eitaa logo
کشکول|محسن مهدیان
3.6هزار دنبال‌کننده
414 عکس
137 ویدیو
3 فایل
روزنامه‌نگار. ارتباط با ادمین @mohsen_mahdian
مشاهده در ایتا
دانلود
ماجرای ارتقای هیات... تا جهاد روایت از هیات چه انتظار داریم؟ اشک و ندبه؟ بسیار عالی؛ اما حداقلی است. هیات حداکثری و ارتقا یافته چه هیاتی است؟ هیاتی که به کانون امام شناسی تبدیل شود. امام شناسی به چیست؟ به راه امام. راه امام چیست؟ هدایت و تربیت. تربیت در چیست؟ در تبیین. حق و باطل نشان داده شود انتخاب مردم به حق است و به عدل. حتا مبارزه امام نیز برای تبیین است. با دشمن مبارزه می کند تا مانع روشنگری حذف شود. حق از باطل شناخته شود، انتخاب مردم به قاعده دین و فطرت جز حق نیست. لذا رهبر انقلاب حداقل سه بار در سال جاری به جهاد تبیین اشاره کردند و هر بار تبیین را در نسبت اهل بیت توجه دادند ؛ یکبار در اربعین فرمودند امام سجاد مجاهدانه تبیین گر بودند. دوم میلاد حضرت زینب بود که از نقش ایشان در جهاد روایت گفتند و سوم نیز روز گذشته در میلاد حضرت زهرا به جهاد روشنگرانه آن حضرت اشاره کردند و در نهایت هیات را کانون جهاد تبیین نامیدند. هیات بعد از انقلاب رشد ماهوی یافت و از محفل صرف عزاداری به کانون مبارزه و جهاد تبدیل شد. از اشک به عمل رسید. ثمره آشکارش را باید در دفاع مقدس دید. اما امروز جهاد در کدام میدان است و نقش هیات چیست؟ مبارزه کجاست؟ دشمنی دشمن امروز بسیار عمیق تر و پیچیده تر شده است. مروری گذرا کنیم. اراده افراد تشکیل می شود از بینش به علاوه گرایش. مثال ساده : ما یک وقت از یک خودروی خاص شناخت داریم. این می شود بینش ما. حالا اگر این خودروی خاص را علاقه هم داشته باشیم می شود گرایش ما. جمع ایندو اراده ما را برای خرید خودرو شکل می دهد. حالا با همین مثال ساده اراده جبهه حق را در نظر بگیرید. بینش ما از حق و گرایش ما به حق، اراده ما را شکل می دهد. اما دشمن مقابل این اراده چه می کند؟ یکبار با قلدری مقابل تحقق و بروز بیرونی این اراده ایستاد. شد جنگ سخت؛ دفاع مقدس. اما شکست خوردند؛ لذا دشمنی شان را عمیق تر کردند و سراغ تغییر منشا اراده رفتند. تغییر اراده یعنی تغییر گرایش یا بینش. اینبار دشمن با هدف تغییر اراده، مقابل گرایش های جبهه حق صف آرائی کرد. شد تهاجم فرهنگی. ترویج اباحه گری. اما مردم ما متدین انند و به این سادگی ارزش و گرایش آنها تغییر نمی کند. لذا باز هم جواب نگرفتند. بنابرین سراغ بخش دوم تشکیل اراده رفتند؛ یعنی تغییر بینش مردم. بینش دو جزء دارد. باورها و شناخت واقعیت. در گام نخست سراغ تغییر باورها رفتند. شد جنگ اعتقادی. نمونه اش شبهات دهه هفتاد. از پلورالیزم تا صراط های مستقیم تا شبهات مربوط به ولایت فقیه و غیره. اینجا هم طرفی نبستند. طرح ولایت آنروزها پاسخ به این جنگ بود. آیت الله مصباح یزدی ها و شهید بهشتی ها و شهید مطهری ها و غیره جائی برای هجمه اعتقادی دشمن نمی گذاشت. و اما در نهایت گام نهایی، تغییر بینش از طریق تحریف واقع بود. مثل اینکه در همان مثال اولیه گاری را رنگ کنند و جای ماشین بفروشند. عمق دشمنی اینجاست. اینجاست که فرد ممکن است ارزش هایش تغییر نکند و باور اعتقادی اش نیز پایدار باشد اما تحت عملیات تحریف همان کند که دشمن می خواهد. در جبهه حق باشد و پازل دشمن را تکمیل کند؛ عجیب دردناک است. نام این جنگ می شود؛ جنگ شناختی. زمین مبارزه با دشمن امروز اینجاست. اگر امام معصوم هم حی و حاضر باشد در همین نقطه شمشیر می زند. چون دشمن اینجاست. هیات نیز که کانون امام شناسی است باید همین جبهه را شکل دهد. هدف نهایی دشمن از تحریف واقعیت چیست؟ اینکه نشان دهد راه طی شده انقلاب سیاه است و آینده نیز سیاه. ثمره این تحریف از واقعیت می شود رخوت و سستی و ناامیدی. و اما چه باید کرد؟ هرکس هرجا نشسته است آرایش جنگی برای جهاد تبیین بگیرد. باید حق را شناخت و حقیقت را روایت کرد و دست به دست تا مسلط شود. حق چیست و ابرحقیقت کدامست؟ اینکه در حال حرکیتم؛ رو به جلو. با همه نقص ها و کژی ها و دشمنی ها پیشرفت کردیم و می کنیم. همین حق را باید دید و روایت کرد. باید گفت و نوشت و خواند تا حقیقت تبیین شود. هیچ عملی را در این جنگ نباید دست کم گرفت. حتا یک لایک و ریت و کامنت می تواند در مسلط شدن روایت حق موثر باشد. چه بسا سکوت نیز می تواند در مسلط نشدن روایت حق سهم داشته باشد. راوی حق باشیم که نصرت امام معصوم در روایتگری است و هیاتی یعنی راوی حق. @mahdian_mohsen
⭕️خطای رستوران در ماجرای چین و روسیه می گویند چرا پنهانکاری؟ "حتما غرض و مرضی است در توافق با چین و روسیه." البته مطالبه شفافیت خوب است. اما باید دید مقصد شفافیت چیست و کجاست؟ فرض کنید یکی مدعی شفافیت همه اسناد طبقه بندی کشور شود. یا بگوید باید مسیر دور زدن تحریم ها را شفاف کنید. منطقی است؟ مطالبه شفافیت عقلانیت می خواهد. امروز رسانه هایی مدعی شفافیت شدند که بیشترین اصرار را برای تحریم بیشتر سفره ملت ایران دارند. طبیعی است که استرس گرفتند پشت پرده توافق با چین و روسیه چیست؟ اما هدف متن در این نقطه نیست. غرضم تحلیل یک راهزنی رسانه ای است. امروز می گویند شفافیت در توافق 25 ساله. اما پیشتر چه می گفتند؟ "می خواهند نیروی نظامی از چین وارد کنند"/ " می خواهند نفت مفتی دهند" / "می خواهند کیش را بفروشند"/ "دریای خزر را بدهند به چین و روسیه"/ حتا شبکه انگلیسی من وتو نگران دین مردم شد و نوشت: "چینی ها می خواهند دین مردم ایران را بگیرند" شاید باورتان نشود و به خاطر نیارید. اما جزئیات مفاد مربوط به سند 25 ساله توافق با چین از جمله خاک فروشی را گلشیفته فرهانی افشا کرد. جالبتر اینکه عده ای هم باور کردند. بامزه تر اینکه عده ای پلاکارد به دست با رگ گردن برجسته و مشت گره کرده وغیرتی به خیابان آمدند و تجمع کردند و شعار می دادند که اجازه فروش خاک مان را نمی دهیم. از اخباری که آنروزها عده ای را به خود مشغول کرده بود خبری نیست؛ اما امروز مطالبه شفافیت دست به دست می شود. سارقان رسانه ای سفره مردم و دلالان خبری تحریم آرایش مطالبه شفافیت گرفتند. برخی هم البته مجدد باور می کنند. می گویند فرض کنید نمی خواهید خاک بفروشید؛ قبول. دریای خزر را هم نمی خواهید گرو بگذارید. ناجا هم وارد نمی کنید. ولی چرا شفافیت ندارید؟ حتما کاسه ای زیر نیم کاسه است. بگذریم؛ بهانه بود برای پرداختن به یک کلاه برداری رسانه ای که کمتر توجه می کنیم. شما مال و فروشگاه های بزرگ زیاد رفتید. یکی مثل همین هایپرها. این فروشگاه ها یک مدل مرسوم چینش کالا دارند که غرضش تاثیر بر رفتار غیرارادی مشتری است. مدل اینطور است که در ابتدای فروشگاه اجناس گران قیمت را قرار می دهند و در پایان اجناس مصرفی و ارزان قیمت. اثر تبلیغاتی چیست؟ شما اگر در ابتدای مسیر برای خرید نکردن مقاومت کنید، کم کم توان تان تحلیل می رود و در انتهای راهرو تسخیر چینش کالاهای ارزان قیمت می شوید و در نهایت باز هم با سبد پر پای صندوق می روید. مثال رستوران شفاف تر است. تا حالا حتما پیش آمده است که به یک رستوران لوکس رفته باشید. وقتی منوی قیمت ها را جلوی شما قرار می دهند از بالا قیمت ها را مرور می کنید. غذاهای گران قیمت بالاتر است؛ احتمالا از بسیاری از آنها عبور می کنید تا اینکه در انتهای لیست بالاخره یک غذا را سفارش می دهید. هرچند قیمت همین غذا نیز چندین برابر انتظار شما باشد. خطای رستوران همین است. ثمره دروغ های مضحکی مثل کیش فروشی و خزرفروشی اینست که جا برای ادعای پنهان کاری باز می شود و باورپذیر. از این خطای شناختی زیاد استفاده می شود. آنقدر یک دروغ بزرگ را تکرار می کنند تا دروغ کوچکتر باور شود. اگر شلیک عمدی به هواپیمای اوکراین را با هدف آدم کشی باور نکنید، اما تکرارش باعث می شود شلیک عمدی به هواپیما برای دفاع از جان دیگران را باور کنید. @mahdian_mohsen
✅برداشت ناتمام از شعار "وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد" "وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد، ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد" این شعار زیبا و حماسی اغلب در محضر رهبرانقلاب فریاد می شود. با این حال به نظر می رسد یک فهم ناتمام از این شعار وجود دارد. مهم شعار نیست. مهم این برداشت ناقص است که فارغ از شعار در دل و ذهن ماست. ما از این شعار و شعارهای مشابه چه برداشتی داریم؟ یک فرماندهی داریم که باید دستور دهد تا ما اجرا کنیم. البته این درست است. اما همین؟ این برداشت خیلی بسیط است. سوال اصلی اینست که آیا رهبر انقلاب تنها فرمانده است؟ رهبرانقلاب دعا کردند خداوندا ما را جزء سربازان جهاد تبیین قرار بده. پیشتر نیز در معرفی امام سجاد، حضرت زینب و حضرت زهرا این بزرگواران را با رونشگری و مجاهده تبیین معرفی کردند. در جای دیگر می فرمایند امامان معصوم حتا جنگ نظامی شان نیز برای حذف موانع دشمنی تبیین بوده است. این یعنی نقشی مهمتر از فرماندهی وجود دارد و آن نیز معلمی است. فرق معلم و فرمانده چیست؟ فرماندهی برای بحران ومیدان جنگ است. دستور می دهد و باید اجرا شود. اما معلم بجای دستور، تربیت می کند. هردو لازم است. اما همان ولایت پذیری در میدان جنگ نیز تربیت می خواهد. لذا اصل اول معلمی است. این شان رهبری انقلاب را کمتر توجه می کنیم. ثمره اش چه میشود؟ ثمره اش اینست که ما به عنوان علاقه مند امام جامعه، نقش خود را تنها زمانی می دانیم که او باید دستور دهد؛ آنهم در میدان قتال. آنهم تنها شمشمیر کشیدن. اما اگر نقش امام جامعه را معلمی ببینیم، آنگاه نقش ما نیز امتداد همین معلمی است. اینجا دیگر از جهاد تنها برداشت جنگ نظامی نداریم. اینجا دیگر به زندگی عادی مان نمی پردازیم تا وقت قتال. جهاد را در نسبت با آرایش دشمن تعریف می کنیم و نقش خود را در همین معنا تعیین می کنیم. اگر چنین نقشی پیدا کنیم چه می شود؟ اول اینکه ولایت پذیری می شود فهمیدن و عمل کردن. فهمیدن خودش موضوعیت دارد. پس تلاش کنیم اول بفهمیم. دوم فهماندن. مربی گری. با دستور و تحکم، جامعه رشد نمی کند. اساسا کار انقلاب با ادراک پیش می رود نه الزام. اینجاست که نقش همه می شود تبیین گری. سوم و از همه مهمتر اینکه در جهاد تبیین تنها سربازها نیستند که می جنگند، همه و همه مردم باید آگاه شوند و اهل شناخت شوند. اینجاست که از گعده و حلقه مخاطبان همسو به گستره مخاطبین در ابعاد ملی می رسیم. @mahdian_mohsen
✅پرسش کلیدی درباره ورود زنان به ورزشگاه بعد از سالها کشمکش بالاخره خانم ها در ورزشگاه حاضر شدند. این در حالی بود که در آستانه برگزاری این مسابقه برخی از علما مخالفت خود را با چنین تصمیمی اعلام کردند. نفیا و اثباتا نظری ندارم. چه بسا به جهت اجتماعی خوشحالم که مسیر حضور در ورزشگاه برای خانم ها باز شده است. اما آیا شبهه شرعی آن حل شده است؟ سوال اینست که در چه فرآیندی این تصمیم اتخاذ شده است؟ چه شد؟ چه اتفاقی افتاد؟ کدام مساله شرعی در سالهای گذشته مانع بود و چطور و در چه مکانیزمی رفع شد؟ چرا زودتر انجام نشد؟ آیا فشار نهادهای بین المللی موثر بوده است یا موانع حضور به نحو فنی برطرف شده است یا چه؟ شفافیت در این حوزه اساسا ضرورت دارد یا خیر؟ الان مردم سوال نمی کنند که چرا این تصمیم پیشتر اتخاذ نشد که هزینه های آن کاهش پیدا کند؟ واقعیت این است که پرسش ها مختصری جدی تر و عمیق تر از موارد فوق است. مرور کنیم. اگر مساله به این سادگی قابل تعیین تکلیف است چرا بقیه مسائل مشابه ومورد اختلاف تعیین تکلیف نمی شود؟ مثلا جزئیات حجاب. یا موسیقی. بالاخره نسبت جمهوری اسلامی با مسائل جدید حوزه موسیقی و لوازمش به چه نحوی است؟ برخی موضوعات اقتصادی مثل فروش اوراق قرضه خارجی حکمش چیست؟ تکلیف ماهیت پول و وضعیت نهایی بهره و ربا در نظام بانکداری به چه صورت است؟ به این فهرست دهها مورد دیگر می شود اضافه کرد. اما صورت مساله چیست؟ واقعیت اینست که این ابهامات را می توان اجرایی یا از حیث قانون گذاری و غیره توضیح داد. اما مساله یک گام فراتر است. سوال اصلی اینست که جمهوری اسلامی در حوزه اجتهاد متناسب با زمان و مکان برمبنای فقه مشهور شیعه چه عملکردی داشته است؟ بحث سر اینست که تکلیف شرعی پدیده های مدرنی که ظاهرا نسبتی با دین ندارند و یا موضوعاتی که هر روز تغییر می کنند، چه می شود؟ مسائلی که باور مردم نسبت بدان تغییر کرده است و با معروفی که امروز به هر دلیل منکر شده و منکری که معروف شده است چه برخوردی باید کرد؟ امروز سیره عقلا که در اصول فقهی ما پذیرفته شده است، در موضوعات جدید و محتوای مدرن چه کارکردی دارد و چه جهتی ساخته است؟ تردیدی نیست که امروزه به جهت سرعت تغییر در حوزه های مختلف فنی و نهادی و پدیده های مدرن، ضرورت اجتهاد پویا و بهنگام بیش از گذشته احساس می شود. با این توضیح سوال اساسی اینست که کدام نهاد در جمهوری اسلامی به این موضوع توجه دارد؟ اصل دوم قانون اساسی بر "اجتهاد مستمر" تاکید کرده است. متولی این بخش در نظام اسلامی کدام نهاد است؟ کدام فرد یا گروه است؟ از چه کسی باید مطالبه کرد یا توضیح خواست؟ آیا مسائل با تغییر رئیس جمهور باید حل و فصل شود؟ طبیعی است که اینطور نبوده است که طی این سالها به این موضوع بی توجه باشیم؛ اما مساله اینست که عمدتا اجتهاد پویا منحصر شده است به ضرورت های حکمرانی و گره های قانونی یا اجرایی. این مسیر ممکن است تلقی را ایجاد کند که فشار برخی نهادهای داخلی و خارجی باعث تغییر رویه ها شده است نه اجتهاد پویا. مساله اینست که اگر این گره های ساختاری و بن بست اجرایی شکل نمی گرفت، آیا بازهم تغییرات اجتماعی رامی پذیرفتیم؟ یکی از شاخص های مهم در ارزیابی گزاره های دینی، کارامدی است. بی اعتنایی به اجتهاد بروز، باعث شده است گناه نارکارآمدی امروز بر دوش اسلام قرار بگیرد. این درحالی است که انقلاب اسلامی و حوزه های علمیه ما همواره مقابل جمود و تحجر ایستادگی کردند. با این همه کجا و کدام نهاد به این موضوع بااهمیت فکر می کند؟ به تعبیر شهید مطهری اگر اسلام و روحانیت به نیازهای بروز مردم فکر نکنند، مردم سمت "قبله های نوظهور" می چرخند. (بحثی در باره مرجعیت و روحانیت، ص197) سوال ایسنت که این مسایل مستحدثه حکومتی را کجا تعیین تکلیف می کند؟ این جنبه عینی فقه کجاست؟ امروز جای اجتهاد پویا را حکم حکومتی گرفته است. آیا این روش درست است؟ امروز حیات جمعی مردم نیازمند حضور دین سرصحنه است. حضرت امام خطاب به فقهای شورای نگهبان فرمود:باید تمام سعی خودتان را بنمایید که خدای ناکرده اسلام در پیچ و خمهای اقتصادی، نظامی، اجتماعی و سیاسی، متهم به عدم قدرت اداره جهان نگردد.صحیفه نور، ج21، ص218 در منشور برادری دهها مورد و مصداق از جمله مباحث مربوط به محیط زیست و مالکیت و غیره را لیست می کنند و توضیح می دهند که فقهای ما باید برای این حوزه در چارچوب اجتهاد پویا فکری کنند. سوال اصلی اینست که این مهم امروز کجا انجام می شود؟ اساسا ارتباط ساختاری فقها و حوزه های علمیه با حکومت به چه نحوی است؟ بیم آن وجود دارد که این قاعده مترقی جمهوری اسلامی در زمان خودش اتخاذ نشود و اصلاح و تغییر قوانین در شرایط گره های اجرایی و ساختاری، عقب نشینی برداشت شود. @mahdian_mohsen
بهترین لحظه عمر امام و راز «هیچ» روز دوازده بهمن ماه وقتی هواپیمای حامل امام خمینی وارد آسمان ایران شد از ایشان پرسیدند: «چه احساسی دارید؟» و امام پاسخ داد: «هیچ» سالهاست اهریمن رسانه ای این «هیچ» را بهانه کرده است تا نشان دهد مردم و انقلاب برای امام بی اهمیت بوده است. این خاک پاشیدن ها به چهره خورشید راه به جائی نمی برد، اما فرصتی است برای رازگشائی. و اما دقیقا هیچ....انقلاب 57 را باید با همین هیچ شناخت. روزی که نه تنها امام و بلکه یک امت چنان اوج گرفت که صف بندی اصیل و دوقطبی حقیقی عالم رابه "هیچ" و "همه" شناخت. یک سو فقر مطلق که جمله عالم است و سوی دیگر غنای مطلق که اسم اعظم الله جل جلاله است. فرمود هیچ، چون خود را نمی دید ، چون هرچه هست «او»ست و «او»ست که همه است. که یکی هست و هیچ نیست جز او وحده لا الله الا هو راز انقلاب در گذر از تکبر درون و رسیدن به هیچ است. سلوک فردی و فرد به فرد این مردم بود که سلوک سیاسی را رقم زد. از انقلاب انفسی به انقلاب آفاقی رسیدیم. به همین دلیل است که حضرت امام (ره) هویت و حقیقت انقلاب را با مفهوم «یقظه» معرفی می کنند. مفهومی که عرفا آنرا آغاز حرکت در جان یک انسان و یا ملت می دانند. اساسا همه فخر ما به همین بیداری درونی است که ریشه اصلی درخت انقلاب است و در کوران حوادث تلخ و شیرین روز به روز تنومند تر شده است. امروز اگر مطالبه آزادی و عدالت و پیشرفت، گفتمان غالب کشور است، به دلیل استمرار همین تحول درونی است واگرنه فراموش نمی کنیم که روزگاری در این مملکت فخر جامعه به جشن هنرشیراز و دخترشایسته ها و تن دادن به حکومت جلادان ساواک و دیکتاتورهای ظالم و مافیای فسادهای تودرتو بود. ریشه «هیچ» را باید در مبانی عرفانی امام جست و چه خوش نشسته است در دیوان شعرشان: ‌‏نیستم نیست، که هستی همه در نیستی است‏ ‏هیچم و هیچ، که دَر هیچ نظر فرمائی‏ هیچ را امام از ادبیات عرفانی به ساحت کنش سیاسی کشاند و چنین شد که خود را مقابل اراده مردم که ظهور حق بود، هیچ می دانست. در انتها خاطره غلامعلی رجائی از «بهترین لحظه عمر امام» خواندنی است: «وقتی امام پس از اتمام سخنرانی ایام انقلاب به خانه یکی ازبستگانشان منتقل شدند درتعریف این صحنه گفتند: بعد ازاینکه عمامه از سرم افتاد ومن بر اثر فشار مردم زمین خوردم ومردم برای لحظاتی از روی من رد شدند احساس کردم دارم قبض روح می شوم وادامه دادند بهترین لحظه عمرمن زمانی بود که احساس کردم دارم زیر دست و پای مردم ازبین می روم.» @mahdian_mohsen
چرا امروز مردم انقلابی تر از ۵۷ اند؟! حضرت امام فرمودند مردم ایران در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عصر رسول الله و و کوفه و عراق در عهد امیرالمومنین وحسین بن علی است. امام تعارف نداشتند. فقیه عارف نیز اهل اغراق نیست. حرف ذوقی و شطحیات نیز نمی گوید. حقیقی می دیدند که فرمودند :"با جرات مدعی ام...ملتی مثل ملت ایران در تاریخ ثبت نشده است." اما چه دیدند؟ چرا چنین گفتند؟ پاسخ ساده است. هرچند همین پاسخ ساده را بعد از چهل سال هنوز نتوانستیم دقیق تبیین کنیم. پاسخ اینست که انقلاب 57 برآمده از یک انقلاب درونی بود. برآمده از تحول. ابتدا انقلاب انفسی صورت گرفت و بعد انقلاب آفاقی. انقلاب درونی مردم بود که انقلاب سیاسی 57 را رقم زد. زمان امیرالمومنین مردم بیعت کردند چون از ظلم و ستم گریزان بودند. اما تاب عدالت علی نیز نداشتند. لذا امام فرمود: علی را رها کنید و دنبال دیگری روید. ... فرمود من فردای جامعه شما را می بینم با چهره متلون. اما مردم ایران ابتدا قیام درونی کردند. عزت نفس یافتند و احساس کرامت درونی پیدا کردند. ارزش های انقلاب و مطالبه عدالت و آزادی بر اساس این تحول درونی شان شکل گرفت. اینچنین شد که در تاریخ جلوه کردند. اما غرض اینجا نیست. این مقدمه را مرور کردم تا این ادعا که: مردم امروز ما از بهمن 57 انقلابی تر اند. انقلابی گری چیست؟ مردم در بهمن 57 برای تحقق آرمان ها قیام کردند. اما خواستن یک مرحله است و ایستادن و چهل سال برایش هزینه دادن بسیار فراتر. مردم آنچه را در بهمن 57 تاسیس کردند امروز تثبیت کردند. تثبیت به مراتب فراتر از تاسیس است. انقلابی گری را باید در نسبت مقاومت و ایستادگی دید. نباید در شاخص های ظاهری متوقف شد. رشد معنویت را باید در میزان مقاومت مردم مقابل هجمه های اهریمنی دید. این شاخصی است که اغلب مورد توجه قرار نمی گیرد و عده ای ظاهرگرا، معنویت و انقلابی گری را ایستا و نقطه ای ارزیابی می کنند. تحلیل نقطه ای یعنی مقایسه امروز با سال 57 بدون اینکه شرایط جامعه تحلیل شود. اساسا تقوای جامعه را باید در حرکت تحلیل کرد. مثل شناگری که خلاف جریان آب حرکت می کند. برای اینکه تقوا را تحلیل کنیم باید شرایط و هجمه دشمن و قدرت شیطان را هم در نظر گرفت. امروز مردم به مراتب انقلابی ترند چون تحول درونی سال 57 را با مقاومت و ایستادگی حفظ کردند و توسعه دادند و در جان شان تثبیت کردند. این قدرت دیگر شکستنی نیست. این دارایی را نباید دست کم گرفت. @mahdian_mohsen
انتشار فیلم و تصویر سربریده کمتر از جنایت نیست یک پژوهش دانشگاهی در بررسی احساس ناامنی سه شهر تهران و لندن و بمبئی نشان می دهد، مردم تهران از دو شهر دیگر بیشتر احساس ناامنی می کنند و علت نیز بخاطر صفحه حوادث رسانه های ایرانست، حال آنکه مطابق همین پژوهش تهران نسبت به دو شهر دیگر با حوادث کمتری در واقعیت مواجه است. انتشار بی محابای اخبار حوادث یکی از خط های مشترک "ناشی گری داخلی رسانه ها" و "دشمنی رسانه های ضدانقلاب" است که خواسته یا ناخواسته "فروپاشی روانی" را رقم می زند. تعطیلی یک رسانه ناراحت کننده است اما بهم زدن روان یک جامعه معصیت بزرگی است. خاصه وقتی که اول فیلم تبلیغ کار کنند یعنی با هدف کسب درآمد باشد/ @mahdian_mohsen
4 نکته درباره غیرت سیاه ماجرای قتل دردناک و متاثرکننده دختر 17 ساله اهوازی از جهات مختلف قابل تحلیل است و نباید تک وجهی تحلیل شود. 1⃣یکم. مساله اول تعیین تکلیف قاتل است. این قتل شنیع دو وجه فردی و اجتماعی دارد. طی همین یکی دو روز سلامت روان جامعه از این حیث بسیار صدمه دیده است. احساس ناامنی را ولو مقطعی بالا برده و جامعه را نسبت به فرهنگ و قوانین خود بدبین کرده است. بر این اساس به گواه شواهد تردید ناپذیر و به گفته خبره های این حوزه، جنبه اجتماعی قتل افساد فی الارض است و حکمش اعدام است. در قانون نیز آمده است کسی که برای ایجاد رعب و هراس .... دست به اسلحه ببرد.... مفسد فی الارض است. دو شرط نیز برای افساد فی الارض دیده است. یکی نیت و دومی آگاهی از نتیجه عمل. آگاهی از ثمره رعب و وحشت. رفتار قاتل از هردو منظر قابل تحلیل است. نکته مهمتر اینکه اگر قانون در این موضوع ابهام دارد لازم است مجلس و دستگاه قضایی ورود کند و مساله رعب و وحشت را متناسب با اقتضای زمان و فهم عامل از ثمره رفتارش بازتعریف دقیق داشته باشد. 2⃣دوم. برخلاف آنچه شیادهای رسانه ای ضدانقلاب تبلیغ می کنند نه قانون و نه اسلام اجازه کشتن همسر را به بهانه واهی تعصب سیاه نمی دهد و آنچه قاتل مرتکب شده است هیچ نسبتی با غیرت دینی ندارد و باید قصاص شود. اما مساله اینجا نیست. مساله اینست که به دلائل مختلف ممکن است اولیا دم گذشت کنند و این گذشت نه از سر خیرخواهی و دلسوزی بلکه ناشی از تعصبات قومی و قبیله ای باشد. اینجا باید نگران شد. 3⃣سوم. مادر قاتل در گفت وگویی توضیح می دهد که چون اهل محل قاتل را متهم به "مرد نبودن" و "بی غیرتی" کرده اند او دست به این اقدام شنیع زده است. چنین فرهنگ جاهلانه ای بیش از هر چیز جای نگرانی دارد و در حقیقت باید برای این سنت غلط و نادرست غصه خورد و چاره اندیشید. این ماجرا بهانه ای است برای اصلاح فرهنگ غلط غیرت سیاه. 4⃣چهارم. انتشار فیلم این حادثه از سوی برخی رسانه ها اگر از سر علم بوده بدون تردید خیانت است. در هیچ کجای دنیا یک حادثه دلخراش را اینطور به نمایش نمی گذارند و رسانه ای نمی کنند. با هیچ قاعده رسانه ای نیز انتشار چنین صحنه های دردناکی توجیه پذیر نیست. بر این اساس ورود نهادنظارتی به این موضوع و برخورد با منتشر کننده های فیلم جای تقدیر دارد چرا که مهمتر از یک حادثه، سلامت روانی جامعه و احساس امنیت است که با انتشار این قبیل عکس ها وفیلم ها صدمه جبران ناپذیر می بیند. روشن است که عدم انتشار فیلم به معنی سانسور اخبار نیست. @mahdian_mohsen
🔴درباره یک فایل صوتی یک فایل صوتی اخیرا منتشر شده ‌که در آن یک مسئول سابق سپاه به جمعی از مسئولان تهمت فساد اقتصادی می‌زند. این فایل صوتی را نمونه‌ای بگیریم از لاابالی‌گری نقد و مطالبه در فضای مجازی. مرور کنیم. نکته مهم در این فایل صوتی که سال‌ها پیش منتشر شده است، چیست؟ مجموعه‌ای از گزارش‌‌ها و اتهامات به برخی ‌مسئولان کشور. فرض کنید همان روزها این صوت را گوش دادید. احتمالا برای‌تان سؤال می‌شود که ماجرا چیست؟ آیا اتهامی که مطرح شده، درست است؟ ابتدا یک سؤال؛ هرکس هرچه گفت می‌شود دلیل؟ چه‌کسی باید سند بیاورد؟ آنکه تهمت می‌زند یا آنکه تهمت شنیده است؟ مجموعه‌ای از ادعاها در یک صوت می‌‌شود سند فساد دیگری؟ عبور کنیم. اما چند روز بعد از اینکه فایل را گوش دادید، مشخص می‌شود فرد مدعی در این فایل صوتی گزارش‌‌های غلط داده است. جالب نیست؟ پیش رویم. مدتی بعد مشخص می‌شود اتهاماتی که مطرح شده است در گزارش شورای شهر اصلاح‌طلب مطرح و توسط وزارت کشور اصلاح‌طلب رد شده است. بازهم کافی نیست؟ مدتی بعد مشخص می‌شود دادگاهی برگزار شده ‌و همه اتهامات به مسئولان در این فایل صوتی را رد کرده است و متهمان اصلی محکوم شدند. احتمالا شبهه رفع می‌شود. نمی‌شود؟ جالب اینکه مدتی بعد فرد دیگری در شورای شهر سابق که اتهاماتی مشابه زده است، در دادگاه محکوم می‌شود. به قاعده عقل و قانون حق و ناحق تعیین تکلیف شده است. حالا فرض کنید چند سال بعد یک نفر از راه برسد و همان فایل صوتی را به شما بدهد و با هیجان کودکانه‌ای بگوید سند جدید یافتم از فساد مسئولان. مضحک نیست؟ این فایل صوتی مهم نیست. این اخلاق ظالمانه در فضای مجازی است که نگران‌کننده است. چند نکته: یکم. اولا محکمات را رها نمی‌کنند و ظن و گمان را بچسبند. فرض کنید دادگاهی هم نبود که اتهامات را بررسی کند. واقعا به همین سادگی با ادعایی در یک فایل صوتی می‌شود یک مسئول را فاسد نامید؟ دوم. اتهامات مدعی در دادگاه رد شده است. اتهام‌زننده دیگری محکوم شده است. الان چه کنیم؟ باز هم تکرار کنیم؟ نکند دادگاه هم ظالم است؟ آن‌وقت به چه‌کسی باید اعتماد کرد؟ سنگ روی سنگ بند می‌شود؟ رسانه اهریمنی، متناسب ذاتش عمل می‌کند؛ مدعیان داخلی چه؟! و در نهایت؛ شبهه را نگذاریم بماند. برای مردم توضیح دهیم. کسانی که در این فایل صوتی طرف اتهام هستند، کم نگذارند. پاسخگو باشند. ظلم نمی‌ماند و کف روی آب است. همشهری @mahdian_mohsen
✅خطای خبرهای رازآلود به شما گفته می شود داخل زیرزمین اتاق نموری است تاریک با حیوانات موذی. گوشه اتاق صندوقچه ایست قدیمی که سالهاست از محتوای آن بی خبریم. آخرین فردی که پا به این زیرزمین گذاشته است امروز بین ما نیست. 9 کلید واژه اسرارآمیز: زیرزمین/نمور/ حیوان موذی/ تاریک/ صندوقچه/ قدیمی/ بی خبری/ آخرین فرد/ مرگ ذهن شما ناخودگاه از این زیرزمین یک مکان اسرارآمیز می سازد و حتا معطل باقی اطلاعات نیست. نقص اطلاعات را خود به خود با داستانی خودساخته تکمیل می کند. اما واقعا ماجرا اسرارآمیز است؟ خب زیرزمین ها اغلب نمور است. تاریکی را هم با روشن کردن چراغ حل می کنند. حیوان موذی یعنی چی؟ مثلا عنکبوت؟ در صندوقچه رو هم باز کنیم ببینیم چه محتوایی دارد. آخرین فرد یعنی چه؟ خب بالاخره یکی بیرون میاد و یک روز هم می میرد . عدد 9 هم کلا مهم نیست. ذهن شما دنبال عدد پایه مثل 10 یا 5 است. وقتی من بجای 10 میگویم 9 احساس می کنید رازی است در این 9. حالا آنکه خب 9 تا کلمه بوده و 10 تا نشده است. ما همواره نسبت به اسرار، حس هیجان داریم و اغلب به رویدادهای اسرارآمیز با قضاوت های کلیشه ای منفی مواجه می شویم. به این دو خبر توجه کنید: وزیرنفت در جمع خبرنگارها گفت: تحریم های نفتی به زودی خواهد شکست. حالا این خبر: درصوتی که اخیرا از مکالمه وزیر نفت به دست ما رسیده است وی در جلسه ای پنهانی با حضور چند فرد گمنام، در حالی که دستش را جلوی دهانش گرفته بود، گفت: بزودی تحریم ها خواهد شکست. فرق اولی با دومی چیست؟ دومی نیز همان جلسه اولی وزیردر جمع خبرنگاران است. سرفه می کرده و دستش جلوی دهانش برده است. اما در ذهن مخاطب متفاوت است. در دومی گویا کاسه ای زیر نیم کاسه است. رازی است و رمزی و شاید فسادی. ذهن های آلوده به "بدبینی نهادینه شده" از هر خبر رازآلودی یک تحلیل مافیایی می سازد. برای همین است که اخبار بولتن ها و ناگفته ها و محرمانه ها و شنیده نشده ها و درگوشی ها جذاب تر است. چون هیجان آمیز ترست. این حس هیجانی حتا نقص های خبر را می پوشاند. مثلا اگر همین خبر بولتنی، بدون منبع و بدون سند و بدون استناد و بدون استدلال منتشر شود، احتمالا پس می زنید اما وقتی داخل بولتن است گوئی اعتبار ذاتی پیدا می کند. با همین روش ذهن مخاطب را دچار خطا می کنند. چند بچه راهزن مجازی، سیستم صوتی یک بانک را دستکاری می کنند تا صدای رضاشاه روحت شاد پخش شود و خطای ذهن میگوید گوئی حفره های امنیتی در کشور ایجاد شده است. بامزه نیست؟ "انتشار فایل صوتی سخنان یک مسوول سپاه با یک مسوول دیگر". و البته قضاوت های نادرستی هم در این گفت وگو صورت گرفته است. الان این قضاوت چه حکمی دارد؟ سند است؟ الان قضاوت عدلیه را رها کنیم و قضاوت شخصی در یک فایل صوتی را بچسبیم؟ چون فایل صوتی اش ناخواسته منتشر شده؟ چون جلسه پشت درهای بسته است؟ چون رازالودست؟ "مکالمه منتشر نشده نوید افکاری از زندان با دوستش." خب؟ یعنی الان اعترافات دادگاه و دیگر شواهد و قضاوت قاضی و غیره را رها کنیم و به این صوت منتشر نشده بچسبیم؟ خبر گلشیفته فراهانی از فروش دریای خرز به چین از لابه لای سند منتشر نشده تفاهم 25 ساله. جالب اینکه عده ای باور می کنند و پلاکارد به دست به خیابان می آیند که اجازه خاک فروشی نمی دهیم. ادعای همسر یک مسوول سابق درباره اینکه فرمانده سپاه در جلسه ای چنان و چنین، گفته است از عمد هواپیمای اوکراین را زدیم. حق اینست که باور کنیم؟ تکذییبه هم قبول نیست؟ ادعاهای متعارض قبلی هم؟ ادعاهای دیگر مسوولین هم؟ 40 ساله سابقه جمهوری اسلامی در صداقت در بیان خطاها هم؟ شواهد دیگر نیز؟ گزارش دادگاه هم؟ چرا چنین است؟ چون قاعده "خودش به من گفت چی گفت در گوش من گفت چی گفت؟ الان شب است" برای خیلی ها مستند تر از روشنی خورشید است. خطای اسرار باعث میشود قصه های هیجان انگیزی در ذهن شکل بگیرد که حتا نسبت به افشای اسرار نیز مقاومت نشان می دهد. راه حل چیست؟ اینکه فرض کنیم اگر این خبرهای مگو و پنهانی، چنین کلیشه های رازآلودی نداشت و مثلا آشکارا و رسمی منتشر می شد، آیا باز هم حجیت داشت؟ سندیت داشت؟ برای مان قابل اتکا بود؟ دنبال دلیل و منطق و سند نمی گشتیم؟ اینجاست که متوجه می شویم، اهریمن رسانه ای با کلیدواژه های صوت منتشرنشده و لورفته و درز شده و غیره روی این خطای ذهنی برای القای تصاویر معیوب و معجوج حساب باز کرده است. و اما حرف باقی مانده این همه را گفتیم؛ اما یک مساله وجود دارد و ان اینکه چرا مخاطب نسبت به خبر پنهانی بیشتر حساس است؟ چون بغیر هیجان، حس می کند پشت هر خبر رسمی، خبری است پنهانی و منتظر پشت پرده هاست. اینجاست که گفته می شود بر مسوولین فرض است اول شفافیت و بعد هم پاسخگوئی بهنگام و صادقانه. همشهری @mahdian_mohsen