eitaa logo
آقا مهدی
3هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
96 فایل
خوشـبـحـال هـر عاشـقـی که اثری از معشوق دارد. شهیدِ حَرَم|شهید مهدی حسینی| کانال رسمی/ بانظارت خانواده شهید ٢٧مرداد١٣٥٩ / ولادت ١٢مهر١٣٩٥ / پرواز مزار:طهران/گلزارشهدا/قطعه٢٦-رديف٩١-شماره٤٤
مشاهده در ایتا
دانلود
از حصار دور قبر مجتبی فهمیده ام گریه هم جرم است دراینجا... زیارت پیشڪش
ڪاش روزی بنویسند به بقیع مهدی فاطمه آید به تماشای ضریح...🌹
رمانــ🍃 : جبهــه پر از علے بود با عجله رفتم سمتش ... خیلی بی حال شده بود ... یه نفر، عمامه علی رو بسته بود دور شکمش ... تا دست به عمامه اش زدم، دستم پر خون شد ... عمامه سیاهش اصلا نشون نمی داد ... اما فقط خون بود… چشم های بی رمقش رو باز کرد ... تا نگاهش بهم افتاد ... دستم رو پس زد ... زبانش به سختی کار می کرد ... - برو بگو یکی دیگه بیاد ... بی توجه به حرفش ... دوباره دستم رو جلو بردم که بازش کنم ... دوباره پسش زد ... قدرت حرف زدن نداشت ... سرش داد زدم ... - میزاری کارم رو بکنم یا نه؟ ... مجروحی که کمی با فاصله از علی روی زمین خوابیده بود ... سرش رو بلند کرد و گفت ... - خواهر ... مراعات برادر ما رو بکن ... روحانیه ... شاید با شما معذبه ... با عصبانیت بهش چشم غره رفتم ... - برادرتون غلط کرده ... من زنشم ... دردش اینجاست که نمی خواد من زخمش رو ببینم ... محکم دست علی رو پس زدم و عمامه اش رو با قیچی پاره کردم ... تازه فهمیدم چرا نمی خواست زخمش رو ببینم ... علی رو بردن اتاق عمل ... و من هزار نماز شب نذر موندنش کردم ... مجروح هایی با وضع بهتر از اون، شهید شدن ... اما علی با اولین هلی کوپتر انتقال مجروح، برگشت عقب ... دلم با اون بود اما توی بیمارستان موندم ... از نظر من، همه اونها برای یه پدر و مادر ... یا همسر و فرزندشون بودن ... یه علی بودن ... جبهه پر از علی بود ... ... @mahdii_hoseini
رمانــ🍃 : طلسم عشقــ♡ بیست و شش روز بعد از مجروحیت علی، بالاخره تونستم برگردم ... دل توی دلم نبود ... توی این مدت، تلفنی احوالش رو می پرسیدم ... اما تماس ها به سختی برقرار می شد ... کیفیت صدای بد ... و کوتاه ... برگشتم ... از بیمارستان مستقیم به بیمارستان ... علی حالش خیلی بهتر شده بود ... اما خشم نگاه زینب رو نمی شد کنترل کرد ... به شدت از نبود من کنار پدرش ناراحت بود ... - فقط وقتی می خوای بابا رو سوراخ سوراخ کنی و روش تمرین کنی، میای ... اما وقتی باید ازش مراقبت کنی نیستی ... خودش شده بود پرستار علی ... نمی گذاشت حتی به علی نزدیک بشم ... چند روز طول کشید تا باهام حرف بزنه ... تازه اونم از این مدل جملات ... همونم با وساطت علی بود ... خیلی لجم گرفت ... آخر به روی علی آوردم ... - تو چطور این بچه رو طلسم کردی؟ ... من نگهش داشتم... تنهایی بزرگش کردم ... ناله های بابا، باباش رو تحمل کردم ... باز به خاطر تو هم داره باهام دعوا می کنه ... و علی باز هم خندید ... اعتراض احمقانه ای بود ... وقتی خودم هم، طلسم همین اخلاق با محبت و آرامش علی شده بودم ... ... @mahdii_hoseini
خستـه ام .. به تعداد تابوت هایی که از جنگ برگشته که هیچکدامشان،من نبودم . @mahdii_hoseini
🔴خنثی شدن یک حمله تروریستی در شاهچراغ 🔵نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، استان فارس را یکی از استان های هدف دشمن در تروریسم سازمان یافته عنوان کرد و از خنثی شدن یک حمله تروریستی در حرم احمد بن موسی خبر داد.
نبی اکرم (ص): زمانی خواهد آمدکه نگه داشتن.دین مانند نگه داشتن گلوله ی.آتش دردست است. مستدرک،ج12،ص23 @mahdii_hoseini
@mahdii_hoseini
آقا مهدی
@mahdii_hoseini
💌 شهدا نگاهشون پر از حرف هاے ناگفته هست... که دل بیقرارت را آروم میکنن💔 خوشبخت اونیه که شهدا رو تو زندگیش داره😍 خوشبخت اونیه که شهید رو تو زندگیش داره❤ هر وقت دلشون گرفت😔این شهدا اونقد قشنگ ارومشون میکنن😊 که زندگی تازه ای بهشون هدیه میدن☺ 🙏 🙏 که همیشه بودین و هستین..❤❤ @mahdii_hoseini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلم میخاد گریه ڪنم😭 با دل خون با چشم اشڪ😭 بگم منو خط بزنو دوباره از نو بنویس✋ #نعم_الرفیق #مزار #دلتنگ💔💔💔💔 #پنجشنبه های_شهدایی 🌷🍃 @mahdii_hoseini #الله_اڪبر