eitaa logo
آقا مهدی
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
95 فایل
خوشـبـحـال هـر عاشـقـی که اثری از معشوق دارد. شهیدِ حَرَم|شهید مهدی حسینی| کانال رسمی/ بانظارت خانواده شهید ٢٧مرداد١٣٥٩ / ولادت ١٢مهر١٣٩٥ / پرواز مزار:طهران/گلزارشهدا/قطعه٢٦-رديف٩١-شماره٤٤
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊بسم رب الشهدا...🕊
🌿مَن عَذَلَ سَفيها فقد عَرَّضَ للسَّبِّ نَفسَهُ 🌿كسى كه سفيهى را سرزنش كند، خود را در معرض ناسزاگويى قرار دهد (ع)| غررالحكم، حدیث۹۱۷۱📚 @mahdihoseini_ir
هیچ وقت از سختی‌هایش برای من صحبت نمی‌کرد، وقتی می‌پرسیدم اوضاع آنجا چگونه است یا حالت خوب است؟ می‌گفت: اینجا خیلی خوب است اگر گرممان شود سرما می‌رسانند و اگر سردمان شود گرما می‌رسانند! می‌گفت: خیلی هوای ما را دارند و من همیشه فکر می‌کردم شاید جایشان خوب باشد و مشکلی نداشته باشند تا اینکه یک بار که از سوریه برگشت من گفتم در این ایام خیلی به ما سخت گذشت، همیشه ترس و اضطراب داشتیم، پرسید علی اکبر (پسرمان) هم ترسیده بود؟ گفتم بله او از همه ما بیشتر می‌ترسید. علی اکبر را صدا کرد و شروع کرد به صحبت کردن با او که ما در سوریه برخی اوقات جا‌هایی بودیم که روز و شب اصلاً نخوابیدیم، اصلاً جا برای خوابیدن نداشتیم، غذا هم به ما نمی‌رسید یا در مکانی بودیم که وقتی بالا بودیم فکر می‌کردیم داعشی‌ها پایین هستند و وقتی پایین بودیم فکر می‌کردیم که داعش بالای سر ماست، یعنی اطراف ما پر از داعشی‌ها بود، ما با این سختی داریم مبارزه می‌کنیم و تو باید مرد باشی، داشت درس مردانگی به پسرم می‌داد و من آنجا فهمیدم که اوضاع آنجا چگونه است و چقدر به آن‌ها سخت می‌گذرد. | روایت همسر بزرگوار شهید 🌱 @mahdihoseini_ir |
آقا مهدی
مزار #شهید_مهدی_حسینی
من اشتباهی ام ! نباید این سال ها و این روز ها روی کره زمین باشم ! نباید جوانی ام این روزها رقم بخورد ! من اشتباهی ام ! ... همه ام دارد فریاد میزند که من برای این تاریخ نیستم ! این سال های آرام و بی صدا قاتل جان من است ! من باید جایی میان دشت های سوسنگرد یا رمل های فکه به خاک بیفتم ، یا میان کوچه های تنگ خرمشهر ، به خون ! شاید میان بزم تیر ها برقصم و سر نقطه رهایی ، پرواز کنم! باید تیرها مرا دریابند !سینه ای که تنگ شده فراخ بشود ! گلویم تیغ ها را بدَرَد ! خونی که در رگ ها زیادی است زمین را آبیاری کند و این تن ، زمان را به هم بریزد! باید بشود آنچه تقدیر است، باید بشود آنچه را که برایش دویده ام ! می ترسم به این پاهای زخم خورده بگویم راهی که آمده اید به مقصد ختم نمی شود ، می ترسم بگویم که نمی رسیم ! می ترسم از حسرت خوردن ! دلم شور میزند، نکند میان راه ، یک قدم مانده به شهادت ، دلم بلرزد ! نگاهم از نور برگردد ، به پشت سر نگاه کنم ! نکند بترسم ، بلرزم ، بمیرم ... نکند شهید نشوم ! شهادت نعمت است ! نه ، شهادت حق است !نکند از حقمان محروم شویم ! ما چقدر نعمت ها که نداشته ایم ! که نه دست نوازش پیر جماران را به سرمان دیدیم و نه آغوش سید علی را ! که لباس خاکی به تنمان نیامد ! که سیاه پوش امام و کفن پوشِ ولی بودیم ! که خاکریزمان خط مقدم و عقبه نداشت ! که هرجا رسیدیم جنگیدیم ، که هر کوچه برای ما خرمشهر بود ! و برای فتحش چقدر خون دل خوردیم! ما از شب های این خیابان ها چه خاطره ها داریم! هرکجایش شهادت می دهد به بودنمان ! به نترسیدن هایمان ! سینه سپر کردن هایمان ...اما خب این خیابان های آرام ، این آدم های ساکت و بی دغدغه دارند مرا میکشند ! عذاب تدریجی شده است بودنم ! ماندنم ! میدانی تقصیر آن هاست که اسم کوچه ها را به اسم شهدا گذاشتند ! که از هر پایگاه و منطقه ای که رد شدیم ، حسرت بخوریم ! من باید جوانی ام سال های جنگ میشد ، سال های قبل از قطعنامه!آن زمان که جماران رنگ و بوی خمینی میداد و کوچه پس کوچه هایش از صدای پوتین پاسدار ها و شعار بسیجی ها لبریز بود ، همان زمان که از مسجدها صدای تکبیر نمازگزارهایش به گوش می رسید و تا خود بغداد لرزه به دشمن می انداخت ! روز هایی که میان بوی دود و اسپند ،دسته گل مادرها میرفتند، میان میدان به خاک و خون پرپر میشدند و سر دست همان ها که پشت سرشان آب ریخته بودند ،کنار رفیق هایشان آرام میگرفتند، من باید جوانی ام سال های جنگ میشد،یک شب ، دو خط می نوشتم و لای قرآنِ روی تاقچه میگذاشتم، کوله بارم را برمیداشتم ، یک روز هم با آن اتوبوس های خاکی میرفتم و دیگر برنمی گشتم ... @mahdihoseini_ir
🕊بسم رب الشهدا...🕊
یا بُنَیَّ إِنَّمَا هِیَ مِحْنَةٌ مِنَ اَللَّهِ اِمْتَحَنَ بِهَا خَلْقَهُ فرزندم، (غیبت قائم) یک آزمون الهی است که به وسیله‌ی آن بندگانش را می‌آزماید. (ع)| الغیبة (للطوسی)، جلد ۱، صفحه ۱۶۶📚 @mahdihoseini_ir
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد 🥀 @mahdihoseini_ir
آقا مهدی
#شرح_دعای_ندبه ۲۴ ✨ ▪️ انگار که خدا بشر را رسما رها کرده است... بیماری‎‌ها، جنایت‌ها، خیانت‌ها، سقو
شرح دعای ندبه_25.mp3
10.29M
۲۵ ✨ 👣جستجوگری برای امام به طلب افتادن برای امام بی‌قراری برای امام فقط با یک فرمول بدست می‌آید! ✘ محال است اهل تمرکز بر این فرمول نباشی؛ اما در درونت، این طلب و جستجوگری زنده شود. 🎤 🌱 @mahdihoseini_ir |
🕊بسم رب الشهدا...🕊
🌿فَتَدَارَكْ مَا بَقِيَ مِنْ عُمُرِكَ وَ لَا تَقُلْ غَداً أَوْ بَعْدَ غَدٍ فَإِنَّمَا هَلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكَ بِإِقَامَتِهِمْ عَلَی الْأَمَانِيِّ وَ التَّسْوِيفِ حَتَّي أَتَاهُمْ أَمْرُ الله بَغْتَةً وَ هُمْ غَافِلُونَ. 🌿آنچه را که از عمرت باقی مانده دریاب، و مگو فردا و پس فردا که بسیار کَسان پیش از تو سرگرم آرزوها و امروز و فردا کردن‌ها گشتند، و گرفتار اجل شدند و غفلت زده مردند. (ع)| الکافی، ج ۲، ص ۱۳۶📚 🌱 @mahdihoseini_ir |
🌸🍃 باز آی، ڪه از جان اثری نیست مرا مدهوشم و از خود خبرے نیست مرا خواهم ڪه به جانب تو پرواز ڪنم اما چه ڪنم بال و پری نیست مرا... 🌱 @mahdihoseini_ir |
پا که در مقتلشان گذاشتی قسمشان بده به رفاقتشان... و یقین کن حاضرند باز هم بدهند از  بخواه تا دستت را بگیرند... @mahdihoseini_ir
من لباس شخصی بودم. مزدوری که بی‌بی‌سی میگفت و معصومی که صداوسیما نشان میداد. اما نه این بودم و نه آن! کف خیابان هم، رو به رویم کسانی بودند که نه ایادی استکبار بودند و نه عوامل صهیونیست. پیر و جوان، زن و مرد؛ همه جمع بودند! کارگری آمده بود شرمندگیِ زن و بچه‌اش را فریاد بزند. کارمندی آمده بود هرچه رئیسش توی سرش زده بود توی سر مامورها بزند. زنی آمده بود روسری‌اش را روی دست گرفته بود. مردی آمده بود زن بی‌روسری را دید بزند. همه آمده بودند. مردم یعنی همین؛ خوب و بد! ‌ از آن‌طرف سرباز آمده بود که اگر نمی‌آمد بازداشت و اضاف میخورد. سرباز آمده بود بزند خودشیرینی کند تشویقی بگیرد. افسر آمده بود قورباغه‌ها هفت‌تیر کش نشوند! بسیجی آمده بود ببیند خاطره بسازد بعدا چهارتا رویش بگذارد و تعریف کند. بسیجی آمده بود جان بدهد که امنیت نرود. لباس‌شخصی آمده بود آن وسط با ناجایی‌ها تسویه حساب کند. لباس‌شخصی آمده بود که اینجا سوریه نشود. نیروهای امنیتی یعنی همین؛ خوب و بد! ‌ میخواهم بگویم که خوب و بد، اگر کسی زد ما بودیم، که اگر کسی خورد ما بودیم! که اگر کسی کشت ما بودیم، که اگر کسی مُرد ما بودیم! رحم کرد ما بودیم، رحم نکرد ما بودیم! که نظام ما هستیم.. که مردم ما هستیم! توی بازار سر هم کلاه میگذاریم ماییم. محرم ایستگاه صلواتی میزنیم ماییم. سیل می‌آید خانه خراب میکند جمع میشویم سقف بالاسر میسازیم، ماییم. توی شادی بُرد مراکش باهمیم، هواپیما‌ی‌اوکراینی سقوط کرد، در غم باهمیم! توی سر و کله‌ی هم میزنیم ماییم! به کسی ربط ندارد! من نمیگویم دلمان به صداوسیما خوش باشد، نه! اما گوشمان به آن‌طرف آب هم نباشد! به بی‌بی‌سی ربط ندارد! ایران‌اینترنشنال فقط مینالد! هرچه بیشتر بنالد بیشتر دلار به پایش میریزند! دلش برای ما نمیسوزد که کشته‌ها را هرچقدر بخواهد میگوید! مسیح علینژاد که به دلار حقوق میگیرد چه میفهمد ارزش تومان را؟! من و تو دلش برای من و تو نمیسوزد که زن و مرد مینشینند و می‌فرمایند شام! نمیدانند مردم اینجا املت بدون گوجه میخورند، چون گوجه گران است! و برایشان هم مهم نیست. ما فقط سرخط خبرهایشان هستیم چون اگر ما نباشیم آن‌ها هم نیستند. اگر روزی ما خوش باشیم آن‌ها نیستند! ما مهمیم چون میتوانند پول بگیرند بنشینند در اتاق‌خبر لندن با لباس آنچنانی و آرایش و بگو و بخند؛ درباره بدبختی ما تهرانی‌ها حرف بزنند! ما هرچه هستیم خوب و بد، زنده و مرده، خودمانیم! آن‌ها ما نیستند. فارسی حرف میزنند اما از ما نیستند! به فکر ما نیستند.. @mahdihoseini_ir
مراسم پنجمین سالگرد شهادت 🌷 مهمان شهید هستیم @mahdihoseini_ir
کتاب صوتی تمنای بی خزان منتشرشد🎧 زندگینامه و خاطرات شهید مهدی حسینی. @mahdihoseini_ir
آقا مهدی
کتاب صوتی تمنای بی خزان منتشرشد🎧 زندگینامه و خاطرات شهید مهدی حسینی. @mahdihoseini_ir
درباره کتاب صوتی تمنای بی خزان: «تمنای بی‌خزان» روایت‌های زهرا سلیمانی‌زاده، از رزمنده‌ مدافع حرم شهید مهدی حسینی به قلم شیرین زارع‌پور است. در قسمتی از کتاب می‌خوانیم: «پیکانی به رنگ آبی جلویمان ترمز کرد، طوری که آبِ کف کوچه روی چادرم پخش شد. سرم را بلند کردم چندتا بد ‌و ‌بی‌راه بارش کنم که دیدم از زیر پوشیه فقط خودم می‌شنوم و سارا. اما نه، انگار او بود. چشمم افتاد به لبخند مهربانی که روی لب‌هایش جا خوش کرده بود. با حرص نگاهش کردم. او مرا نمی‌دید. شیشه‌ی ماشین را داد پایین و گفت «دارم می‌رم خونه‌ی شما. می‌رسونم‌تون.» به سارا نگاه کردم تا نظرش را بپرسم. سرش را به علامت موافق پایین آورد. بعد از کمی مکث، هر دو سوار ماشین شدیم.شما. می‌رسونم‌تون.» به سارا نگاه کردم تا نظرش را بپرسم. سرش را به علامت موافق پایین آورد. بعد از کمی مکث، هر دو سوار ماشین شدیم. خواستم عقب بنشینم که درِ سمت شاگرد را باز کرد. ناچار شدم به درخواستش احترام بگذارم. این اولین‌باری بود که این‌قدر نزدیکش شده بودم. قلبم اوضاع خوبی نداشت. @mahdihoseini_ir
🌷کتاب صوتی بزودی از کانال آقامهدی منتشر میشود... 12مهرماه1400
🕊بسم رب الشهدا...🕊
🌿فضَلُ ما یَتَقَرَّبُ به العَبدُ اِلی اللهِ بَعدِ المَعرِفَةِ به، الصَلوةُ. 🌿بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا می‌کند، نماز است.      | تحف العقول، صفحه ۴۵۵📚 @mahdihoseini_ir
اگر  زندگی کنی، لازم نیست دنبال شهادت بگردی  خودش پیدایت میکند... 🥀 🌱 @mahdihoseini_ir
رهبر معظم انقلاب: من میخواهم بگویم اگر شما موی سرتان را میخواهید آرایش کنید، اگر میخواهید سبک لباس پوشیدن را تغییر دهید، بدهید؛ اما خودتان انجام دهید؛ از دیگران یاد نگیرید. کپی نباشید! 🌱 @mahdihoseini_ir |
🕊بسم رب الشهدا...🕊
🌿ما أقبَحَ بِالمُؤمِنِ أن تَکونَ لَهُ رَغبَةٌ تُذِلُّهُ 🌿چه زشت است برای مؤمن که خواسته‏ ای داشته باشد که او را به خواری کشاند. | تحف العقول، ص ۴۸۹📚 @mahdihoseini_ir
کاش یک تخریبچی می زد به ؛ تخریب می کرد آنچه من است و هوای نفس... که گاهی بدجور گیر می کنیم، میان مین‌های القاب و شهرت‌ها... @mahdihoseini_ir