لَو أنّ الإمامَ رُفِعَ مِنَ الأرضِ ساعةً لَماجَتْ بأهْلِها كَما يَمُوجُ البَحْرُ بأهلِهِ.
اگر براى لحظه اى وجود امام از زمين برداشته شود، زمين، ساكنان خود را چنان به تلاطم مى اندازد كه امواج دريا دريانشينان را.
#امام_باقر (ع)| ميزان الحكمه ج۱، ص ۲۴۳
🍃🌼 | @mahdihoseini_ir
عزیزترین آدم ها مثل پازل هستند، اگر نباشند نه جاشون پر میشه نه کسی جاشونو می گیره...
حاج مَهدی| #شهید_مهدی_حسینی
🌱راه حسینی ادامه دارد ...
🆔 eitaa.com/mahdihoseini_ir
🆔 twitter.com/mahdihoseini_ir
🆔 instagram.com/mahdihoseini_ir
☘
دست های مرا از تابوت بيرون گذاريد تا دنيا پرستان بدانند كه دست خالی از اين دنيا می روم و چشم های مرا باز بگذاريد تا كوردلان بدانند كه كور كورانه اين راه را انتخاب نكرده ام...
#شهيد_حسين_مداحی| #کلام_شهید
🌱 @mahdihoseini_ir
#حضرت_عبدالعظیم_حسنی (۱۷۳-۲۵۲ ق) مشهور به شاه عبدالعظیم و #سید_الکریم از عالمان سادات حسنی و از راویان حدیث است. نسب او با چهار واسطه به امام حسن (ع) میرسد. شیخ صدوق، مجموعه روایاتش را با عنوان جامع اخبار عبدالعظیم گردآوری کرده است. #عبدالعظیم_حسنی، امام رضا (ع) و امام جواد (ع) را درک کرده است. نقل است که ایمان خویش را بر امام هادی (ع) عرضه داشت و در زمان او وفات یافته است. حرم حضرت عبدالعظیم واقع در شهر ری، زیارتگاه شیعیان است. در برخی روایات ثواب زیارت قبر او برابر با ثواب زیارت قبر امام حسین (ع) دانسته شده است.
۴ ربیع الثانی، سالروز ولادت🎊
منبع : حوزه نت
📲 @mahdihoseini_ir
۱) عملیات کرخه نور، اولین دیدار من با حاج قاسم بود و این همراهی تا پایان حضور من در جبههها ادامه پیدا کرد. عملیات بعدی، عملیات "بستان" بود و این بار، مجروحیت شدیدتری برای حاج قاسم پیش آمد. جراحتش از ناحیه شکم بود و مجبور شدند سردار را برای مداوا به بیمارستان "قائم" مشهد اعزام کنند. #حاج_قاسم برایمان تعریف میکرد در بیمارستان مشهد، مصطفی موحدی و همایونفر که هر دو بعدها شهید شدند، ۲۰ روز از ایشان مراقبت میکردند چون یکی از پزشکان آن بیمارستان، از اعضای گروهک منافقین بود و از روی عمد، زخم شکم سردار را نمیبست تا عفونی شود و او را از پا دربیاورد. عاقبت هم آن ۲ رزمنده با کمک یک پرستار کرمانی، سردار را از آن بخش خارج کردند و نگذاشتند آن دکتر خائن نقشهاش را عملی کند.
حاج قاسم به مادر شهید موحدی گفته بود : مادر! پسر شما جان مرا نجات داد.
۲) همراهان حاج قاسم خوب یادشان است که او آن روز برای دیدار با مادر شهید موحدی کرمانی، نیم ساعت در کوچه منتظر ایستاد تا مادر که در منزل نبود، به خانه برگردد. بعد هم خودش پشت فرمان ماشین برادر شهید نشست و مادر را داخل خانه برد. به همین هم اکتفا نکرد. کمک کرد مادر را روی ویلچر بنشانند و خودش او را داخل برد. بعد هم کنار مادر شهید، روی زمین نشست و با او شروع به صحبت کرد. موقع خداحافظی هم حاج قاسم، چادر مادر مصطفی را بوسید و گفت: «شما مادر شهید هستید. دعا کنید من هم شهید شوم.»
------
🌷 #شهید_مصطفی_موحدی_کرمانی برادرزاده آیتالله موحدی کرمانی (امام جمعه موقت تهران) است./مشرق
📲 @mahdihoseini_ir
لا تُشْعِرْ قَلبَكَ الهَمَّ على ما فاتَ ، فيَشْغَلَكَ عَمّا هُو آتٍ.
براى آنچه از دست رفته است اندوه به دلت راه مده، كه تو را از آنچه مى آيد باز مى دارد...
#امام_علی (ع) |ميزان الحكمه ج۳،محمّد محمّدی ری شهری،ص۶۸/غرر الحكم، ح۱۰۴۳۴
📲 | @mahdihoseini_ir
🔹چند روز گذشت. از سر شب دلم شور میزد. نگران مهدی بودم. تماس گرفتم. صدای مضطرب مهدی که فقط یک جمله گفت : «خانم قطع کن! نمیتوانم صحبت کنم.»
😥ولولهای در جانم انداخت. تسبیح به دست برای سلامتی بچهها ذکر میگفتم. وقتی از اتاق آمدم بیرون یکی از دوستانم شروع به گریه کرد. همان موقع مطلع شدیم مسلحین تا پشت دفتر مهدی رفتهاند و آنها در محاصره هستند.
🔹من دلداریشان میدادم که «صلوات بفرستید. وقتی شوهرم آمد سوریه، برای شهادتش آماده شدم. فدایی حرم فرستادمش!»
آن شب پس از اتفاقاتی که افتاد به خیر گذشت. چند روز بعد نزدیک عیدقربان تماس گرفت و گفت، «دارم میآیم!» انگار دنیا را به من بخشیده بودند که بعد از آن بحران مهدی را توانستم ببینم.
💔وقتی آمد خیلی خسته بنظر رسید. برای هر حالتش خدا را شکر کردم. خدایا شکرت که عزیزم در کنارم است، حرف میزند، راه میرود، نگاهم میکند، نفس میکشد، با نغمه بازی میکند و صدای ضربان قلبش را میشنوم. خدایا شکرت که هست....
حاج مَهدی| #شهید_مهدی_حسینی| راویت همسر شهید/سوریه
📲 | @mahdihoseini_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹خواب عجیب شهید مدافع حرم مجید سلیمانیان
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را...
#شهید_مجید_سلیمانیان| از #شهدای_خان_طومان
📲 @mahdihoseini_ir
حرف از عملیات که میشد شهامتی که در رگهای این جوان ۱۹ ساله بود به جوش میآمد انگار. فرمانده میگوید محمدمهدی داوطلب همیشگی گشتهای شبانه بود:
«محله هرندی به دلیل وجود اشرار و اوباش و حضور دائمی قاچاقچیان و خرده فروشان مواد مخدر در سالهای گذشته به یکی از جرمخیزترین محلههای جنوب شهر تبدیل شده است. همه جوانهایی که با غیرت و شهامت عضو دائمی پایگاه #بسیج اینجا هستند به خوبی با خطرهای درگیری با این اوباش و متخلفان آشناهستند. #شهید_محمدمهدی_رضوان جزو نیروهایی بود که به کار پرخطر شناسایی این قاچاقچیان ورود پیدا کرده بود تا با پشتوانه اطلاعات میدانی بتوانیم این محله قدیمی و اصیل را از وجود این مجرمان پاکسازی کنیم. ترسی نداشت. برای رضای خدا قدم بر میداشت و برای همین همیشه برای گشتهای شبانه که کار پرخطری بود پیش از همه اعلام آمادگی میکرد.
شهید آبان ماه ۹۸/جهان نیوز
📲 @mahdihoseini_ir
از مقداد سوال شد : هنگام حمله به خانه فاطمه چه میکردی؟
گفت : مامور به سکوت بودیم ولی من دست بر قبضه و چشم در چشم علی (ع) منتظر اشاره بودم.
✋سلام بر بسیجیانی که امروز منتظر اشاره سیدعلی هستند...
🇮🇷 #هفته_بسیج مبارکباد
🖼شاخصه های بسیجی از منظر رهبر معظم انقلاب (تصویر باز شود)
📲 @mahdihoseini_ir
جَميلُ القَولِ دَليلُ وُفورِ العَقلِ
سخن زيبا، نشانه فراوانی عقل است.
#امام_علی (ع) |📖غررالحكم حدیث۴۷۷۶
📲 @mahdihoseini_ir
💫بخشی از مناجات #شهید_سید_مجتبی_علمدار با شهدا
چقدر سخت است حال عاشقی که نمیداند محبوبش نیز هوای او را دارد یا نه.
ای شهیدان، از همان لحظهای که تقدیر ما را از شما جدا کرد یاد شما، خاطرههای دنیای پاک شما امید حیاتمان گشته.
ما به عشق شما زندهایم و به امید وصال کوی شما زندهایم.
#شهید_مهدی_حسینی| حاج مَهدی
🌱راه حسینی ادامه دارد ...
🆔 eitaa.com/mahdihoseini_ir
🆔 twitter.com/mahdihoseini_ir
🆔 instagram.com/mahdihoseini_ir
🌱
جشن پتو هم عالمی داشت، بچهها همه جوان بودند و تقریباً در یک سن و سال. زیاد با هم شوخی داشتند. شبها یکی از قبل، جلو درِ سنگر نگهبانی میایستاد و بقیه با پتو منتظرش بودند تا به محض داخل شدن به سنگر پتو را روی سرش بکشند و حالا نزن کی بزن. برایشان فرقی نداشت که مثلا من سیدالنگی باشم یا یک سرباز یا بسیجی ساده. با من هم از این شوخیها میکردند، فقط یک احترام جزئی به خاطر سید بودنم میگذاشتند. خودم هم این شوخ و شنگ بودن با بچهها را دوست داشتم چرا که همین رفتارهای دوستانه همه را با نشاط و شاد نگه میداشت.
✨طنز جبهه ها| سیدعلی اصغر سیدالنگی/ خبرگزاری #دفاع_مقدس
🆔 @mahdihoseini_ir
ما أكثَرَ العِبَرَ، و أقَلَّ الاعتِبارَ!
چه بسيار است عبرتها و چه اندك است عبرت گرفتن!
#حکمت ۲۹۷| #نهج_البلاغه
📲 @mahdihoseini_ir
🌱
چند روز بعد زمزمه برگشتن ما به ایران آغاز شد. حرف رفتن شده بود و مهدی هر چند لحظه یکبار میپرسید : «میخواهی برگردی؟!»
گفتم : «اگه ناراحتی برنمیگردم!»
حرفش را پس گرفت و گفت : «نه، برو مراسم محرم را برگزار کن، ولی زود برگرد!»
در حال جمع کردن لباسها در چمدان بودم. کارهایم که تمام شد، گوشی را برداشتم و وارد تلگرام شدم. صدای آرام مداحی در فضای اتاق به گوش میرسید. همان لحظه پیام داد : «بیا با ما باش. یه روزی حسرت میخوریها!»
بدون اینکه نگاهش کنم، تایپ کردم : «مراقب باش تو حسرت نخوری، من حسرت نمیخورم! خیالت راحت باشد!» نگاهش کردم و گفتم : «من نشستم کنارت، در تلگرام پیام میفرستی؟»
با ناراحتی آمد گوشی را از دستم گرفت و گفت : «چند لحظه کنار هم هستیم، بیا با ما باش!» رفت درب یخچال را باز کرد و لیوانی آب برای خودش ریخت و باز جمله خود را تکرار کرد : «زهرا زود بیایها. نکند من را فراموش کنی.»
نمیدانستم این بار چرا اینقدر بیقراری میکند. کمی نگرانش شده بودم. قرار بود غروب برویم فرودگاه. تقویم را نگاه کردم. ششم مهرماه بود. تا دهم محرم را شمردم و روی تقویم روز برگشتم را با ماژیک قرمز کردم...
#شهید_مهدی_حسینی| به روایت همسر|تمنای خزان📖
📲 @mahdihoseini_ir
منشأ اینقدر تفاوت بین ما و علمای گذشته ـ که صاحب آن همه کرامات بودند ـ و علت عقبماندگی ما از آنها چیست؟ مرحوم شیخ انصاری با آن همه درس و بحث و تألیف، هر روز #زیارت_عاشورا ، زیارت جامعه و یک جزء قرآن میخواند. گویا علت عقبماندگی ما، ترک مستحبات است. علمای سابق بدان ملتزم بودند.
آیتاللهبهجت(ره)
#کتاب درمحضربهجت جدوم
@mahdihoseini_ir
🌱کسى که دوستش را در خلوت نصیحت کند او را آراسته است و کسى که آشکارا او را نصیحت کند؛ عیب های او را برملا کرده است.
#امام_حسن_عسکری (ع)/بحار، ج۷۸
📲 @mahdihoseini_ir
رهبر معظم انقلاب:
هر ملتی که هنر شهادت را یاد گرفت، برای همیشه، سربلند است.
🌱راه حسینی ادامه دارد ...
🆔 eitaa.com/mahdihoseini_ir
🆔 twitter.com/mahdihoseini_ir
🆔 instagram.com/mahdihoseini_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بانی امشب خود صاحب زمان...
#میلاد_امام_حسن_عسکری (ع) مبارکباد
📲 @mahdihoseini_ir
🌱
محمد پارسا سه ساله با لحن بچه گانه و با عصبانیت و ناراحتی میگفت : مامان نذار شوهرت بره، گناه داره، میره شهید میشه.
ایوب فقط میخندید.
نیایش بعد از رفتن پدرش جیغ میزد و گریه میکرد و به من میگفت: بابا اگر شهید بشه تقصیر توئه، من رفتن بابام رو از چشم تو میبینم، همه بابا دارن من ندارم.
حالا بعد از شهادت پدرشون می گویند : دلم برای بابام میسوزه که تیر به سرش زدن...
ایوب میگفت: مریم جان، من میدانم شهید میشوم؛ عکس و فیلم از من زیاد بگیر، بچهها بزرگ شدند پدرشان را ببینند.
روزهای آخر #شهید_زنده صدایش میکردم.
موقع رفتن گفتم : ایوب جان وصیتنامه ننوشتی، گفت: نمازت را اول وقت بخوان همه چیز خود به خود حل میشود. فقط من را ببخش که نتوانستم مهریه ات را کامل بدهم.
عکس های حضرت آقا و سید حسن نصرالله را قبل از رفتن خرید و گفت : اینها تمام سرمایه من هستند، وقتی نگاه به عکس آقا میکنم انرژی میگیرم...
و همه آن عکسها را با خودش به سوریه برد.
#شهید_ایوب_رحیم_پور |همسر شهید
📲 @mahdihoseini_ir
🤔رفیقی داشتم که میگفت: «اینجا ـ جزیرۀ مجنون ـ جای دیوانههاست. دیوانههایی که عاشقند. عاشقانی که میخواهند از راه میانبُر به خدا برسند.»
☄تابستان سال ۱۳۶۵ بود و من با این رفیقِ راه، راه را گم کرده بودم. کجا؟ در جزیرۀ مجنون؛ وقتی که از خط برمیگشتیم. همان دمدمای صبح. گرما بالای سی درجه بود و رطوبت هوا بالای هفتاد درصد و ما برای رهایی از گرما و شرجی، بالاپوشمان، فقط یک زیرپیراهن سفید و خیس بود.
😅آنجا، کسی را دیدم که کلاه پشمی زمستانی را تا پایین ابرو پایین کشیده و کنار نیزارها دراز به دراز خوابیده بود. نگاه عاقل اندر سفیهی به او کردم و به رفیقم گفتم: «راست گفتی که مجنون جای دیوانههاست.»
📖برشی از #کتاب وقتی مهتاب گم شد/خاطرات جانباز معزز #شهید_علی_خوش_لفظ/ #معرفی_کتاب
📲 @mahdihoseini_ir
بهای جان های شما جز بهشت نیست، پس خود را به کمتر از آن مفروشید.
#امام_موسی_کاظم (ع)| کافی، ج۱، ص۱۹
📲 @mahdihoseini_ir
🌱
قبل از برگشت، زیارت هر دو حرم را در پیش گرفتیم. هوای حرم مثل روزهای قبل، غربت میبارید. تکیه دادم به دیوار حیاط حرم و چشمم را دوختم به گنبد و اشکهایم جاری شد و نجوا کردم :
«خانم جان! خداحافظی نمیکنم. دلم میخواهد دوباره برگردم. مهدی خیلی حرف از شهادت میزند. بخریدش. حقش است. نوش جانش. ولی پیکرش را میخواهم.»
از حرم که بیرون آمدیم، حس میکردم همه چیز حتی راه رفتنهایمان تغییر کرده است....
#شهید_مهدی_حسینی| نغمه جان در کنار پدر/ روایت همسر معزز
📲 @mahdihoseini_ir