه از ایمان مردم ولو بدحجاب و خطاکار دفاع کند از بی حجابی دفاع می کند. بدحجابی نیز نشانه رنگ خاکستری نیست واگر چنین بود  به غیر از معصوم همه خاکستری بودند چون همه ما یا گرفتار گناه فردی می شویم و یا گناه اجتماعی مثل بدحجابی و تنها ظاهرگراها هستند که مردم را با یک خطا بی ایمان تلقی می کنند. آقای زائری به تصورشان تلاش می کنند از خاکستری ها بگویند اما نمی دانند که خاکستری رنگ سلایق سیاسی این مردم است نه رنگ ایمانی شان. کاش به این بزرگوار بگویند از مردم بگوئید؛ اما از حقیقت این مردم که مومنند و انقلابی. اجازه ندهید لایک های سیاه شما را دچار خطای تشخیص کند. @mahdian_mohsen
☑️واقعا انقلاب دوم بود؟ حضرت امام درباره واقعه 13 آبان فرمود: "انقلاب دوم" و البته مهمتر از انقلاب اول . اما چرا انقلاب دوم؛ چرا مهمتر؟ خروش مردم علیه نظام طاغوت با آن تاریخ استبدادی چندصدساله و آن حرکت اجتماعی گسترده می شود انقلاب اول، تسخیر سفارت آمریکا توسط چند جوان دانشجو در جریان یک راه پیمایی می شود انقلاب دوم و البته مهمتر از انقلاب اول. واقعا منطقش چیست؟ امام را می شناسیم. حرف ذوقی نمی زند. فقیه و عارف است. می بیند و می گوید. وقتی می گوید "ما همه هیچیم"؛ لب و حاق دریافت های نظری و علمی عرفانی اش را در یک کلمه جمع کرده است و هدیه می کند. تعابیر امام فراتر از یک ادیب و سیاستمدار است. تعبیر "انقلاب دوم" از سر تعارفات اجتماعی نیست. پس چیست؟ راز این جمله را در پیام شفاهی سیداحمدخمینی به دانشجویان تسخیر کننده ببینید؛ "امام فرمود:همه ملت پشتیبان این حرکتند" پس اولا حرکت چند دانشجو نیست. حرکت یک ملت است که بروز  وظهورش در یک حادثه است. اما چرا انقلاب دوم و چرا مهمتر؟ اساسا انقلاب اول نقطه آغازش قیام امام علیه یک قانون آمریکایی(کاپیتولاسیون) است . رهبری مبدا اشغال سفارت را در همین نقطه از تاریخ می داند. اما مبارزه امام از استبداد شروع می شود. سال 43 می فرماید:" آمریکا از انگلیس بدتر و ... همه از همه بدتر اما امروز سروکار ما با این خبیث هاست(شاه)." انقلاب اول، انقلاب مردم علیه "دست آمریکا" بود. آنروز ملت "دست" آمریکا را دیدند و قیام کردند. اما بعد انقلاب اول، مردم خود آمریکا را دیدند. در گزارش های سفارت آمریکا آمده است که "از 14 مهر 57 روزی یک حادثه علیه منافع آمریکا شکل گرفته است" این رشد یک جامعه است که دشمن اصلی را ببیند. لذا می شود انقلاب دوم و مهمتر. بدین جهت رهبرانقلاب می گوید "شعار مرگ برآمریکا را کسی یاد مردم نداد؛ از اعماق جانشان بود."   ☑️اما برای این روزها؛ آنچه انقلاب دوم را شکل داد رشد مردم است. رشد آگاهی هاست. استکبار ستیزی یک فهم است نه صرفا یک شعار. اگر امام فرمود "مرگ بر آمریکا"، شعار نیست و "ذکر" است به جهت شعور ضمیمه ای آنست. "مرگ بر آمریکا" عمقش تبری است و از اصول توحیدی. لذا نباید با آن مثل یک شعار صرف سیاسی رفتار کرد. لقلقه زبان نیست و باید بر جان و قلب و ذهن مردم نشاند تا به تعبیر امام ذکر شود. هرچقدر شناخت قوی تر شود برائت اجتماعی موثرتر می افتد. اگر اینطور ماجرا را فهم کنیم؛ کار حکومت و نخبگان و رسانه و دیگر نهادها تنها در تهییج و برانگیختن و مشت گره نیست. باید ذهن ها و قلب ها قبل "الا الله"، "لااله" را درک کند. حالا با این دقت، پروژه برجام و مدل مدیریت رهبری را مرور و تحلیل کنید. برجام در خدمت تحکیم انقلاب دوم و رشد یک ملت.  @mahdian_mohsen
📌این خبر را بخاطر داشته باشید خبری که باید در حافظه ها بماند اینست که اصلاح طلبان مجلس پیشنهاد دادند: باید قائم مقام رهبری در امور اجرایی تشکیل شود تا مشکلات اقتصاد حل و فصل شود. 📌این پیشنهاد جذاب یک "ضمیمه سیاسی" و یک "زمینه اعتقادی" دارد. ضمیمه سیاسی اول اینکه اصلاح طلبان با سخت شدن شرایط اقتصادی شانه خالی کردند و تلاش داشتند مسوولیت کم کاری های دولت را سمت رهبری حواله کنند و بار اعتراضات اجتماعی را از روی دوش دولت کم کنند. 📌اما زمینه اعتقادی نکته دوم مهمترست. قائم مقام اجرایی و اقتصادی یعنی چی؟ یعنی رهبری یک نفر را منتصب کند تا بجای دولت تصمیم بگیرد. یعنی یک انتصاب بجای انتخاب مردم. یعنی جریانی که ادعای دموکراسی دارد پیشنهادی می کند به رای مردم پشت کنید. این جریان هنوز درک درستی از نظام حقوقی سیاسی انقلاب و مردم سالاری ندارد. اگر قرار بود مسائل کشور را با انتصاب حل و فصل کنیم چرا قائم مقام اجرایی در اقتصاد؟! خود رهبری رئیس جمهور انتخاب می کردند و همه امور را حل و فصل می کردند. اما مسله اینست که قرار است کشور به انتخاب و اراده و تصمیم مردم اداره شود. این نگاه استبدادی را بگذارید کنار سبک رفتاری رهبری که معتقد است در هر شرایطی باید از رای مردم حمایت کرد. آنچه اهمیت دارد صیانت از انتخاب مردم است. 📌اما چرا توجه به این خبر مهم است؟ این جریان را باید دقیق شناخت. ✔️این جریانی است که وقتی رای نیاورد مقابل رای اکثریت ایستاد.(سال88) ✔️وقتی رای آورد و نتوانست به وعده هایش عمل کند خواست از رای اکثریت شانه خالی کند.(سال 98) ✔️و حالا که نتوانسته ناکارآمدی اش را به دیگران حواله کند، می گوید مشکلات امروز به خاطر نظارت استصوابی شورای نگهبان است. یعنی حاضر است بگوید ما اشتباهی هستیم و مردم اشتباهی رای دادند ولی مسئولیت نابلدی و  ناکارآمدی ها را نپذیرند. @mahdian_mohsen
10 نکته درباره یادداشت نویسی یکم. بی محلی نکنیم گام اول انتخاب سوژه است. مهمترین تفاوت یادداشت و مقاله اینست که یادداشت معطوف به رویداد و خبرست. پس سوژه باید بهنگام و مساله روز مخاطب باشد. نباید بی اعتنا به حال و هوای مخاطب باشیم. دوم. پاسخ به چی؟ یادداشت باید پاسخ به یک پرسش باشد. بدون پرسش وارد تحلیل نشویم. قرارست یک ابهامی را رفع کنیم. یا رویدادی را عمق ببخشیم. خلاصه به سوال مخاطب پاسخ دهیم. سوم. داخل چشم نکنیم بیانیه ننویسم. متنی بنویسیم که مخاطب را حداقل به تامل وادار کند. حقیقتا مسائل کشور همه اش حیثیتی نیست. حتا حیثیتی ها هم در یادداشت ما حیثیتی نیست. یعنی مسائل حیثیتی را هم باید مستدل و عقلایی نوشت. آرامش داشته باشیم. مخاطب را ضدانقلاب فرض نکنیم.مرشدی بنویسیم. چهارم. صدایمان را تنظیم کنیم یک جاهایی هم داد زدن لازم است. اما فریاد باید متناسب موضوع باشد. برای این کار لازم است نگاه کلان به مسائل داشته باشیم. اصل و فرع امور را بدانیم. پنجم. به چشم مخاطب نگاه کنید مخاطب را ببینیم و بنویسم. سطح و علاقه و حال و روز مخاطب را ببینیم. از نقطه مشترک با مخاطب شروع کنیم. جایی که مخاطب نیز همراهست؛ در مرحله بعد نقطه اشتراک را جهت دهیم. هر میزان لازمست خودمان را تعدیل کنیم تا به نقطه مشترک با مخاطب برسیم. متنی بنویسم عوام فهم و خواص پسند. ششم. سرمان را بچرخانیم پایین مخاطب یادداشت را حکومت و مسئولین نبینیم. مخاطب باید مردم باشند. حتا اگر قرار است حکومت را نقد کنید با مردم حرف بزنیم نه مسوولین. مخاطب را همراه کنید در نقد مسوولین.   هفتم. با دست و چشم و ابرو بنویسیم با دست و چشم و ابرو و حرکت صورت بنویسم. یعنی در کنار ذهن مخاطب، احساسات او را هم درگیر کنید. از شعر و ضرب المثل و قصه بهره بگیرید. تصویری بنویسید. مخاطب باید ببیند نه تنها بخواند. هشتم. قلاب برداریم شروع متن قلاب می خواهد. متن نباید یخ و بی روح شروع شود. شروع باید شوک دهنده باشد. قلاب ابتدای متن بسیار مهم است تا مخاطب را نگه دارد و مجبور نباشید اول متن بنویسید فقط 5 دقیقه از شما وقت می گیرد. با قلاب نیز تمام کنید. متن باید قدرت برانگیختگی داشته باشد تا مخاطب رها نشود و به حرکت وادار شود. کمترین حرکت بازنشر است؛ یا خودش هم دست به قلم شود. نهم. آهنگین بنویسیم متن باید آهنگ داشته باشد. برای آهنگین نوشتن لازم نیست فقط موزون بنویسم. جملات کوتاه نقش کلیدی دارد. از طرفی هیچ جمله ای نباید اضافه باشد. هیچ تکراری لازم نیست. هر جمله ای باید هیجان خواندن جمله بعدی را داشته باشد. جویده جویده ننویسم. جرعه جرعه استدلال کنید تا مخاطب قدم به قدم همراه شود.     دهم. ساده نه زیبا مخاطب آمده است تحلیل روز بخواند نه متن ادبی. ساده و روان بنویسیم. واژه ای بکار نبریم که غریب باشد. باید با چشم بخواند نه لب و دهان. در نهایت؛ وقتی متن تان تمام شد، از خودتان صادقانه بپرسید حاضرید برای این متن پول بدهید و بخرید؟ اگر حاضر نبودید، متن دیگری را شروع کنید. @Mahdian_mohsen
@mahdian_mohsen
⛔️چرا مردم عصبی شدند؟ افزایش قیمت بنزین زمان احمدی نژاد هم اجرا شد. چند تا پمپ بنزین هم تخریب شد. سروصدا ها نیز بیشتر بود. اما مردم در نهایت به اندازه امروز عصبانی نبودند. اگر عصبانیت امروز هم بروز اجتماعی ندارد رشد و صبوری مردم است نه تدبیر دولت.   اما چرا؟ً مهمترین نکته اش اینست که جامعه به عزم و هزم دولت اعتماد داشت. ولو اینکه به تصمیم دولت باور نداشت و گران شدن بنزین را خطا بداند. از طرفی اعتماد نسبی به نظارت مجلس داشت. چند تا نماینده باوجدان و غیرتی و کارشناس شبانه روز ناظر بر دولت بودند. مرکز پژوهش ها گزارش های دقیق کارشناسی و نظارتی داشت. شهرداری تهران بستر اجرای سیاست های قیمتی را فراهم کرده بود. اگر مترو و سیستم حمل ونقل عمومی آن دوره نبود روش های قیمتی پاسخگو نبود. اما مشکل امروز دولت، تنها شوک درمانی نیست. اینکه مردم عصبی اند تنها یک دلیل دارد. آنهم اینکه اعتماد ندارند. همین تصمیم را هم می شود با روش های و سیاست های تکمیلی تدبیر و مهار کرد. اما مردم، این دولت را مرد شرایط سخت نمی دانند. بی راه هم نمی گویند. حق دارند. خاطره دلار 18 هزار تومانی و سیاست حیف و میل کردن طلا و ارز فراموش نشده است. از طرفی به نهادهای تکمیلی نیز اعتماد ندارند. نه مجلسی است در راس امور و نه حتا تیم کارشناسی که بیاید و از این تصمیم دفاع کند. حتا لیبرال های وطنی نیز این روزها غائبند. یکی شان حاضر نیست پای این تصمیم که سالها سنگش را به سینه زدند امضا کنند. با این همه، دولت حتا آداب همراه کردن مردم را هم یاد ندارد. چنین تصمیم سختی را شبانه اعلام نمی کنند. با اطلاعیه خبر نمی دهند. نفرات میانی خبررسانی نمی کنند. چنین تصمیمی نیازمند حضور رئیس جمهور جلوی دوربین و ارائه توضیح صمیمانه و صادقانه وشفاف و رودر رو با مردم است. باید دل و ذهن مردم را همراه کرد نه صرفا جیبشان را. چندسال مردم گریزی و تکبرساختاری و پنهان کاری در تصمیم گیری باعث شده است امروز که ناگزیر از شوک درمانی است، اعتماد مردم را نداشته باشد. کاش حداقل به بهانه این تصمیم خشن، روزهای پیش رو را غنیمت بدانند... @mahdian_mohsen
تکبر بنزینی یکم. آیت الله صافی گلپایگانی و آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله علوی گرگانی از تصمیم دولت انتقاد کردند. بیانیه یکی از مراجع حاوی چندپرسش و ابهام جدی در اجرای این تصمیم است. این پرسش ها نشان می دهد مراجع بزرگوار نسبت به اجرای این تصمیم ابهامات و شبهات جدی دارند و دولت حتی برای اجرای این تصمیم نظر مراجع را هم جلب نکرده است. دوم. ماجرا تنها به مراجع ختم نمی شود. از روز گذشته تعداد قابل ملاحظه ای از نمایندگان مجلس نسبت به اجرای این تصمیم اظهار گلایه کردند. مهمترین انتقاد آنها بی خبری است. آیا نباید این تصمیم با مشورت مجلس و در جریان قرار دادن آنها اجرا می شد؟ آیا انتظار پیچیده ای است؟ سوم. تا امروز هیچ کارشناس خبره ای حاضر نشده است از تصمیم دولت دفاع کند. این در حالی است که شوک درمانی، شعار قدیمی و سنتی لیبرال های وطنی اقتصاد و مدافعان قشری بازار است. پاسخ روشن است. دولت حتا برای اجرای این سیاست حاضر نشده است نظرات جمعی از کارشناسان و نخبگان را پیش از اجرای سیاست بگیرد. چهارم. اهل سیاست نیز خاموشند. بخشی از این سکوت بدون تردید ناشی از شوک خبری است. چرا دولت نباید حداقل اصلاح طلبان را با خود همراه کند و چنان نباشد که هیچ اصلاح طلب شهیری جسارت حمایت از تصمیم دولت را نداشته باشد؟ آیا غیر از اینست که احساس نکردند در تصمیم دولت سهمی ندارند؟ این چهار ملاحظه را بگذارید کنار اعلام خبر سهمیه بندی؛ نیمه شب و در قالب یک اطلاعیه. چرا نباید رئیس جمهور با مردم و مقابل دوربین سخن بگوید و همدلانه مشارکت آنها را جلب کند؟ آیا این سطح از بی تدبیری در اجرای یک تصمیم پذیرفتنی است؟ ریشه این تکبر بنزینی ناشی از این تصور ساختاری و اعتقادی است که مردم کارمند دولتند و با بخشنامه می شود آنها را همراه کرد. @Mahdian_mohsen
⭕️ فاصله ما و رهبری در این روزها بعد از سخنان رهبرانقلاب چه احساسی داشتید؟ احساس تفاوت نداشتید؟ آنچه رهبر انقلاب رقم زد با مسیری که انقلابی ها و اصولگراها و غیره طی دو روز اول بعد سهمیه بندی انجام دادند چه میزان قرابت داشت؟ چرا؟ اختلاف کجاست که در چنین بزنگاه هایی خودش را نشان می دهد؟ مبنایی و یا سیاسی و یا حتا اخلاقی؟ اجازه دهید این متن را تلخ مرور کنیم؛ شایدم هرسه. بعد از اعلام سهمیه بندی، در ضعف تدبیر عمیق دولت در اطلاع رسانی و نگرانی از آینده طرح، مردم دچار عصبیت شدند و به خیابان ریختند. در این میان بسیاری از من و شما چه کردیم و باید چه می کردیم؟ برخی به آتش اعتراضات خیابانی دمیدند. برخی فرصت یافتند اشتباه مردم در انتخاب روحانی را به رخ بکشند. برخی تلاش کردند حساب رئیسی و یا حتا رهبری را از اجرای سهمیه بندی جدا کنند. اصولگراهای مجلس که قاعدتا باید باتجربه تر و ریش سفیدتر عمل کنند ابتدا مصوبه شورای عالی سران را غیرقانونی دانستند و بعد هم تلاش کردند مانع اجرای طرح شوند و برخی شان بعد از سخنان رهبری نیز کوتاه نیامدند و تا استیضاح رئیس دولت و مجلس هم پیش رفتند. مردم چه برداشتی از این رفتار دارند؟ غیر از اینست که برداشت غالب این شد که نظام برای اجرای این سیاست دچار تردید و دودلی است؟ همین ابهام، آتش بیار اغتشاشات نبود؟ رهبری اما به میدان آمد و تصریح کرد به سران قوا حسن ظن دارم و از تصمیم مشترک حمایت می کنم. مساله روشن نبود؟ دولت ناکارامد در دو سال پایانی تصمیم می گیرد به توصیه بسیاری از کارشناسان به مردم ستم دیده از بار تلاطم ارزی و تحریم ها کمک نقدی و بسته حمایتی دهد. هیچ راهی هم ندارد جز مالیات گرفتن از دارنده ها به روش افزایش قیمت بنزین. همین را هم در شورای عالی سران قوا که با تصویب رهبری تشیکل شده است مصوب می کند. رهبری هم تائید و حمایت می کند. تا اینجای ماجرا ابهام بود؟ چرا حاضر نشدیم از ساختار مردمی حمایت کنیم؟ مساله اینست که برخی از ما حرمتی برای ساختارهای جمهوریت قائل نیستیم. این ساختارها مشروعیتش به امضای جمهوریت است. این ساختارها برآمده از مردم سالاری است. دفاع از ساختار دفاع از فرد و این و آن نیست. دفاع از مردم است. چطور این مبنای معرفتی را رها کردیم؟ چرا حاضر نشدیم نگرانی مردم از این تصمیم را در ساختار موجود حل و فصل کنیم وبه کف خیابان نبریم؟ اما فقط همین نیست. شاید هم می دانستیم اما نگران چهارتا فالور و لایک و رای امروز و فردایمان بودیم. نبودیم؟ رهبری کار نکرده ما را تمام کرد. @mahdian_mohsen
فرض کنید رهبری نیامده بود‼️ خیال کنید صبح یکشنبه رهبری سخنرانی نداشت؛ چه اتفاقی می افتد؟ اگر یک شنبه صبح نبود، امروز چه خبر بود؟ دولت چه سرنوشتی داشت؟ برخی انقلابی ها چه عاقبتی پیدا می کردند؟ دقیقا همین سه محور را ارزیابی کنید. "امنیت" و "دولت" و "برخی اصولگراها و انقلابی ها". امروز کشور...❗️ اگر سخنرانی رهبرانقلاب نبود، مجلس وارد طرح سه فوریتی می شد. تردید حاکمیت در اجرای تصمیم، در بدنه جامعه تقویت می شد. تقابل نماینده ها با رئیس مجلس و تقابل مجلس با سران قوا تبدیل به نقار و به جامعه کشیده می شد. کف خیابان بلافاصله پیام تذبذب را دریافت می کرد و پرشورتر روند اعتراض را پی می گرفت. از طرفی ضدانقلاب مسلح و بابرنامه، نقش آفرین در صحنه بود. از ساعت اول آتش می ریخت. در روز نخست، به اندازه 6 روز اعتراضات سال 96 خراب کاری و خسارت داشتیم. ابعاد تداوم این دشمنی های سازمان یافته را حدس بزنید. و حساب دولت...❗️ بالاترین سطح تصمیم گیری که با حکم حکومتی تشکیل شده بود به غایت تضعیف می شد. مجلس مقابل قانون قرار می گرفت. اگر هم مصوبه متوقف نمی شد به جهت جلب اعتماد به پائین ترین سطح تنزل می کرد و چه بسا طرح متوقف می شد. آنگاه دولت چه سرنوشتی پیدا می کرد؟ دولت نامحبوب، دو سال پایانی را باید در متزلزل ترین شرایط طی می کرد. حتا سیاست های درست دولت نیز به اجرا نمی رسید. هیچ اعتمادی برای اجرای تصمیمات دولت در جامعه وجود نداشت. سرمایه اجتماعی متلاشی میشد و دولت اعتماد به نفسش را از دست می داد. انشاالله دقت دارید که سقوط اجتماعی دولت متوقف به رئیس جمهور و کابینه و غیره نبود و اقتصاد را به خاک می نشاند و جامعه را با بیشترین آسیب مواجه می کرد. و اما انقلابی ها...❗️ امنیت و دولت به کنار، ورود شجاعانه و جوانمردانه رهبرانقلاب دست برخی اصولگراها و انقلابیون را هم گرفت. رهبری کم کاری "ساکتین بنزین" را جبران کرد. کسانی که نقش مرجعیت خود را ایفا نکردند. یا سکوت کردند یا بدتر دمیدند. کسانی که نتوانستند بین "ساختارهای مردمی" و "اعتراض های مردمی" جمعبندی معرفتی داشته باشند. کسانی که نتوانستند بین "اصل طرح" و "نحوه اجرا" تفکیک کنند. برخی انقلابیون به آتش حضور در خیابان ها نفس دادند. برخی بهترین فرصت را برای به توبره کشیدن دولت دیدند و دقیق نشدند که امروزِ دولت، هنگامه مراقبت از مردم و جامعه است. اصولگراهای مجلس بااظهارنظرهای شاذ، شورای عالی سران را غیرقانونی و به تقابل با اراده رهبری در تشکیل سران قوا رفتند. برخی در خیال تجمع مقابل مجلس بودند و و و. این مسیری که آغاز کرده بودند را باید تا انتها می رفتند؛ و چه سرنوشتی پیدا می کردند الله اعلم.. صبح یک شنبه شد.... توجه دادن به ساختارهای مردمی نیاز به تذکر داشت؟ پی گیری اعتراضات از طریق قانون مبهم بود؟ اما بازهم کار به پشت بلندگو کشید. @mahdian_mohsen
⛔️چرا اجازه اعتراض خیابانی نمی دهید؟/ تفاوت اشرار با اوباش چرا اجازه اعتراض خیابانی نمی دهید؟! سوال خوبی است. یک مرور کوتاه کنیم. روز جمعه در دهها شهر اعتراض خیابانی وجود داشت. در رشت و خرم آباد و شیراز و مشهد و غیره. در مشهد، برخی شعار می دادند "رضاشاه روحت شاد". چرا ناجا برخورد نکرد؟ تنها در یک شهر برخورد داشتیم؛ سیرجان. چرا؟ یک مقدمه ضروری وجود دارد. تعبیر  رهبرانقلاب برای اغتشاشگران بنزینی اشرار بود. "اشرار" با "اراذل و اوباش" فرق دارند. اراذل و اوباش اجیر اشرارند. اعتراضات بنزینی در اصل یک عملیات تروریستی بود. از همان روز اول خاندان منحوس پهلوی تا منافقین تمام قد در صحنه بودند. تمام رسانه های ضدانقلاب برنامه های عادی خود را تعطیل کردند و نه تنها پوشش که آموزش و تهییج اغتشاش را بر عهده داشتند. دعوت شان نیز آتش کشیدن بود نه شعار دادن. مردم ممکن است در اعتراضات هیجان زده شوند و شعارهای تند دهند. ممکن است حتی خطا کنند و از سر عصبانیت سطل آشغال هم آتش بزنند. اما تنها اوباش اند که اموال مردم را غارت می کنند. تنها اراذل اند که پمپ بنزین و بانک آتش می زنند. و تنها اشرارند که می توانند در این ابعاد اراذل و اوباش اجیر کنند که طبق برآورد اولیه تا 15 هزار میلیارد تومان خسارت به کشور وارد شود. مدیر اندیشکده آمریکائی ران پال خبر داد که مرکز ماموریت ایران در سیا با مسئولیت مایکل دی آندریا که معروف به آیت الله مایک است این پروژه را در ایران طراحی و اجرایی کرده است. و حالا چند روزی است که یک سوال مهم از سوی کاربران مطرح می شود که چرا اعتراض نه؟ البته اعتراض حق طبیعی مردم است. کف خیابان شهرهای ما نیز کم اعتراض ندیده است. از اعتراضات کارگری مثل هفت تپه و آذراب تا تجمعات دانشجویان مقابل سازمان خصوصی سازی و تجمع علیه حجاب در دانشگاه و  تجمعات روزانه مقابل مجلس تا تجمعات چند ماهه مالباختگان موسسات مالی و ...تا اعتراضات خیابانی روز اول به افزایش قیمت بنزین. روز اول تنها در سیرجان ورود ناجا را داشتیم. چرا؟ چون عده ای به سمت انفجار انبار نفت رفتند. بله. هرکس محق است هرساعتی از شبانه روز از خانه خود خارج شود. ولی اگر ساعتی از شب جمعی از اراذل و اوباش قمه بدست سرکوچه باشند، بازهم از خانه بیرون میاید؟ اگر بداند اجیر اشرارند چی؟ باز هم می گوید محقم؟ حالا اگر ناجا اجازه نداد در ساعتی از روز بخاطر تعقیب و گریز همین اوباش، کسی از خانه بیرون نیاید ظلم کرده است؟ دستش را نمی بوسیم؟ برای اعتراض محقیم اما نتیجه بی اعتنایی به ظرف زمانی اش، دهها کشته ای است که بسیاری شان بدست تروریست های وطنی کشته شدند. در خبرها آمده بود در خوزستان یک گروه پرچم داعش بلند کرده است. حالا وظیفه حکومت دقیقا چیست؟ کدام اولویت دارد؟ حفظ جان و مال مردم یا حفظ حق فریادشان؟ @mahdian_mohsen
⛔️توهین دلسوزانه به ولایت عزیزی از جریان اصولگرا گفته است که رهبری با افزایش قیمت بنزین مخالف بوده و در نهایت به ناچار امضا کرده است. در یکی از گروه های مجازی نیز خواندم که طلبه ای در درس خارج از رهبری سوال می کند، چرا موافقت کردید و او می فرماید "چاره چه بود" و آنگاه همگی می گریند. فارغ از صحت این اخبار که اغلب نادرست است ایندست تحلیل ها و خبرها برآمده از یک فهم نادرست است. نگاهی که در ایام برجام نیز به همین شکل رهبری را تحلیل می کرد و معتقد بود رهبرانقلاب تحت فشار دولت به نرمش قهرمانانه تن داده است. نگاهی که معتقد است جام زهر حضرت امام، به خاطر فشار آیت الله فلان و سردار بهمان بوده است. ایندست تحلیل ها حتما از سر دلسوزی است. اما اگر دقیق شوید از سر خیرخواهی توهین به ولایت است چرا که این نگاه غلط، رهبری را فردی مسلوب الاختیار و مسلوب الاراده تحلیل می کند که در بزنگاه ها بجهت فشار اطرافیان درایت و شجاعت لازم را ندارد. تلقی نادرستی از تدبیر رهبری و نسبتش با عملکرد دیگران داریم. بله رهبر انقلاب ممکن است تصمیمی از سر اکراه بپذیرد، اما این نه بخاطر فشار اطرافیان است بلکه بجهت جبر زمانه ایست که البته همین مسوولین در ساخت آن نقش داشتند. به سخن دیگر او ممکن است با اطرافیان همراهی کند، اما این همراهی از سر علم و آگاهی است. او حقیقتا می پذیرد که همین راه درست است و امضا می کند. او زمانه را جز این تصمیم نمی داند. اما نکته مهم اینجاست؛ من و ما و این مسوول و آن مدیر و در نهایت جامعه در تشکیل زمانه و تصمیم نهایی ولی سهم دارند. اگر توجه به تولید داخل نباشد، اگر قانون حمایت از کسب و کار را رعایت نکنیم، اگر همت و کار جهادی نباشد و...، انگاه کار به جائی می رسد که رهبری ناچار می شود به بنزین 3 هزار تومانی هم تن دهد. این تصمیم در آن مقطع بهترین تصمیم است و تحت فشار کسی هم قرار ندارد.( دقت کنیم اینکه آیا میشد این تصمیم را به روش دیگری اتخاذ کرد بحث دیگری است. اما آزادسازی قهری است) بهترین تصمیم همانست. زمانه ای که ساخته ایم تا این تصمیم حداقلی اتخاذ شود را باید مورد سرزنش قرار دهیم. اخیرا رهبری گفتند در مواردی ناچارمی شوند با برداشت از صندوق توسعه موافقت کنند. نه اینکه نمی تواند مقابل فشارها بایستد. بلکه در آن مقطع راه دیگری نیست. وقتی بندناف بودجه از نفت جدا نمی شود برداشت ناگهانی از ذخایر اجتناب ناپذیر است. @mahdian_mohsen