💢 خوشرقصی "انگلیس" برای آمریکا!
🔹🔸توقیف نفتکش حامل نفت ایران توسط نیروی دریایی انگلیس؛ بیبیسی: مقصد سوریه بوده است؛ اسپوتنیک: کشتی راهی سوریه نبوده است؛اسپانیا: نفتکش در آبهای ما توقیف شده است، به لندن اعتراض میکنیم.
♦️روز گذشته خبر توقیف نفتکش ایرانی «گریس یک» توسط رسانه دولتی انگلیس منتشر شد.طبق ادعای بیبیسی این کشتی حامل نفت ایران به مقصد سوریه بوده که با توجه به تحریمهای اتحادیه اروپا علیه دمشق، توقیف شده است.
♦️در پی این اتفاق سفیر انگلیس در تهران به وزارت امور خارجه احضار و مراتب اعتراض شدید جمهوری اسلامی به این اقدام لندن به او اعلام شد.
♦️در آخرین موضعگیری اسپانیا اعلام کرده است که توقیف غیرقانونی نفتکش ایرانی از سوی نیروی دریایی بریتانیا ظاهراً به درخواست آمریکا و به بهانه تحریمهای اعمالی علیه سوریه، برخلاف پیشبینیهای قبلی، نه در بندر جبل الطارق که در آبهای سرزمینی اسپانیا صورت گرفته است.
♦️اسپانیا همچنین اعلام کرده است در نظر دارد به خاطر انجام این عملیات در آبهای سرزمینی خود، اعتراض رسمی خود را به لندن ارائه دهد.
♦️خبر گزاری روسی اسپوتنیک در گزارشی نوشت که مدتی هست انگلیسی ها نقش آتش بیار معرکه آمریکایی ها را بازی می کنند و جلو افتاده اند.
♦️این خبرگزاری در ادامه افزوده است که احتمالا انگلیسی ها به دنبال این هستند که تنش ها بر علیه انگلیس افزایش یابد تا به جای آمریکا وارد معرکه شود و اروپا مجبور شود بجای حمایت از آمریکا از انگلیس علیه ایران حمایت کند.
♦️اسپوتنیک با رد ادعای رسانههای غربی مبنی بر مقصد این کشتی میگوید بعید به نظر می آید که این نفت قرار بوده باشد به سوریه برسد چون راه کوتاه تر کانال سوئز وجود دارد و طی دو ماه اخیر ایران حداقل چهار نفت کش خود را از این طریق بدون هیچ مشکلی به سوریه فرستاده است.
♦️از سوی دیگر این ابر نفتکش بیش از حد مجاز برای پهلوگیری در بندر سوریه سنگین بوده و احتمالا قرار بوده این نفت به یک کشور اروپایی برود.
♦️این رسانه روس این رفتار انگلیس به نوعی دزدی دریایی خوانده و میافزاید که قطعا این حق برای ایران محفوظ است تا واکنش متناسب نسبت به کشتی های انگلیسی نشان دهد.
♦️اسپوتنیک در آخر نوشته است که با توجه به تعداد کشتی های انگلیسی در خلیج فارس این ماجرا مانند این می ماند که کسی در کاخ شیشه ای نشسته باشد و به سمت عابران سنگ پراکنی کند!
✅ #کانال_شهید_مهدی_حسینی
🆔 @hoseinii_ir
آقا مهدی
رمانــ🍃 #بدون_تو_هرگز #قسمت_هفتاد_و_چهارم: متاسفمــ حرفش که تموم شد ... هنوز توی شوک بودم ... 2 س
رمانــ🍃
#بدون_تو_هرگز
#قسمت_هفتاد_و_پنجم : عشـق یا هـوس
مغزم از کار افتاده بود و گیج می خوردم ... حقیقت این بود که من هم توی اون مدت به دکتر دایسون علاقه مند شده بودم... اما فاصله ما ... فاصله زمین و آسمان بود ... و من در تصمیمم مصمم ... و من هر بار، خیلی محکم و جدی ... و بدون پشیمانی روی احساسم پا گذاشته بودم ... اما حالا...
به زحمت ذهنم رو جمع کردم ...
- بعد از حرف هایی که اون روز زدیم ... فکر می کردم ...
دیگه صدام در نیومد ...
- نمی تونم بگم ... حقیقتا چه روزها و لحظات سختی رو گذروندم ... حرف های شما از یک طرف ... و علاقه من از طرف دیگه ... داشت از درون، ذهن و روحم رو می خورد ... تمام عقل و افکارم رو بهم می ریخت ... گاهی به شدت از شما متنفر می شدم ... و به خاطر علاقه ای که به شما پیدا کرده بودم ... خودم رو لعنت می کردم ... اما اراده خدا به سمت دیگه ای بود ... همون حرف ها و شخصیت شما ... و گاهی این تنفر ... باعث شد نسبت به همه چیز کنجکاو بشم ... اسلام، مبنای تفکر و ایدئولوژی های فکریش ... شخصیتی که در عین تنفری که ازش پیدا کرده بودم ... نمی تونستم حتی یه لحظه بهش فکر نکنم ...
دستش رو آورد بالا، توی صورتش ... و مکث کرد ...
- من در مورد خدا و اسلام تحقیق کردم ... و این ... نتیجه اون تحقیقات شد ... من سعی کردم خودم رو با توجه به دستورات اسلام، تصحیح کنم ... و امروز ... پیشنهاد من، نه مثل گذشته ... که به رسم اسلام ... از شما خواستگاری می کنم ...
هر چند روز اولی که توی حیاط به شما پیشنهاد دادم ... حق با شما بود ... و من با یک هوس و حس کنجکاوی نسبت به شخصیت شما، به سمت شما کشیده شده بودم ... اما احساس امروز من، یک هوس سطحی و کنجکاوانه نیست... عشق، تفکر و احترام من نسبت به شما و شخصیت شما ... من رو اینجا کشیده تا از شما خواستگاری کنم ...
و یک عذرخواهی هم به شما بدهکارم ... در کنار تمام اهانت هایی که به شما و تفکر شما کردم ... و شما صبورانه برخورد کردید ... من هرگز نباید به پدرتون اهانت میکردم.
#بدون_تو_هرگز
👈ادامه دارد…
#زندگے_نامه
#طلبه_شهید
#سید_علے_حسینے
@hosinii_ir
رمانــ🍃
#بدون_تو_هرگز
#قسمت_هفتاد_و_ششم: پاسـخ یڪ نذر
اون، صادقانه و بی پروا، تمام حرف هاش رو زد ... و من به تک تک اونها گوش کردم ... و قرار شد روی پیشنهادش فکر کنم... وقتی از سر میز بلند شدم لبخند عمیقی صورتش رو پر کرد ...
- هر چند نمی دونم پاسخ شما به من چیه ... اما حقیقتا خوشحالم ... بعد از چهار سال و نیم تلاش ... بالاخره حاضر شدید به من فکر کنید ...
از طرفی به شدت تحت تاثیر قرار گرفته بودم ... ولی می ترسیدم که مناسب هم نباشیم ... از یه طرف، اون یه تازه مسلمان از سرزمینی با روابط آزاد بود ... و من یک دختر ایرانی از خانواده ای نجیب با عفت اخلاقی ... و نمی دونستم خانواده و دیگران چه واکنشی نشون میدن ...
برگشتم خونه ... و بدون اینکه لباسم رو عوض کنم ... بی حال و بی رمق ... همون طوری ولا شدم روی تخت ...
- کجایی بابا؟ ... حالا چه کار کنم؟ ... چه جوابی بدم؟ ... با کی حرف بزنم و مشورت کنم؟ ... الان بیشتر از هر لحظه ای توی زندگیم بهت احتیاج دارم ... بیای و دستم رو بگیری و یه عنوان یه مرد، راهنماییم کنی ...
بی اختیار گریه می کردم و با پدرم حرف می زدم ...
چهل روز نذر کردم ... اول به خدا و بعد به پدرم توسل کردم ... گفتم هر چه بادا باد ... امرم رو به خدا می سپارم ...
اما هر چه می گذشت ... محبت یان دایسون، بیشتر از قبل توی قلبم شکل می گرفت ... تا جایی که ترسیدم ...
- خدایا! حالا اگر نظر شما و پدرم خلاف دلم باشه چی؟ ...
روز چهلم از راه رسید ... تلفن رو برداشتم تا زنگ بزنم قم ... و بخوام برام استخاره کنن ... قبل از فشار دادن دکمه ها ... نشستم روی مبل و چشم هام رو بستم ...
- خدایا! ... اگر نظر شما و پدرم خلاف دل منه ... فقط از درگاهت قدرت و توانایی می خوام ... من، مطیع امر توئم ...
و دکمه روی تلفن رو فشار دادم ...
" همان گونه که بر پیامبران پیشین وحی فرستادیم ... بر تو نیز روحی را به فرمان خود، وحی کردیم ... تو پیش از این نمی دانستی کتاب و ایمان چیست ... ولی ما آن را نوری قرا دادیم که به وسیله آن ... هر کسی از بندگان خویش را بخواهیم هدایت می کنیم ... و تو مسلما به سوی راه راست هدایت می کنی "
سوره شوری ... آیه 52
و این ... پاسخ نذر 40 روزه من بود...
#بدون_تو_هرگز
👈ادامه دارد…
#زندگے_نامه
#طلبه_شهید
#سید_علے_حسینے
@hoseinii_ir
🌹کلنا فدائک یا زینب🌹:
📖سرکلاس استاد از دانشجویان پرسید:
این روزها شهدای زیادی رو پیدا میکنن و میارن ایران...
به نظرتون کارخوبیه؟؟
کیا موافقن؟؟؟ کیامخالف؟؟؟؟
❌اکثر دانشجویان مخالف بودن!!!
بعضی ها میگفتن: کارناپسندیه....نباید بیارن...
بعضی ها میگفتن: ولمون نمیکنن ...گیر دادن به چهار تا استخوووون... ملت دیوونن!!"
بعضی ها میگفتن: آدم یاد بدبختیاش میفته!!!
تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری از برگه های امتحان جلسه ی قبل نبود...📝⛔
همه ی سراغ برگه ها رو می گرفتند.....ولی استاد جواب نمیداد...
یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت:استاد برگه هامون رو چیکارکردی؟؟؟ شما مسئول برگه هایمان بودی؟؟؟
استاد روی تخته ی کلاس نوشت: من مسئول برگه های شما هستم...✋
استاد گفت: من برگه هاتون رو گم کردم و نمیدونم کجا گذاشتم؟
همه ی دانشجویان شاکی شدن.
استاد گفت: چرا برگه هاتون رو میخواین؟
✍گفتند: چون واسشون زحمت کشیدیم، درس خوندیم، هزینه دادیم، زمان صرف کردیم... .
هر چی که دانشجویان میگفتند استاد روی تخته مینوشت... .
استاد گفت: برگه های شما رو توی کلاس بغلی گم کردم هرکی میتونه بره پیداشون کنه؟
یکی از دانشجویان رفت و بعداز چند دقیقه با تکه تکه های برگه ها برگشت ...
استاد گفت: الان دیگه برگه هاتون رو نمیخواین! چون تیکه تیکه شدن!
دانشجویان گفتن: استاد برگه ها رو میچسبونیم.
⚠برگه ها رو به دانشجویان داد و گفت:شما از یک برگه کاغذ نتونستید بگذرید و چقدر تلاش کردید تا پیداشون کردید،
⁉پس چطور توقع دارید مادری که بچه اش رو با دستای خودش بزرگ کرد و فرستاد جنگ؛ الان منتظره همین چهارتا استخونش نباشه!!؟؟
بچه اش رو میخواد، حتی اگه خاکستر شده باشه.
چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد!
و همه ازحرفی که زده بودن پشیمون شدن!!
🌷تنها کسی که موافق بود ....
فرزند شهیدی بود که سالها منتظر باباش بود.
شهدا را یاد کنیم با عمل به وصیت هاشون ...
@hoseinii_ir
آقا مهدی
روح و ریحان☘
💌
می دانی زندگی سخت بود
ما چقدر رفتیم و نرسیدیم
ما چقدر خواستیم و نشد
ما چقدر رنجیدیم و ترسیدیم
من ، تو ، ما چقدر آه کشیدیم اما...
#الف_میم
@hoseinii_ir
💌
ای خدای بزرگ!
تو را شکر می کنم که علی(ع)را آفریدی تا درعشق و درد و تنهایی ،مظهری خدایی باشد و دردمندان دلسوخته، درعالم تنهایی به او بیاندیشندوازتصور چنین محبوبی خدایی،آرامش بیابند.
در آتش عشق ،
درطوفان درد
درکویرتنهایی
فقط علیست که میتوانددست برقلب مابگذاردوباماهمدردی کند.
#عشق مارااحساس کند،
#درد مارالمس کندو
#تنهایی مارابفهمد.
چه زیباست #همدردعلی_شدن ...
چه زیباست که دراین موهبت بزرگ الهی که نامش غم ودرد است،شیعه تمام عیارِ علی(ع) شدن.
چه زیباست ازهمه جا و از همه کس دل بریدن
ازهمه ناامیدشدن
دنیا راسه طلاقه گفتن
به بارگاه پرشکوه غم و درد وپناهنده شدن....
#ازعاشقانه_های_شهیدچمران
@hoseinii_ir
✒#شهید_نوشت
ما از مُـردن نمی هراســیم!
می ترسیم👇
بعد از ما ایـــمان را #سر ببرند
باید بمانیم
تــا
#آینده شهید نشود
و از دیگر سو بایـــد
#شهید شویم تا آینده بماند ...!
🔻برای شادی روح شهدا #صلوات🔻
@hoseinii_ir