eitaa logo
آقا مهدی
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
95 فایل
خوشـبـحـال هـر عاشـقـی که اثری از معشوق دارد. شهیدِ حَرَم|شهید مهدی حسینی| کانال رسمی/ بانظارت خانواده شهید ٢٧مرداد١٣٥٩ / ولادت ١٢مهر١٣٩٥ / پرواز مزار:طهران/گلزارشهدا/قطعه٢٦-رديف٩١-شماره٤٤
مشاهده در ایتا
دانلود
جا مانده زخوبان شده ام گریه ندارد؟! مجنون و پریشان شده ام، گریه ندارد؟! دیگر زلبم خاطره اےاز #شهدا نیست.. من ننگ شهیدان شده امـ گریه ندارد؟ #شهدا_شرمنده_ایم...💔 🍃🌹| @mahdi59hoseini
🕭 📒🖊نمےدانم اینجا چه اتفاقے افتاده... میدان مین بوده؟ یانبرد تن با تانک؟ نمےدانم........... همینقدر مےدانم😔 که اگریک نفرشان روز قیامت بپرسد من چه شد؟ توان جواب داریم.....؟ @mahdii_hoseini
🕊🕊🕊🕊🕊 🐦 گنجشکی که نشانی ۴۸ شهید را آورده بود قبل از عملیات کربلای یک در مهران نیروهای صدام عملیاتی را در آن منطقه انجام دادند که در این عملیات تعدادی از رزمندگان اسلام در آنجا به شهادت رسیدند، که دشمن این شهیدان را در یک گور دسته جمعی دفن میکند. بعد از عملیات کربلای یک و آزادسازی مهران بچه هایی که در آن منطقه بودند هر روز مشاهده میکردند که گنجشکی پرواز کرده و در جای ثابتی می نشیند. در این واقعه که در سال ۶۵ اتفاق افتاده؛ رزمنده ها هرچه تلاش میکردند که گنجشک را از محل دور کنند موفق نمی شدند و این واقعه هرروز تکرار میشد رفتار گنجشک برای رزمنده ها سوال برانگیز میشود و تعدادی از آنها بالای تپه می روند و در محلی که هرروز گنجشک انجا می نشست به لباس خاکی برمی خورند که از خاک بیرون زده است. تنها کنجکاو شده و بعد از برداشتن مقداری از خاک بابقایای شهیدی رو به رو می شوند که با ادامه خاک برداری ۴۷ شهید دیگر از آن نقطه کشف می شود. راوی:سردار غلامی 🌱| @mahdihoseini_ir 🕊🕊🕊🕊🕊
🌷 شهیدی که به احترام امام زمان زنده شد وقتى وارد قبر شدم تا تلقين شهيد مورد نظر را انجام دهم، به محض ورود به قبر در چهره شهيد حالت تبسمى احساس کردم و فهميدم با صحنه اى غير طبيعى روبرو هستم. وقتى خم شدم و تلقين شهيد را آغاز کردم، به محض اینكه به اسم مبارك (عج) رسيدم مشاهده کردم جان به بدن این شهيد مراجعت کرد، چون شهيد به احترام امام زمان(عج) سرش را خم کرد، به نحوى که سر او تا روى سينه خم شد و دوباره به حالت اوليه برگشت. در آن لحظه وقتى احساس کردم حضرت صاحب الزمان(عج) در موقع تدفين آن عزیز حضور یافته است، حالم منقلب شد و نتوانستم با مشاهده این صحنه عجيب و غيرمنتظره تلقين را ادامه دهم. پس از اینكه حالم دگرگون شد و نتوانستم تلقين شهيد را ادامه دهم، به کسانی که بالاى قبر ایستاده بودند و متوجه حال منقلب من نبودند اشاره کردم که مرا بالا بكشند.   وقتى آنها چشمان پر از اشك و حال دگرگون مرا دیدند سراسيمه مرا از قبر بالا کشیدند و از من پرسيدند: چه شده؟ چرا تلقين شهيد را تمام نكردید؟ در جواب به آنها گفتم: اگر صحنه هایى را که من دیدم شما هم مى دیدید مثل من نمى توانستيد تلقين شهيد را ادامه دهيد، و اضافه کردم کسی دیگر برود و تلقين شهيد را بخوکندو تمام کند چون من دیگر قادر به ادامه این کار نيستم. 📚برگرفته از کتاب لحظه های آسمانی @mahdihoseini_ir