eitaa logo
کشکول|محسن مهدیان
3.8هزار دنبال‌کننده
385 عکس
123 ویدیو
3 فایل
روزنامه‌نگار. ارتباط با ادمین @mohsen_mahdian
مشاهده در ایتا
دانلود
✅چطور اعتراض خیابانی کنیم؟ 1⃣یکم. سال 98 را خاطرتان هست؟ در همان سالی که اعتراض را تبدیل به اغتشاش کردند فکر می کنید چند تجمع اعتراضی پراکنده برگزار شده بود؟ به گزارش رسمی وزیر کشور 330 تجمع قانونی. بدون ورود ناجا. در اصل ورود ناجا برای برقراری امنیت تجمع کنندگان بوده است. در همان سال تنها در 16 آذر، 1600 تجمع برگزار شده است. 2⃣دوم. رهبر انقلاب به تجمع مال باختگان موسسات مالی و اعتباری اشاره کرد و فرمودند تجمع حق مردم است. جای دیگر از دانشجویان به خاطر تجمعات هفت تپه و ماشین سازی تبریز تقدیر کردند. درباره حضور مردم عادی در پی گیری موضوع آب خوزستان نیز حمایت کردند. 3⃣سوم. هر روز دهها تجمع در سراسر کشور برگزار می شود. تجمع معلمان، تجمع کارگران ، تجمع پرستارها، تجمع سهامدارن، تجمع مال باختگان و خریداران خودرو، تجمع بورسی هاو ...مجلس تقریبا هر روز شاهد تجمع است. چرا ناجا وارد نمی شود و برخورد کند؟ 4⃣چهارم. دو هفته کشاورزها تجمع کردند. چرا ناجا ورود نکرد؟ 5⃣پنجم. آبان 98 مردم مشهد شعار می دادند مرگ بر دیکتاتور. چرا ناجا ورود نکرد؟ از چه زمان ورود کرد؟ 6⃣ششم. دی ماه 96 شروع اعتراضات به گرانی ها در مشهد بود و سپس به 160 شهر توسعه پیدا کرد. اولین بار شعار اصولگرا اصلاح طلب دیگه تموم ماجرا اینجا بود. چرا ناجا ورود نکرد؟ و کجا وارد شد؟ پاسخ خیلی ساده است. بین اوباش و معترضین باید فرق گذاشت. رهبرانقلاب درباره اغتشاشات آبان فرمودند اشرار. اوباش اجیر شده اند تا تخریب کنند و آدم بکشند. البته در میان مردم عادی نیز برخی هستند که از سر هیجان و عصبانیت و لجاجت ممکن است متوجه نباشند که با دشمن همراهی می کنند. چه بسا از هرکدام شان بعدا بپرسید چرا قانون شکستید، پشیمان شوند. اما حساب شان جداست. خلاصه اینکه اعتراضات حق مردم است. این حق نیز پذیرفته و به رسمیت شناخته شده است. هم قانونی است و هم مدنی. اما تاجائی که تبدیل به خرابکاری و آشوب نشود. ناجا دقیقا از همین نقطه ورود می کند. ✅راه حل اینست که هر گروه و صنفی که تجمع برگزار می کند، مدیریت تجمع را تضمین کند و با درایت مسیر اعتراضات را صیانت کند تا اداره اعتراضات دست غیر نیافتد واگر از دستش خارج شد به سرعت اعلام برائت کند.   @mahdian_mohsen
اگر اغتشاش بد است پس چرا انقلاب 57... یک سوال رایج و پرتکرار وجود دارد که هر از گاهی با بروز و ظهور اغتشاشات خیابانی و برخورد ناجا مطرح می شود و آن اینکه: "اگر اغتشاش بد است پس چرا انقلاب 57 شکل گرفت..." فرض سوال اینست که انقلاب 57 از جنس اغتشاشات این روزها بوده است. با این حال دو دسته پاسخ وجود دارد که هردو لازمست اما عمق آنها یکسان نیست. پاسخ اول: ظاهر یکسان رفتارها به معنی شباهت آنها نیست. داعشی ها عملیات انتحاری انجام می دهند. شهید حسین فهمیده هم عملیات استشهادی انجام می دهد. ایندو یکی است؟ اسرائیلی ها آدم می کشند، نیروی مقاومت نیز سربازان صهیونیستی را به هلاکت می رسانند، ایندو یکی است؟ چه آنکه اغتشاش برای به هم زدن طاغوت و حکومت جور و ظلم پهلوی، تلاش برای برقراری نظم و دعوت به انضباط است. پاسخ دوم و مهمتر: اساسا برخلاف تصور، انقلاب 57 انقلاب از طریق اغتشاش نبود. انقلاب 57 بروزو ظهور حضور اعتراضی مردم بود. انقلاب 57 انقلاب مردم بود نه جمعی اقلیت علیه مردم. به همین دلیل وقتی برخی با هدف راه اندازی عملیات مسلحانه خدمت امام رسیدند تا مجوز بگیرند با مخالفت صریح امام مواجه می شوند.امام می فرمایند انقلاب ما انقلاب آگاهی ها است نه اسلحه. این تاکید امام بارها در خاطرات رفیقدوست و مرحوم پسندیده و دعایی و الویری و شبیری و مرحوم هاشمی وغیره آمده است. وقتی اعضای سازمان مجاهدین با امام در نجف دیدار کردند امام به آنها صریح می فرماید: با اقدام مسلحانه مخالفم. امام حتا مبارزه با رژیم را در ابتدای دهه 40 در چارچوب قانون طاغوت آغاز می کند و در ادامه با آگاهی و بصیرت بخشی این مردم هستند که قیام می کنند. براین اساس مردم ابتدا در درون متحول شدند و در ادامه این تحول درونی را به تحول سیاسی تبدیل کردند. لذا بارها فرمودند که انقلاب مردم ما برآمده از تحول درونی آنها بود. در نهایت اینکه؛ هیچ کس با اعتراض مدنی و قانونی مخالف نیست. اما ایستادن جمعی اقلیت مقابل مردم و تخریب اموال عمومی، یعنی دیکتاتوری مقابل اکثریت و این اغتشاش بیش از آنکه مقابل حکومت باشد اغتشاش مقابل اراده مردم است؛ طبیعی است که نظام برآمده از مردم، مهمترین وظیفه اش صیانت از اراده آنها است.   @mahdian_mohsen
✅بی صداقتی پیرزن و عبای پیرمرد کار به قمار براندازها روی بی صداقتی یک پیرزن ندارم. از طعنه ها و زخم زبان های اهل فرصت نیز بگذریم. ای کاش حداقل به خاطر این چند روز اتهامی که به جمهوری اسلامی زدند عذرخواهی کنند. خود خانم گوهرعشقی نیز محل بحث نیست. معتقدم همان لاشخورهایی که عبا از روی دوش پدر روح الله زم برداشتند و برای عمامه زمین زدنش سوت و کف زدند، همان ها پای این پیرزن نشستند که خلاف صداقت بگوید تا سکه کاسبی شان شود. اما مساله ما و شمائیم. مساله سوادرسانه است. چه میشود که باور می کنیم؟ چرا باید از سر برانگیختگی قضاوت کنیم؟ چرا اجازه می دهیم خناسان روی خطای هیجانی ما  حساب باز کنند؟ زخم روی صورت پیرزن جای سرانگشت لاشخورها داشت. اما باور کردیم چون هیجان زده ایم. چون قضاوت های اجتماعی ما از سر تائید اجتماعی دیگران است نه استدلال های منطقی. یک حرف را رسانه اهریمن تکرار می کند و ما نیز به تکرار می افتیم تا از ترند روز عقب نمانیم. ماجرا پیچیده نبود. به راست و دروغش علم نداشتیم اما به سناریوهای راهزن های رسانه ای نیز سوظن نداشتیم؟ با سابقه این غدارهای مکار آشنا نبودیم؟ اینها قاتلی چون نوید افکاری را قهرمان مبارزه نکردند؟ از قاتل غزاله یک کودک معصوم نساختند؟ از صاحب آمد نیوز که علنا آموزش آدم کشی می داد و ثمره اش شهادت محمدحسین حدادیان بود اسطوره نساختند؟ اینها از نجفی همسرکش، قربانی مبارزه با پرستو روایت نکردند؟ اینها جلادهایی که 11 زن و کودک را در مراسم نیروی مسلح مهاباد کشتند، تبدیل به قهرمان قیام نکردند؟  سعید ملک پور طراح سایت های مستهجن و منتشر کننده فیلم و عکس های تجاوز به دختران ایرانی را فعال حقوق بشر نام نگذاشتند؟ از محمدثلاث درویش داعشی که جنون وار با اتوبوس به مردم حمله کرد، پیرعرفان نساختند؟ اینها سر قبر خالی ترانه موسوی ها در فتنه 88 ننشستند و مویه نکردند؟ باز هم فهرست کنیم؟ سابقه این جریان در جلادستایی و نشاندن اوباش جای شهید روشن نبود و نیست؟ مساله اینست که هوشیار در رسانه نیستیم. رفتار کاملا غیرارادی در رسانه داریم. با کمترین تکانه احساسی و عاطفی از سوی رسانه ها دچار خطای شناختی می شویم. زود باور می کنیم و زودتر از آن برای عقب نماندن از بازار مکاره لایک و فیو، دست به انشای به حکم می بریم. از سر غلیان و واکنش های احساسی قضاوت می کنیم و بعد با استدلال تلاش می کنیم این قضاوت را برای دیگران توضیح دهیم. حال آنکه باید ماجرا برعکس باشد. جائی اگر علم نداریم، به منبع پیام توجه کنیم. هرجا که جای پای فراعنه رسانه ای بود سوظن داشته باشیم و صبر کنیم تا حقیقت روشن شود. این سوظن یک اصل راهبردی است. @mahdian_mohsen
✅درباره خطاهای جمهوری اسلامی خطاهایی که در ذهن تان از جمهوری اسلامی دارید را فهرست کنید: هواپیمای اوکراینی، اختلاس ها، تخریب خانه زن کرمانشاهی، برجام، طبری، گرانی ها و بدسلیقه گی در برخورد با بیحجاب و بی تدبیری در آبان....عقب تر برویم. ماجرای اعتراف مازیار ابراهیمی، کهریزک، کرسنت، کوی دانشگاه، قتل های زنجیره ای، ماجرای همسر سعیدامامی و... با این خطاها چطور باید برخورد کنیم؟ این خطاها نشانه چیست؟ اگر همین دست خطاها در آمریکا بود برخورد ما چگونه بود؟ آیا در بوق وکرنا نمی کردیم؟ اساسا انقلاب کردیم که به اینجا برسیم؟ در اصل سوال دقیقتر و از منظر سوادرسانه اینست که چه وقت می توان این خاطره های تلخ در جمهوری اسلامی را خطا دانست و چه وقت خط؟ چه وقت موردی است و چه وقت نمادی؟ چه وقت از این و آن است وچه وقت از ساختار و نظام؟ پاسخ را باید در تعمیم جست. قواعد تعمیم چیست؟ چطور می توان از یک آسیب به یک جریان رسید؟ 5 گام برای تعمیم مدبرانه وجود دارد. یکم. رویداد را کامل ببینیم. مثلا اگر قصاص نوید افکاری را ببینیم اما درخواست مادر مقتول را نبینیم دچار خطای تحلیل در فهم مصداق شدیم. دوم. برای تعمیم جزء به کل باید نمونه های تکرار شده را با دقت رصد کنید. چندتا مازیار ابراهیمی؟ چند تا هواپیمای اوکراین؟ سوم. تکرار را باید در ابعاد زمانی و مکانی ببینیم. مثلا چند نمونه از قتل های زنجیره ای در 40 سال انقلاب داشتیم؟ چهارم. آیا خیز اصلاح وجود دارد یا خیر؟ حرکت رو به جلوست یا خیر؟ مثلا نظام چه کرد که کهریزک تکرار نشود؟. برای تحلیل پیشرفت ها و یا پسرفت ها حتما باید موانع نیز به عنوان یک متغیر کلیدی دیده شود. جالب اینکه در تمام خطاهای صورت گرفته طی سالهای اخیر خود جمهوری اسلامی پیشرو در کشف و برخورد باآنها بوده است. پنجم و از همه مهمتر. نسبت خطا را با ساختار ببینیم. اینکه خطا از فرد است یا ساختار یا نظام؟ خطای فرد و ساختار ممکن است. چون نه فرد عصمت دارد و نه قواینن ما. اما آیا نظام ما هم دچار خطای راهبردی است؟ مثلا اگر ظلمی در کلبه پیرزن کرمانشاهی رخ می دهد و در این خطا هم فرد مقصر است و هم قواینن شهرداری، آیا این خطا مورد تائید نظام است؟ آیا خیز اصلاح نداشته و ندارد؟ برای استدلال استقرایی باید این 5 گام را در کنار هم تحلیل کرد. جمهوری اسلامی مدعی حکومت عصمت نیست. حکومت معصوم نیز عصمت نداشت؛ ما که جمله خاک پای قنبریم. ما حتا در تحقق عدالت بسیار عقب مانده ایم. عقب نه به معنی عقبگرد؛ بلکه به معنی جاماندن از قله های عدالت. اما اصل اینست که در حال حرکت ایم و جهت درست است. با این حال این حرکت را باید با همین مردم انجام داد. خودمانیم. هرچه هست از ماست و نه بیرون ما. بضاعت مان را ببینیم. موانع را نیز. دشمنی ها را که هر روز عمیق تر و پیچیده تر می شود. حالا این تعمیم را با کازینوی سرمایه داری و اوباش در ابعاد جهانی مقایسه کنید. پلیس 8 دقیقه و 46 ثانیه به گردن جورج فلوید فشار می آورد و این در حالی است که او در دو دقیقه و 53 ثانیه آخر کاملا بی هوش شده است. اما فشار زانوی پلیس همچنان ادامه دارد. گوئی از ابتدا قرار است بمیرد و ماجرا تنها یک حادثه از سر عصبانیت نیست. جالب اینکه وقتی مردم معترض به خیابان ها می ریزند؛ در همان ایام خبر چند تجاوز نژادپرستانه دیگر توسط پلیس منتشر می شود. گوئی کشتار نژادپرستانه یک خط است نه خطا. آمار هم نشان می دهد: 1109 قتل نژادپرستانه تنها در سال 2019 در آمریکا. @mahdian_mohsen
هر روز فتنه هر روز ۹ دی ۹ دی را به چه می شناسیم؟ تقلب؟ توهین به ساحت امام حسین؟ انتخابات ۸۸؟ اعتراضات خیابانی؟ راهپیمایی مردمی؟ فتنه؟ چه؟ همه اینها هست و این نیست. ۹ دی ثمره شکستن فتنه بود. فتنه چیست؟ غبارآلود بودن زمان و زمانه. ممزوج شدن حق وباطل به شکلی که درست و غلط قابل تشخیص نباشد. فتنه ۸۸ یعنی همین. یعنی امتزاج حق و باطل به نحوی که مردم در این غبار در تشخیص راه دچار خطا شوند. فتنه ۸۸ فراتر از ادعای تقلب و حتا آشوب بود. فتنه ۸۸ عرصه به خطاانداختن مردم بود. لذا رهبری فرمود این عمار. عمار کارش همین بود. فقط داد نمی زد. فقط هوار نمی کشید و مرگ بر این و آن نمی گفت. ...بلکه تبیین گر بود تا حق و باطل گم نشود. غبار فتنه بنشیند مردم راه درست را انتخاب می کنند. ۹ دی روز نشستن غبار فتنه بود. لذا همه آمدند. از هر گروه و رنگ و جریان سیاسی. اما هر روز فتنه است. امروز نیز. اگر اهل تبیین نباشیم فتنه های امروز نیز آشوب می سازد. چه آشوب خیابانی و چه روانی و چه... عمار باشیم و راوی حقیقت. که اگر چنین شد هر روز ۹ دی خواهد شد و مردم خواهند آمد... @mahdian_mohsen
درباره سانسور حاج قاسم و خطای شناختی ما عمق آزادی بیان به روایت تمدن آنگلوساکسونی و کازینوی قمارخانه ای را امروز همه می بینیم. سانسور و سانسور. آنهم سانسور هویت یک ملت. سانسوری در این ابعاد جایی سراغ دارید؟ این احساس خفگی من و شما در پلتفورم اینستا گرام فیس بوک و غیره نشان اینست که امکان بروز هویت مان را نداریم. این تعبیر را دست کم نگیرید. هویت یک ملت بروز کند می شود حماسه ای که سیل ویرانگر است. حق دارند بترسند. اما امروز فرصت خوبی است برای کسانی که هنوز ماهیت جهان پلتفورمی را به درستی درک نکردند  وتمام تصورشان از پلتفورم یک بستر دیجیتال و یک فضای خنثی و بی جهت برای نشست و برخاست آدم هاست. گوئی یک بازارست که تنها خریدار و فروشنده را بهم می رساند. ای داد. چه انکه نمی دانند همان بازار فیزیکی نیز اثر خنثی در رفتار مشتری و فروشنده ندارد. به همین دلیل است که سبک خرید مشتری در مال ها با بقالی سر کوچه متفاوت است. کسانی که پلتفورم را تنها یک بستر برای عرضه و تقاضای محتوایی می دانند مثل همان خوش باوران افسانه بازار آزاد و هذیان گوئی مدعیان دست نامرئی بازارند. برای خنثی نبودن و جهت داری پلتفورم نیاز به استدلال نیست. همین روزها را به تماشا نشسته و ثبت کنید. اصل اساسی این است: پلتفورم برخلاف تصور رایج خودشان رسانه است. مهمترین نقش رسانه چیست؟ انتقال پیام. از چه طریق؟ از 2 طریق دروازه بانی پیام و ضریب دادن. دروازه بانی یعنی گزینش و ضریب دادن یعنی برجسته سازی و اولویت گذاری. دقیقا پلتفورم نیز همین می کند تنها به شکل نامحسوس و غیرصادقانه. هرچند در مواردی مثل این روزها دم روباه بیرون می زند. پلتفورم ها از طریق توافق نامه های رسمی و غیررسمی که من و شما آنرا می پذیریم و امضا می کنیم و بدان تعهد میدهیم و از طریق جمع آوری داده، محتوا را دروازه بانی و فیلتر می کنند و از طریق الگوریتم ها و سازماندهی های فنی و در مواردی نیز هوشمند به محتوا ضریب می دهند. از همه مهمتر برخلاف ظاهر غیرانتفاعی وخیرخواهانه شان که گوئی آمدند تا فقط محل ملاقات من و شما باشند، از طریق داده های جمع آوری شده، دکانداری می کنند و کاسبی. امروز کسانی که هرگونه ساماندهی فضای مجازی و قانون گذاری در این حوزه را به فیلترینگ تقلیل می دهند در اصل میدانداری برای عرض اندام رسانه ای پلتفورم ها می کنند. فرقی نمی کند چه آنها که در حاکمیت، از ساماندهی فقط فیلترینگ را می شناسند و چه انها که در رسانه ها، ساماندهی را تنها به فیلترینگ معنا می کنند. رفتار هوشمندانه فردی و مدبرانه نهادی با پلتفورم ها اصلی است که امروز دنیای غرب بیش از ما نسبت بدان حساس است.  @mahdian_mohsen
نقشه کلان دشمن را ببینیم @mahdian_mohsen
🔴کدگذاری اوکراین و عملیات ترور ذهنی نام اوکراین می آید ذهنتان کجا می رود؟ کشور اوکراین یا شلیک به هواپیمای اوکراینی؟ آبان چی؟ ماه آبان یا حوادث آبان 98؟ چرا این کدگذاری ها در ذهن شما انجام می شود؟چه کسی ذهن شما را برچسب زده است؟ این برچسب هاو کدگذاری چه ادراکی و چه رفتاری می سازد؟ این سناریو یک ترورذهنی برای جامعه ایرانی است. فرآیندی برای مسخ کردن مخاطب. قدم به قدم پیش می رویم. واکنش مردم در شلیک به هواپیمای ایرانی چه بود؟ یک حادثه تلخ و تاسف برانگیز. هم عذرخواهی نیاز داشت و هم محاکمه و هم تقاص دادن قانونی. تا اینجا مساله روشن است. این مسیر منطقی طی شد. اما این پرونده نباید بسته می شد. هواپیمای اوکراین باید تبدیل به نمادی برای القای ناکارآمدی جمهوری اسلامی باشد. بنابراین سهمگین تر از اصل ماجرا، "طرح فریبی" است که رسانه های شیطانی با هدف "ترور ذهنی مخاطب" رقم زدند. ترور ذهنی زمانی صورت می گیرد که مخاطب چنان درگیر هجمه های رسانه ای قرار می گیرد که قدرت تحلیل گری اش برای شناخت واقع را از دست می دهد. هرچند ابالیس رسانه ای موفق نشدند، اما فرآیند این ترور ذهنی قابل اعتناست؛ برای نمونه های مشابه. اول باید دید نقشه "خناسان رسانه ای" چیست. چند روز بعد از شلیک، "هشتگ چرنوبیل" توسط "شرائر رسانه ای" کلید خورد. این هشتگ میگفت مهم نیست که زمینه شلیک چه بوده و مهم نیست ناخواسته زدید و مهم نیست عذرخواهی کردید و چطور جبران می کنید. مهم اینست که این شلیک با ماجرای چرنوبیل شوروی که منجر به فروپاشی این کشور شد، هماوردی دارد و نشانه ناشی گری ساختاری و سقوط یک حکومت است. اما پروژه چرونوبیل سازی باید باور اجتماعی پیدا می کرد. نگرفت و نشد. با این حال این پایان ماجرا نبود. از اینجا به بعد فرآیند ترور ذهنی مخاطب به روش دیگری باید رقم می خورد. آنهم روش تکرار و تدریج. خطا را باید تبدیل به خط کنند. مصداق راباید تعمیم به ساختار دهند و حادثه را به نشانه. اینجاست که 3 سیاست را کلید زدند: یکم. اوکراین باید اسم رمز شود. باید کدگذاری ذهنی شود. نباید از جلوی چشم ها حذف شود. این کدگذاری نیازمند تحریک احساسات بود. هر روز به بهانه ای این حادثه باید بازخوانی شود؛ انهم به قرائت جریان کذاب رسانه ای. دوم. تحریک احساسات باید تبدیل به نفرت از جمهوری اسلامی شود. راهش نیز اتهام شلیک عمد است. آنقدر باید تکرار کرد تا جا بیافتد. برای جا انداختن شلیک عمد دو کار لازم بود. یک اینکه مسوولین جمهوری اسلامی دروغ گفتند. دوم اینکه حاضر نیستند پاسخگو باشند. طبیعی است که میزان پاسخگویی در بند دوم را بند اول تعیین می کرد. یعنی پاسخگوئی در ابعاد شلیک عمد نه خطای انسانی. سوم. تعمیم جزء به کل. از هواپیمای اوکراین به ناکارآمدی ساختاری رسیدن. به همین دلیل لازم بود مصادیقی از خطاها در ابعاد جغرافیایی یک کشور با کلیدواژه اوکراین کدگذاری کنند. باید ذهن مخاطب دچار خطای تعمیم شود. باز هم موفق نشدند؛ چرا؟ اول اینکه همان ابتدا پس از شلیک به هواپیما در بالاترین سطح قصورها پذیرفته و مورد عذرخواهی قرار گرفت و برای جبران ان اقدام شد. دوم. حادثه ای که 10 مورد مشابه دیگر در دنیا داشت و از جمله خود ایران قربانی آن بوده است، در بالاترین سطح پی گیری و برای بررسی قصورها و تقصیرها محکمه برگزار شد. سوم. برخلاف روایت خناسان فرآیند اطلاع رسانی عاری از هرگونه خلاف گوئی عمدی بود. مسوولین مطلع از همان ابتدا در قرنطینه بودند تا احتمالات دیگر در علت سقوط هواپیما را بررسی کنند. حداقل 5 احتمال وجود داشت که یکی جنگ الکترونیک و دیگری خرابکاری بود. طبیعی بود که تکذیب های اولیه به جهت عدم اطلاع از این بررسی ها صورت می گرفت. اما به محض اینکه خبر قطعی شد صادقانه اطلاع رسانی صورت گرفت. هرچند ماجرا می توانست به نحو بهتری مدیریت شود. خلاصه نشد که بشود. پروژه رهزن های رسانه ای متوقف شد. تنها یک راه باقی ماند و آنهم تکرار و تکرار و تکرار؛ تکرار یک روایت انحرافی. روایتی که از شلیک هواپیما بتواند شکستن اقتدار یک کشور را نتیجه بگیرد. در این پروژه است که جشن تولد گرفتن و عکس های عروسی و مجلس ختم و سوگواری های ماهانه و بلکه روزانه برای کشته های اوکراین، نه برای دلسوزی و شفقت و تسلی، بلکه برای کد گذاری یک دروغ بزرگ از طریق تکرار و تخته بند کردن مخاطب در دستور کار قرار گرفت. تکرار یک دروغ وقتی از ابزار احساسات و هیجان بهره بگیرید، قدرت تفکر و استدلال را از مخاطب گرفته و او را منفعل می کند. اینجاست که ترور ذهنی صورت میگیرد. از این نقطه به بعد راه ایستادن مقابل جریان شیاد رسانه ای تنها و تنها مجهز شدن به خردرسانه ای و شناختی است. اگر نقشه کلان دشمن را بیابیم، ازهیجان به عدالت می رسیم. @mahdian_mohsen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خطای تائید اجتماعی بعد از دیدن فیلم، یادداشت زیر را بخوانید
⛔️چطور یک دروغ بزرگ را باور می کنیم؟ یکم. برخی به خودشان آمدند و متوجه شدند در سالگرد دوم شلیک به هواپیمای اوکراینی یک فرضیه جدید مطرح شده است و آن هم اینکه جمهوری اسلامی از عمد هواپیمای اوکراینی را ساقط کرده است. دوم. عده ای به خودشان آمدند و متوجه شدند در آبان 98 جمهوری اسلامی انسان های بی گناهی را به رگبار بسته است. سوم. به خود آمدند و متوجه شدند در زندان های جمهوری اسلامی آدم می کشند مثل آب خوردن. چهارم. به خود آمدند و متوجه شدند میخواهند بخشی از خاک ایران را به روسیه و چین بفروشند و این گلشیفه فرهانی است که با افشاگری توافق 25 ساله اجازه نداده است. پنجم. متوجه شدند جمهوری اسلامی سیاست اش تغییر کرده است و حاضر است با دشمن تعامل و همراهی کند. و .... بازهم فهرست کنم؟ اما چطور می شود برخی باور می کنند؟ بعد تکرار می کنند؟ و بعد ترویج می کنند؟ این بحث مناسب سوادرسانه ای است و بیش از این کارکردی ندارد. غرضم پرداختن به این دست موضوعات نیست. سوال اصلی و مساله متن اینست: در چه فرآیندی آنچه باور نداشتیم را باور کردیم و دروغ بزرگ را حقیقت مسلم دانستیم؟ 1⃣یکم. خطای انسجام فرآیند باور کردن یک دروغ بزرگ از خطای انسجام شروع می شود. خطای انسجام چیست؟ خطای انسجام دو بخش دارد. 🔸بخش اول. در بخش اول کافیست رسانه، پازل های یک دروغ بزرگ را به صورت قطره چکانی به شما منتقل کند؛ به نحوی که شما این قطعات ظاهرا نامرتبط را دارای انسجام ببینید. مثلا این چند خبر را ببینید: مسئولین به خانواده کشته شده ها سر نمی زنند/ متهمین با وثیقه یا بدون آن آزادند/ کانادا درخواست دادگاه بین المللی کرده و ایران مخالف است/ ایران به دنبال فرار از پرداخت غرامت است/ سپاه باقی مانده های هواپیمای اسقاطی را فورا جمع کرده است.... این اخبار فارغ از درستی یا نادرستی به صورت جداگانه اهمیت ندارد. مهم نیست هرکدام را به تنهایی باور کنید یا نه. حتا اگر تکذیب شود هم اثرش را روی شما خواهد داشت. به چه نحو؟ این اخبار در کنار هم یک پازل را کامل می کند و آن ایجاد شک است. گویا خبری است در نهان که جمهوری اسلامی نمی خواهد انرا بگوید. این اخبار نه جداگانه و بلکه در کنار هم یک پیام منسجم می سازد و آن همان دروغ بزرگی است که ممکن است روز اول گفته نشود و دو سال بعد شکل بگیرد. 🔸بخش دوم. بخش دوم انسجام چیست؟ انسجام دروغ با شما. رسانه رصد می کند تا ببیند سمت و سوی مخاطب وجامعه به چه نحوی است. به هر سمتی کشش بیشتر پیدا کند اخبار فیک خود را متناسب با همان زمینه اجتماعی می سازد. اینجاست که فرد احساس می کند بین آنچه اعتقاد دارد با اخبار منتشر شده انسجام وجود دارد. ولو خبر دروغ باشد. او از این انسجام درونی و بیرونی لذت می برد. بنابرین به باور خود یقین پیدا می کند. حال آنکه، هم زمینه درونی اولیه و هم اخبار تزریقی بیرونی، همه اش در یک سناریوی منسجم فرد را مسخ کرده است. 2⃣ دوم. خطای تائید اجتماعی بعد از خطای انسجام نوبت به خطای تائید اجتماعی می رسد. خطای تائید اجتماعی چیست؟ شما در آن چیزی که نه زمان و نه انگیزه و نه مهارت لازم برای بررسی اش را داشته باشید تلاش می کنید به نظردیگران توجه کنید. اینکه دیگران چه می گویند. تعداد نظرات هم شکل و هم راستا نیز است. شاید این ادعای مرا تکذیب کنید اما شما در برخی از موارد، واقعا از کامنت های یک دست و یک شکل یک پست اینستاگرامی اثر می گیرد و این تاثیر کاملا ناخودآگاه است. وقتی همه یک حرف می زنند، مخالفان نیز دچار مارپیچ سکوت می شوند و همین باعث می شود توهم باور اکثریت ایجاد و مسلط شود. اینجاست که رسانه ها تلاش می کنند نشان دهند خبر دروغ شان باور اکثریت است و شما اگر می خواهید مورد تائید اجتماعی قرار بگیرید و منزوی نشوید باید با اکثریت همراهی کنید. حال آنکه نه تنها خبر دروغ است، بلکه باور اکثریت نیز به خبر دروغ نیست و تنها توهمی از اکثریت نمایی است. رسانه در این مدل اولا یک پیام را به شیوه های گوناگون از زبان دیگران تکرار  و سپس تلاش می کند با اخبار جهت دار نظر مخاطبین را یک دست و هم راستا نشان دهد.  خطای تائید اجتماعی عجیب مسخ کننده است. ✅اما چه باید کرد؟ یک جمله: هوشیار باشیم. در رسانه های اجتماعی، ما تنها از رسانه های مرجع اثر نمی گیریم. از یک کامنت و لایک و ریت هم اثر می گیریم. از سویی دیگر اگر هوشیار بودیم، باید فعال باشیم. یک کامنت و لایک و ریت شما، روی باور دیگران اثر گذار است. شاید تا به حال توجه نکرده باشیم، اما یک وقت هایی سکوت هم در ترویج دروغ های بزرگ موثر است؛ پدیده مارپیچ سکوت. پس راوی حقیقت باشیم که در یوم تبلی السرائر برای یک لایکی که زدیم و یا حتا نزدیم باید جوابگو باشیم. @mahdian_mohsen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرنوشت ما نیز همین بود... روزگاری در این مملکت قله پیشرفت زنان، دختر شایسته و ثبت بر زردنگاره هایی چون سپید وسیاه و زن روز و شرکت در جشن هنر شیراز بود... آن روزگار امتداد می یافت، نغمه غم انگیز و مشترک امروز ما، قصه مدوناها بود... این انقلاب چون هواست. نفس می کشیم و زنده ایم و ....چه بسا متوجه نیستیم.... امروز ویژگی مشترک اکثریت زنان ما با هر ظاهر و لباسی عفاف و حیاست و به تعبیر آیت الله جوادی آملی مقام زنان چنان است که در مسیر سلوک به ولایت میرسند و فرمودند در اوج گرفتن کمال انسانی مسیر زنان ما از مردان هموار تر است. روز زن و عیدتان مبارک @mahdian_mohsen
خلاصه کلام اینکه ریشه جهاد تبیین در هدایت تبلیغی اهل بیت است. @mahdian_mohsen
ماجرای ارتقای هیات... تا جهاد روایت از هیات چه انتظار داریم؟ اشک و ندبه؟ بسیار عالی؛ اما حداقلی است. هیات حداکثری و ارتقا یافته چه هیاتی است؟ هیاتی که به کانون امام شناسی تبدیل شود. امام شناسی به چیست؟ به راه امام. راه امام چیست؟ هدایت و تربیت. تربیت در چیست؟ در تبیین. حق و باطل نشان داده شود انتخاب مردم به حق است و به عدل. حتا مبارزه امام نیز برای تبیین است. با دشمن مبارزه می کند تا مانع روشنگری حذف شود. حق از باطل شناخته شود، انتخاب مردم به قاعده دین و فطرت جز حق نیست. لذا رهبر انقلاب حداقل سه بار در سال جاری به جهاد تبیین اشاره کردند و هر بار تبیین را در نسبت اهل بیت توجه دادند ؛ یکبار در اربعین فرمودند امام سجاد مجاهدانه تبیین گر بودند. دوم میلاد حضرت زینب بود که از نقش ایشان در جهاد روایت گفتند و سوم نیز روز گذشته در میلاد حضرت زهرا به جهاد روشنگرانه آن حضرت اشاره کردند و در نهایت هیات را کانون جهاد تبیین نامیدند. هیات بعد از انقلاب رشد ماهوی یافت و از محفل صرف عزاداری به کانون مبارزه و جهاد تبدیل شد. از اشک به عمل رسید. ثمره آشکارش را باید در دفاع مقدس دید. اما امروز جهاد در کدام میدان است و نقش هیات چیست؟ مبارزه کجاست؟ دشمنی دشمن امروز بسیار عمیق تر و پیچیده تر شده است. مروری گذرا کنیم. اراده افراد تشکیل می شود از بینش به علاوه گرایش. مثال ساده : ما یک وقت از یک خودروی خاص شناخت داریم. این می شود بینش ما. حالا اگر این خودروی خاص را علاقه هم داشته باشیم می شود گرایش ما. جمع ایندو اراده ما را برای خرید خودرو شکل می دهد. حالا با همین مثال ساده اراده جبهه حق را در نظر بگیرید. بینش ما از حق و گرایش ما به حق، اراده ما را شکل می دهد. اما دشمن مقابل این اراده چه می کند؟ یکبار با قلدری مقابل تحقق و بروز بیرونی این اراده ایستاد. شد جنگ سخت؛ دفاع مقدس. اما شکست خوردند؛ لذا دشمنی شان را عمیق تر کردند و سراغ تغییر منشا اراده رفتند. تغییر اراده یعنی تغییر گرایش یا بینش. اینبار دشمن با هدف تغییر اراده، مقابل گرایش های جبهه حق صف آرائی کرد. شد تهاجم فرهنگی. ترویج اباحه گری. اما مردم ما متدین انند و به این سادگی ارزش و گرایش آنها تغییر نمی کند. لذا باز هم جواب نگرفتند. بنابرین سراغ بخش دوم تشکیل اراده رفتند؛ یعنی تغییر بینش مردم. بینش دو جزء دارد. باورها و شناخت واقعیت. در گام نخست سراغ تغییر باورها رفتند. شد جنگ اعتقادی. نمونه اش شبهات دهه هفتاد. از پلورالیزم تا صراط های مستقیم تا شبهات مربوط به ولایت فقیه و غیره. اینجا هم طرفی نبستند. طرح ولایت آنروزها پاسخ به این جنگ بود. آیت الله مصباح یزدی ها و شهید بهشتی ها و شهید مطهری ها و غیره جائی برای هجمه اعتقادی دشمن نمی گذاشت. و اما در نهایت گام نهایی، تغییر بینش از طریق تحریف واقع بود. مثل اینکه در همان مثال اولیه گاری را رنگ کنند و جای ماشین بفروشند. عمق دشمنی اینجاست. اینجاست که فرد ممکن است ارزش هایش تغییر نکند و باور اعتقادی اش نیز پایدار باشد اما تحت عملیات تحریف همان کند که دشمن می خواهد. در جبهه حق باشد و پازل دشمن را تکمیل کند؛ عجیب دردناک است. نام این جنگ می شود؛ جنگ شناختی. زمین مبارزه با دشمن امروز اینجاست. اگر امام معصوم هم حی و حاضر باشد در همین نقطه شمشیر می زند. چون دشمن اینجاست. هیات نیز که کانون امام شناسی است باید همین جبهه را شکل دهد. هدف نهایی دشمن از تحریف واقعیت چیست؟ اینکه نشان دهد راه طی شده انقلاب سیاه است و آینده نیز سیاه. ثمره این تحریف از واقعیت می شود رخوت و سستی و ناامیدی. و اما چه باید کرد؟ هرکس هرجا نشسته است آرایش جنگی برای جهاد تبیین بگیرد. باید حق را شناخت و حقیقت را روایت کرد و دست به دست تا مسلط شود. حق چیست و ابرحقیقت کدامست؟ اینکه در حال حرکیتم؛ رو به جلو. با همه نقص ها و کژی ها و دشمنی ها پیشرفت کردیم و می کنیم. همین حق را باید دید و روایت کرد. باید گفت و نوشت و خواند تا حقیقت تبیین شود. هیچ عملی را در این جنگ نباید دست کم گرفت. حتا یک لایک و ریت و کامنت می تواند در مسلط شدن روایت حق موثر باشد. چه بسا سکوت نیز می تواند در مسلط نشدن روایت حق سهم داشته باشد. راوی حق باشیم که نصرت امام معصوم در روایتگری است و هیاتی یعنی راوی حق. @mahdian_mohsen
⭕️خطای رستوران در ماجرای چین و روسیه می گویند چرا پنهانکاری؟ "حتما غرض و مرضی است در توافق با چین و روسیه." البته مطالبه شفافیت خوب است. اما باید دید مقصد شفافیت چیست و کجاست؟ فرض کنید یکی مدعی شفافیت همه اسناد طبقه بندی کشور شود. یا بگوید باید مسیر دور زدن تحریم ها را شفاف کنید. منطقی است؟ مطالبه شفافیت عقلانیت می خواهد. امروز رسانه هایی مدعی شفافیت شدند که بیشترین اصرار را برای تحریم بیشتر سفره ملت ایران دارند. طبیعی است که استرس گرفتند پشت پرده توافق با چین و روسیه چیست؟ اما هدف متن در این نقطه نیست. غرضم تحلیل یک راهزنی رسانه ای است. امروز می گویند شفافیت در توافق 25 ساله. اما پیشتر چه می گفتند؟ "می خواهند نیروی نظامی از چین وارد کنند"/ " می خواهند نفت مفتی دهند" / "می خواهند کیش را بفروشند"/ "دریای خزر را بدهند به چین و روسیه"/ حتا شبکه انگلیسی من وتو نگران دین مردم شد و نوشت: "چینی ها می خواهند دین مردم ایران را بگیرند" شاید باورتان نشود و به خاطر نیارید. اما جزئیات مفاد مربوط به سند 25 ساله توافق با چین از جمله خاک فروشی را گلشیفته فرهانی افشا کرد. جالبتر اینکه عده ای هم باور کردند. بامزه تر اینکه عده ای پلاکارد به دست با رگ گردن برجسته و مشت گره کرده وغیرتی به خیابان آمدند و تجمع کردند و شعار می دادند که اجازه فروش خاک مان را نمی دهیم. از اخباری که آنروزها عده ای را به خود مشغول کرده بود خبری نیست؛ اما امروز مطالبه شفافیت دست به دست می شود. سارقان رسانه ای سفره مردم و دلالان خبری تحریم آرایش مطالبه شفافیت گرفتند. برخی هم البته مجدد باور می کنند. می گویند فرض کنید نمی خواهید خاک بفروشید؛ قبول. دریای خزر را هم نمی خواهید گرو بگذارید. ناجا هم وارد نمی کنید. ولی چرا شفافیت ندارید؟ حتما کاسه ای زیر نیم کاسه است. بگذریم؛ بهانه بود برای پرداختن به یک کلاه برداری رسانه ای که کمتر توجه می کنیم. شما مال و فروشگاه های بزرگ زیاد رفتید. یکی مثل همین هایپرها. این فروشگاه ها یک مدل مرسوم چینش کالا دارند که غرضش تاثیر بر رفتار غیرارادی مشتری است. مدل اینطور است که در ابتدای فروشگاه اجناس گران قیمت را قرار می دهند و در پایان اجناس مصرفی و ارزان قیمت. اثر تبلیغاتی چیست؟ شما اگر در ابتدای مسیر برای خرید نکردن مقاومت کنید، کم کم توان تان تحلیل می رود و در انتهای راهرو تسخیر چینش کالاهای ارزان قیمت می شوید و در نهایت باز هم با سبد پر پای صندوق می روید. مثال رستوران شفاف تر است. تا حالا حتما پیش آمده است که به یک رستوران لوکس رفته باشید. وقتی منوی قیمت ها را جلوی شما قرار می دهند از بالا قیمت ها را مرور می کنید. غذاهای گران قیمت بالاتر است؛ احتمالا از بسیاری از آنها عبور می کنید تا اینکه در انتهای لیست بالاخره یک غذا را سفارش می دهید. هرچند قیمت همین غذا نیز چندین برابر انتظار شما باشد. خطای رستوران همین است. ثمره دروغ های مضحکی مثل کیش فروشی و خزرفروشی اینست که جا برای ادعای پنهان کاری باز می شود و باورپذیر. از این خطای شناختی زیاد استفاده می شود. آنقدر یک دروغ بزرگ را تکرار می کنند تا دروغ کوچکتر باور شود. اگر شلیک عمدی به هواپیمای اوکراین را با هدف آدم کشی باور نکنید، اما تکرارش باعث می شود شلیک عمدی به هواپیما برای دفاع از جان دیگران را باور کنید. @mahdian_mohsen
✅برداشت ناتمام از شعار "وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد" "وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد، ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد" این شعار زیبا و حماسی اغلب در محضر رهبرانقلاب فریاد می شود. با این حال به نظر می رسد یک فهم ناتمام از این شعار وجود دارد. مهم شعار نیست. مهم این برداشت ناقص است که فارغ از شعار در دل و ذهن ماست. ما از این شعار و شعارهای مشابه چه برداشتی داریم؟ یک فرماندهی داریم که باید دستور دهد تا ما اجرا کنیم. البته این درست است. اما همین؟ این برداشت خیلی بسیط است. سوال اصلی اینست که آیا رهبر انقلاب تنها فرمانده است؟ رهبرانقلاب دعا کردند خداوندا ما را جزء سربازان جهاد تبیین قرار بده. پیشتر نیز در معرفی امام سجاد، حضرت زینب و حضرت زهرا این بزرگواران را با رونشگری و مجاهده تبیین معرفی کردند. در جای دیگر می فرمایند امامان معصوم حتا جنگ نظامی شان نیز برای حذف موانع دشمنی تبیین بوده است. این یعنی نقشی مهمتر از فرماندهی وجود دارد و آن نیز معلمی است. فرق معلم و فرمانده چیست؟ فرماندهی برای بحران ومیدان جنگ است. دستور می دهد و باید اجرا شود. اما معلم بجای دستور، تربیت می کند. هردو لازم است. اما همان ولایت پذیری در میدان جنگ نیز تربیت می خواهد. لذا اصل اول معلمی است. این شان رهبری انقلاب را کمتر توجه می کنیم. ثمره اش چه میشود؟ ثمره اش اینست که ما به عنوان علاقه مند امام جامعه، نقش خود را تنها زمانی می دانیم که او باید دستور دهد؛ آنهم در میدان قتال. آنهم تنها شمشمیر کشیدن. اما اگر نقش امام جامعه را معلمی ببینیم، آنگاه نقش ما نیز امتداد همین معلمی است. اینجا دیگر از جهاد تنها برداشت جنگ نظامی نداریم. اینجا دیگر به زندگی عادی مان نمی پردازیم تا وقت قتال. جهاد را در نسبت با آرایش دشمن تعریف می کنیم و نقش خود را در همین معنا تعیین می کنیم. اگر چنین نقشی پیدا کنیم چه می شود؟ اول اینکه ولایت پذیری می شود فهمیدن و عمل کردن. فهمیدن خودش موضوعیت دارد. پس تلاش کنیم اول بفهمیم. دوم فهماندن. مربی گری. با دستور و تحکم، جامعه رشد نمی کند. اساسا کار انقلاب با ادراک پیش می رود نه الزام. اینجاست که نقش همه می شود تبیین گری. سوم و از همه مهمتر اینکه در جهاد تبیین تنها سربازها نیستند که می جنگند، همه و همه مردم باید آگاه شوند و اهل شناخت شوند. اینجاست که از گعده و حلقه مخاطبان همسو به گستره مخاطبین در ابعاد ملی می رسیم. @mahdian_mohsen
✅پرسش کلیدی درباره ورود زنان به ورزشگاه بعد از سالها کشمکش بالاخره خانم ها در ورزشگاه حاضر شدند. این در حالی بود که در آستانه برگزاری این مسابقه برخی از علما مخالفت خود را با چنین تصمیمی اعلام کردند. نفیا و اثباتا نظری ندارم. چه بسا به جهت اجتماعی خوشحالم که مسیر حضور در ورزشگاه برای خانم ها باز شده است. اما آیا شبهه شرعی آن حل شده است؟ سوال اینست که در چه فرآیندی این تصمیم اتخاذ شده است؟ چه شد؟ چه اتفاقی افتاد؟ کدام مساله شرعی در سالهای گذشته مانع بود و چطور و در چه مکانیزمی رفع شد؟ چرا زودتر انجام نشد؟ آیا فشار نهادهای بین المللی موثر بوده است یا موانع حضور به نحو فنی برطرف شده است یا چه؟ شفافیت در این حوزه اساسا ضرورت دارد یا خیر؟ الان مردم سوال نمی کنند که چرا این تصمیم پیشتر اتخاذ نشد که هزینه های آن کاهش پیدا کند؟ واقعیت این است که پرسش ها مختصری جدی تر و عمیق تر از موارد فوق است. مرور کنیم. اگر مساله به این سادگی قابل تعیین تکلیف است چرا بقیه مسائل مشابه ومورد اختلاف تعیین تکلیف نمی شود؟ مثلا جزئیات حجاب. یا موسیقی. بالاخره نسبت جمهوری اسلامی با مسائل جدید حوزه موسیقی و لوازمش به چه نحوی است؟ برخی موضوعات اقتصادی مثل فروش اوراق قرضه خارجی حکمش چیست؟ تکلیف ماهیت پول و وضعیت نهایی بهره و ربا در نظام بانکداری به چه صورت است؟ به این فهرست دهها مورد دیگر می شود اضافه کرد. اما صورت مساله چیست؟ واقعیت اینست که این ابهامات را می توان اجرایی یا از حیث قانون گذاری و غیره توضیح داد. اما مساله یک گام فراتر است. سوال اصلی اینست که جمهوری اسلامی در حوزه اجتهاد متناسب با زمان و مکان برمبنای فقه مشهور شیعه چه عملکردی داشته است؟ بحث سر اینست که تکلیف شرعی پدیده های مدرنی که ظاهرا نسبتی با دین ندارند و یا موضوعاتی که هر روز تغییر می کنند، چه می شود؟ مسائلی که باور مردم نسبت بدان تغییر کرده است و با معروفی که امروز به هر دلیل منکر شده و منکری که معروف شده است چه برخوردی باید کرد؟ امروز سیره عقلا که در اصول فقهی ما پذیرفته شده است، در موضوعات جدید و محتوای مدرن چه کارکردی دارد و چه جهتی ساخته است؟ تردیدی نیست که امروزه به جهت سرعت تغییر در حوزه های مختلف فنی و نهادی و پدیده های مدرن، ضرورت اجتهاد پویا و بهنگام بیش از گذشته احساس می شود. با این توضیح سوال اساسی اینست که کدام نهاد در جمهوری اسلامی به این موضوع توجه دارد؟ اصل دوم قانون اساسی بر "اجتهاد مستمر" تاکید کرده است. متولی این بخش در نظام اسلامی کدام نهاد است؟ کدام فرد یا گروه است؟ از چه کسی باید مطالبه کرد یا توضیح خواست؟ آیا مسائل با تغییر رئیس جمهور باید حل و فصل شود؟ طبیعی است که اینطور نبوده است که طی این سالها به این موضوع بی توجه باشیم؛ اما مساله اینست که عمدتا اجتهاد پویا منحصر شده است به ضرورت های حکمرانی و گره های قانونی یا اجرایی. این مسیر ممکن است تلقی را ایجاد کند که فشار برخی نهادهای داخلی و خارجی باعث تغییر رویه ها شده است نه اجتهاد پویا. مساله اینست که اگر این گره های ساختاری و بن بست اجرایی شکل نمی گرفت، آیا بازهم تغییرات اجتماعی رامی پذیرفتیم؟ یکی از شاخص های مهم در ارزیابی گزاره های دینی، کارامدی است. بی اعتنایی به اجتهاد بروز، باعث شده است گناه نارکارآمدی امروز بر دوش اسلام قرار بگیرد. این درحالی است که انقلاب اسلامی و حوزه های علمیه ما همواره مقابل جمود و تحجر ایستادگی کردند. با این همه کجا و کدام نهاد به این موضوع بااهمیت فکر می کند؟ به تعبیر شهید مطهری اگر اسلام و روحانیت به نیازهای بروز مردم فکر نکنند، مردم سمت "قبله های نوظهور" می چرخند. (بحثی در باره مرجعیت و روحانیت، ص197) سوال ایسنت که این مسایل مستحدثه حکومتی را کجا تعیین تکلیف می کند؟ این جنبه عینی فقه کجاست؟ امروز جای اجتهاد پویا را حکم حکومتی گرفته است. آیا این روش درست است؟ امروز حیات جمعی مردم نیازمند حضور دین سرصحنه است. حضرت امام خطاب به فقهای شورای نگهبان فرمود:باید تمام سعی خودتان را بنمایید که خدای ناکرده اسلام در پیچ و خمهای اقتصادی، نظامی، اجتماعی و سیاسی، متهم به عدم قدرت اداره جهان نگردد.صحیفه نور، ج21، ص218 در منشور برادری دهها مورد و مصداق از جمله مباحث مربوط به محیط زیست و مالکیت و غیره را لیست می کنند و توضیح می دهند که فقهای ما باید برای این حوزه در چارچوب اجتهاد پویا فکری کنند. سوال اصلی اینست که این مهم امروز کجا انجام می شود؟ اساسا ارتباط ساختاری فقها و حوزه های علمیه با حکومت به چه نحوی است؟ بیم آن وجود دارد که این قاعده مترقی جمهوری اسلامی در زمان خودش اتخاذ نشود و اصلاح و تغییر قوانین در شرایط گره های اجرایی و ساختاری، عقب نشینی برداشت شود. @mahdian_mohsen
بهترین لحظه عمر امام و راز «هیچ» روز دوازده بهمن ماه وقتی هواپیمای حامل امام خمینی وارد آسمان ایران شد از ایشان پرسیدند: «چه احساسی دارید؟» و امام پاسخ داد: «هیچ» سالهاست اهریمن رسانه ای این «هیچ» را بهانه کرده است تا نشان دهد مردم و انقلاب برای امام بی اهمیت بوده است. این خاک پاشیدن ها به چهره خورشید راه به جائی نمی برد، اما فرصتی است برای رازگشائی. و اما دقیقا هیچ....انقلاب 57 را باید با همین هیچ شناخت. روزی که نه تنها امام و بلکه یک امت چنان اوج گرفت که صف بندی اصیل و دوقطبی حقیقی عالم رابه "هیچ" و "همه" شناخت. یک سو فقر مطلق که جمله عالم است و سوی دیگر غنای مطلق که اسم اعظم الله جل جلاله است. فرمود هیچ، چون خود را نمی دید ، چون هرچه هست «او»ست و «او»ست که همه است. که یکی هست و هیچ نیست جز او وحده لا الله الا هو راز انقلاب در گذر از تکبر درون و رسیدن به هیچ است. سلوک فردی و فرد به فرد این مردم بود که سلوک سیاسی را رقم زد. از انقلاب انفسی به انقلاب آفاقی رسیدیم. به همین دلیل است که حضرت امام (ره) هویت و حقیقت انقلاب را با مفهوم «یقظه» معرفی می کنند. مفهومی که عرفا آنرا آغاز حرکت در جان یک انسان و یا ملت می دانند. اساسا همه فخر ما به همین بیداری درونی است که ریشه اصلی درخت انقلاب است و در کوران حوادث تلخ و شیرین روز به روز تنومند تر شده است. امروز اگر مطالبه آزادی و عدالت و پیشرفت، گفتمان غالب کشور است، به دلیل استمرار همین تحول درونی است واگرنه فراموش نمی کنیم که روزگاری در این مملکت فخر جامعه به جشن هنرشیراز و دخترشایسته ها و تن دادن به حکومت جلادان ساواک و دیکتاتورهای ظالم و مافیای فسادهای تودرتو بود. ریشه «هیچ» را باید در مبانی عرفانی امام جست و چه خوش نشسته است در دیوان شعرشان: ‌‏نیستم نیست، که هستی همه در نیستی است‏ ‏هیچم و هیچ، که دَر هیچ نظر فرمائی‏ هیچ را امام از ادبیات عرفانی به ساحت کنش سیاسی کشاند و چنین شد که خود را مقابل اراده مردم که ظهور حق بود، هیچ می دانست. در انتها خاطره غلامعلی رجائی از «بهترین لحظه عمر امام» خواندنی است: «وقتی امام پس از اتمام سخنرانی ایام انقلاب به خانه یکی ازبستگانشان منتقل شدند درتعریف این صحنه گفتند: بعد ازاینکه عمامه از سرم افتاد ومن بر اثر فشار مردم زمین خوردم ومردم برای لحظاتی از روی من رد شدند احساس کردم دارم قبض روح می شوم وادامه دادند بهترین لحظه عمرمن زمانی بود که احساس کردم دارم زیر دست و پای مردم ازبین می روم.» @mahdian_mohsen
چرا امروز مردم انقلابی تر از ۵۷ اند؟! حضرت امام فرمودند مردم ایران در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عصر رسول الله و و کوفه و عراق در عهد امیرالمومنین وحسین بن علی است. امام تعارف نداشتند. فقیه عارف نیز اهل اغراق نیست. حرف ذوقی و شطحیات نیز نمی گوید. حقیقی می دیدند که فرمودند :"با جرات مدعی ام...ملتی مثل ملت ایران در تاریخ ثبت نشده است." اما چه دیدند؟ چرا چنین گفتند؟ پاسخ ساده است. هرچند همین پاسخ ساده را بعد از چهل سال هنوز نتوانستیم دقیق تبیین کنیم. پاسخ اینست که انقلاب 57 برآمده از یک انقلاب درونی بود. برآمده از تحول. ابتدا انقلاب انفسی صورت گرفت و بعد انقلاب آفاقی. انقلاب درونی مردم بود که انقلاب سیاسی 57 را رقم زد. زمان امیرالمومنین مردم بیعت کردند چون از ظلم و ستم گریزان بودند. اما تاب عدالت علی نیز نداشتند. لذا امام فرمود: علی را رها کنید و دنبال دیگری روید. ... فرمود من فردای جامعه شما را می بینم با چهره متلون. اما مردم ایران ابتدا قیام درونی کردند. عزت نفس یافتند و احساس کرامت درونی پیدا کردند. ارزش های انقلاب و مطالبه عدالت و آزادی بر اساس این تحول درونی شان شکل گرفت. اینچنین شد که در تاریخ جلوه کردند. اما غرض اینجا نیست. این مقدمه را مرور کردم تا این ادعا که: مردم امروز ما از بهمن 57 انقلابی تر اند. انقلابی گری چیست؟ مردم در بهمن 57 برای تحقق آرمان ها قیام کردند. اما خواستن یک مرحله است و ایستادن و چهل سال برایش هزینه دادن بسیار فراتر. مردم آنچه را در بهمن 57 تاسیس کردند امروز تثبیت کردند. تثبیت به مراتب فراتر از تاسیس است. انقلابی گری را باید در نسبت مقاومت و ایستادگی دید. نباید در شاخص های ظاهری متوقف شد. رشد معنویت را باید در میزان مقاومت مردم مقابل هجمه های اهریمنی دید. این شاخصی است که اغلب مورد توجه قرار نمی گیرد و عده ای ظاهرگرا، معنویت و انقلابی گری را ایستا و نقطه ای ارزیابی می کنند. تحلیل نقطه ای یعنی مقایسه امروز با سال 57 بدون اینکه شرایط جامعه تحلیل شود. اساسا تقوای جامعه را باید در حرکت تحلیل کرد. مثل شناگری که خلاف جریان آب حرکت می کند. برای اینکه تقوا را تحلیل کنیم باید شرایط و هجمه دشمن و قدرت شیطان را هم در نظر گرفت. امروز مردم به مراتب انقلابی ترند چون تحول درونی سال 57 را با مقاومت و ایستادگی حفظ کردند و توسعه دادند و در جان شان تثبیت کردند. این قدرت دیگر شکستنی نیست. این دارایی را نباید دست کم گرفت. @mahdian_mohsen
انتشار فیلم و تصویر سربریده کمتر از جنایت نیست یک پژوهش دانشگاهی در بررسی احساس ناامنی سه شهر تهران و لندن و بمبئی نشان می دهد، مردم تهران از دو شهر دیگر بیشتر احساس ناامنی می کنند و علت نیز بخاطر صفحه حوادث رسانه های ایرانست، حال آنکه مطابق همین پژوهش تهران نسبت به دو شهر دیگر با حوادث کمتری در واقعیت مواجه است. انتشار بی محابای اخبار حوادث یکی از خط های مشترک "ناشی گری داخلی رسانه ها" و "دشمنی رسانه های ضدانقلاب" است که خواسته یا ناخواسته "فروپاشی روانی" را رقم می زند. تعطیلی یک رسانه ناراحت کننده است اما بهم زدن روان یک جامعه معصیت بزرگی است. خاصه وقتی که اول فیلم تبلیغ کار کنند یعنی با هدف کسب درآمد باشد/ @mahdian_mohsen
4 نکته درباره غیرت سیاه ماجرای قتل دردناک و متاثرکننده دختر 17 ساله اهوازی از جهات مختلف قابل تحلیل است و نباید تک وجهی تحلیل شود. 1⃣یکم. مساله اول تعیین تکلیف قاتل است. این قتل شنیع دو وجه فردی و اجتماعی دارد. طی همین یکی دو روز سلامت روان جامعه از این حیث بسیار صدمه دیده است. احساس ناامنی را ولو مقطعی بالا برده و جامعه را نسبت به فرهنگ و قوانین خود بدبین کرده است. بر این اساس به گواه شواهد تردید ناپذیر و به گفته خبره های این حوزه، جنبه اجتماعی قتل افساد فی الارض است و حکمش اعدام است. در قانون نیز آمده است کسی که برای ایجاد رعب و هراس .... دست به اسلحه ببرد.... مفسد فی الارض است. دو شرط نیز برای افساد فی الارض دیده است. یکی نیت و دومی آگاهی از نتیجه عمل. آگاهی از ثمره رعب و وحشت. رفتار قاتل از هردو منظر قابل تحلیل است. نکته مهمتر اینکه اگر قانون در این موضوع ابهام دارد لازم است مجلس و دستگاه قضایی ورود کند و مساله رعب و وحشت را متناسب با اقتضای زمان و فهم عامل از ثمره رفتارش بازتعریف دقیق داشته باشد. 2⃣دوم. برخلاف آنچه شیادهای رسانه ای ضدانقلاب تبلیغ می کنند نه قانون و نه اسلام اجازه کشتن همسر را به بهانه واهی تعصب سیاه نمی دهد و آنچه قاتل مرتکب شده است هیچ نسبتی با غیرت دینی ندارد و باید قصاص شود. اما مساله اینجا نیست. مساله اینست که به دلائل مختلف ممکن است اولیا دم گذشت کنند و این گذشت نه از سر خیرخواهی و دلسوزی بلکه ناشی از تعصبات قومی و قبیله ای باشد. اینجا باید نگران شد. 3⃣سوم. مادر قاتل در گفت وگویی توضیح می دهد که چون اهل محل قاتل را متهم به "مرد نبودن" و "بی غیرتی" کرده اند او دست به این اقدام شنیع زده است. چنین فرهنگ جاهلانه ای بیش از هر چیز جای نگرانی دارد و در حقیقت باید برای این سنت غلط و نادرست غصه خورد و چاره اندیشید. این ماجرا بهانه ای است برای اصلاح فرهنگ غلط غیرت سیاه. 4⃣چهارم. انتشار فیلم این حادثه از سوی برخی رسانه ها اگر از سر علم بوده بدون تردید خیانت است. در هیچ کجای دنیا یک حادثه دلخراش را اینطور به نمایش نمی گذارند و رسانه ای نمی کنند. با هیچ قاعده رسانه ای نیز انتشار چنین صحنه های دردناکی توجیه پذیر نیست. بر این اساس ورود نهادنظارتی به این موضوع و برخورد با منتشر کننده های فیلم جای تقدیر دارد چرا که مهمتر از یک حادثه، سلامت روانی جامعه و احساس امنیت است که با انتشار این قبیل عکس ها وفیلم ها صدمه جبران ناپذیر می بیند. روشن است که عدم انتشار فیلم به معنی سانسور اخبار نیست. @mahdian_mohsen
🔴درباره یک فایل صوتی یک فایل صوتی اخیرا منتشر شده ‌که در آن یک مسئول سابق سپاه به جمعی از مسئولان تهمت فساد اقتصادی می‌زند. این فایل صوتی را نمونه‌ای بگیریم از لاابالی‌گری نقد و مطالبه در فضای مجازی. مرور کنیم. نکته مهم در این فایل صوتی که سال‌ها پیش منتشر شده است، چیست؟ مجموعه‌ای از گزارش‌‌ها و اتهامات به برخی ‌مسئولان کشور. فرض کنید همان روزها این صوت را گوش دادید. احتمالا برای‌تان سؤال می‌شود که ماجرا چیست؟ آیا اتهامی که مطرح شده، درست است؟ ابتدا یک سؤال؛ هرکس هرچه گفت می‌شود دلیل؟ چه‌کسی باید سند بیاورد؟ آنکه تهمت می‌زند یا آنکه تهمت شنیده است؟ مجموعه‌ای از ادعاها در یک صوت می‌‌شود سند فساد دیگری؟ عبور کنیم. اما چند روز بعد از اینکه فایل را گوش دادید، مشخص می‌شود فرد مدعی در این فایل صوتی گزارش‌‌های غلط داده است. جالب نیست؟ پیش رویم. مدتی بعد مشخص می‌شود اتهاماتی که مطرح شده است در گزارش شورای شهر اصلاح‌طلب مطرح و توسط وزارت کشور اصلاح‌طلب رد شده است. بازهم کافی نیست؟ مدتی بعد مشخص می‌شود دادگاهی برگزار شده ‌و همه اتهامات به مسئولان در این فایل صوتی را رد کرده است و متهمان اصلی محکوم شدند. احتمالا شبهه رفع می‌شود. نمی‌شود؟ جالب اینکه مدتی بعد فرد دیگری در شورای شهر سابق که اتهاماتی مشابه زده است، در دادگاه محکوم می‌شود. به قاعده عقل و قانون حق و ناحق تعیین تکلیف شده است. حالا فرض کنید چند سال بعد یک نفر از راه برسد و همان فایل صوتی را به شما بدهد و با هیجان کودکانه‌ای بگوید سند جدید یافتم از فساد مسئولان. مضحک نیست؟ این فایل صوتی مهم نیست. این اخلاق ظالمانه در فضای مجازی است که نگران‌کننده است. چند نکته: یکم. اولا محکمات را رها نمی‌کنند و ظن و گمان را بچسبند. فرض کنید دادگاهی هم نبود که اتهامات را بررسی کند. واقعا به همین سادگی با ادعایی در یک فایل صوتی می‌شود یک مسئول را فاسد نامید؟ دوم. اتهامات مدعی در دادگاه رد شده است. اتهام‌زننده دیگری محکوم شده است. الان چه کنیم؟ باز هم تکرار کنیم؟ نکند دادگاه هم ظالم است؟ آن‌وقت به چه‌کسی باید اعتماد کرد؟ سنگ روی سنگ بند می‌شود؟ رسانه اهریمنی، متناسب ذاتش عمل می‌کند؛ مدعیان داخلی چه؟! و در نهایت؛ شبهه را نگذاریم بماند. برای مردم توضیح دهیم. کسانی که در این فایل صوتی طرف اتهام هستند، کم نگذارند. پاسخگو باشند. ظلم نمی‌ماند و کف روی آب است. همشهری @mahdian_mohsen