ツ:
#سوژهسخنطنز😁
-کشاورزی مشغول پاشیدن بذر بود،
-ثروتمندی مغرور به او رسید و با تکبر گفت:
-بکار، که از تو کاشتن است و از ما خوردن!😎
-کشاورز نگاه معنا داری ب او انداخت و گفت:
-دارم یونجه میکارم!!! 😂😁😂
#لبخنـــــد🌱🌿
-در یک روز گرم بهاری، شاخه ای مغرورانه و با تمام قدرت خودش را تکاند. به دنبال ان برگهای ضعیف جدا شدند و آرام بر روی زمین افتادند. 🍃
-شاخه چندین بار این کار را با غرور خاصی تکرار کرد، تا این که تمام برگها جدا شدند شاخه از کارش بسیار لذت می برد.
-برگی سبز و درشت و زیبا 🌿به انتهای شاخه محکم چسبید ه بود و همچنان از افتادن مقاومت می کرد.
-در این حین باغبان تبر 🔨به دست داخل باغ در حال گشت و گذار بود و به هر شاخه ی خشکی🌳 که می رسید آن را از بیخ جدا می کرد و با خود می برد. -وقتی باغبان چشمش به آن شاخه افتاد، با دیدن تنهابرگ سبز آن🌿، از قطع کردنش صرف نظر کرد.
-بعد از رفتن باغبان، دوباره شاخه مغرورانه و با تمام قدرت چندین بار خودش را تکاند،
-تا این که به ناچاربرگ🌿 با تمام مقاومتی که از خود نشان می داد، از شاخه جدا شد و بر روی زمین افتاد.
-باغبان در راه برگشت وقتی چشمش به آن شاخه افتاد، و برگ سبزی برآن ندید یقین پیدا کرد که خشڪ شده و بی درنگ با یک ضربه 🔨آن را از بیخ کند..
-امامـــــ علی ؏ میفرمایند:
-مبادا هرگز دچار خودپسندى گردى و به خوبیهاى خود اطمینان کنى
-ڪه از بهترین فرصتهاى شیطان براى هجوم آوردن به توستـــــ.
📚نهج البلاغھ.نامه ۵۳
@mahdirezavash
#سوژهسخنطنز😁
-یکی از افتخارات دوران مدرسمـــــ اینه که مبصر ڪلاس بودم😎
.
.
.
-وقتی کسی درس نمره کم میگرفت😭
-معلم به من میگفت :ببرش دفتر بگو درس نخونده…
.
.
-اون لحظه حس پلیس بین المللو داشتم😜
-منم میبردمش بیرون پول میگرفتم ولش میڪردم
-از اولش تو ڪار خیر بودم من😁😂
#لبخنــــــــــد🦒
-مردی هر روز رأس ساعتی معين به گوشه ے ميدان شهر می رفت و لحظاتی ڪلاهش را از سرش برمی داشت و به شدت تكان می داد.
-عابری علت اين كار را از وی جويا شد.
-مرد گفت:
با اين كار زرافه ها را دور می كنم.
-عابر پرسید:
-من در اين جا زرافه ای نمی بينم؟!
-مرد پاسخ داد: اين نشان می دهد كه من ڪارم را درست انجام می دهم.😊
- به این مے گویند تَوَهُّم مفید بودن!
-حواسمان باشد به جای انجام ڪار مفید، گرفتار توهم نشویم!
خداوند در قران ڪریم میفرمایند:
-قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُم بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا
الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا
-ﺑﮕﻮ: ﺁﻳﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﻳﺎﻧڪﺎﺭﺗﺮﻳﻦ ﻣﺮﺩم ﺍﺯ ﺟﻬﺖ ﻋﻤﻞ ﺁﮔﺎﻩ ﻛﻨﻢ ؟
-ﺁﻧﺎﻥ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ڪﻪ ڪوﺷﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﻪ ﻫﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﮔﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. -ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻰﭘﻨﺪﺍﺭﻧﺪ ، ﺧﻮﺏ ﻋﻤﻞ ﻣﻰﻛﻨﻨﺪ.
📒سورھ کهف.آیہ ١٠٣
@mahdirezavash
#سوژهسخنطنز😁
-ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺗﻮ ﮔﻮﮔﻞ ﺯﺩﻩ
-ﺷﻮﻫﺮ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩﯼ ﺍﺳﺖ⁉️
-ﮔﻮﮔﻞ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻩ :
-ﺷﻮﻫﺮ ﻓﻌﻼ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻧﯿﺴﺖ‼️❗️
-ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ 💨🚶ﺗﻪ ﺍﻧﺒﺎﺭ ﻣﻮﻧﺪﻩ ..❗️
-ﻓﺎﮐﺘﻮﺭ ﮐﻨﻢ⁉️
-ﯾﺎ هنوز میخوای ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺗﺤﺼﯿل بدی😂😄😁
#لبخنـــــد❣️
سخنران داشت راجع به شرایط مرد برا ازدواج صحبت می کرد تا رسید به این حدیث:
-مردی در باره ازدواج دختر خود با امام حسن ؏ مشورت کرد ،
-امام به آن مرد فرمودند: او (دخترت) را به مردی با تقوا شوهر ده.
-زیرا
-اگر دختر تو را دوست داشته باشد گرامیش می دارد
- و اگر دوستش نداشته باشد به وی ستم نمی کند .
📚مکارم الاخلاق ج1. ص446
-یکی از جوونای پامنبری پاشد گفت حاج اقا تقوا رو به زبون ساده ترجمه کن؟
-سخنران گفت:
- تقوا یعنی اینڪه آدم تحاشی کنه.
پامنبری گفت: سختتر شدکه. تحاشی چیه؟
-سخنران گفت: تحاشی یعنی حاشیه رفتن.
-یعنی اینکه آدم تو جاده ای که میترسه تهش گناه باشه اگه داره میره بزنه کنار و بره تو حاشیه جاده
-خلاصش اینه که ازدواج با کسی درسته که تو جاده زندگی، به جاده خاکی گناه نزنه.. همین باعث میشه اگه طرفشم درجه یک نبود بهش ظلم نکنه!!
@mahdirezavash
#سوژهسخنطنز😅
-زیر این خط فقر دیگه جا نداره....
- لطفاسریعتر یه خط فقر دیگه تاسیس کنید
-ڪه ما بریم زیر اون😌😂😁
#لبخنـــــد😌
-درویشی تهی دست از کنار باغ مرد ثروتمندی به نام شاه ڪریم عبور میکرد .
- چشمش به شاه افتاد و با دست اشارهای به او کرد.
-شاه کریم دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند و پرسید:
- این اشاره های تو برای چه بود ؟ -درویش گفت: نام من کریم است و نام تو هم کریم
اما خدابه تو چقدر ثروت داده!!!اما به من هیچ داده !!؟
-شاه کریم در حال ریختن چایی از سماور گرانبهایش بود که به یادگار از مادرش داشت و بسیار دوستش داشت
-گفت چه میخواهی؟
- درویش گفت : همین سماور ، مرا بس است!
-چند روز بعد درویش سماور را به بازار برد و فروخت .
-خریدار کسی نبود جز کسی که می خواست نزد شاه کریم رفته و تحفه برایش ببرد!
- پس چون سماور عتیقه را شناخت.. جیب درویش پر از سکه کرد و سماور نزد کریم خان برد!
- درویش بی خبر از اینڪه سماور به صاحبش بازگشته، برای تشکر نزد خان رفت.
-ناگه چشمش به سماور افتاد و با تعجب گفت:
- نه من کریمم!! نه تو!!
-کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و سماور تو هم سر جایش هست!!
-فالذین ءامنوا وعملوا الصـلحـت لهم مغفرة ورزق کریم.
-«آنها که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند آمرزش و روزی پر ارزشی برای آنها است»
📒سوره حج. آیه۵۰
@mahdirezavash
#سوژهسخنطنز😅
-بچه توی امتحان بیست میگیره.
-باباش خسیس بوده.. میزنه تو گوشش و میگه: خاک بر سرت کنن🤕🤢😰
-با نمره 10 هم میشد قبول بشی😆
- حتما باید این همه خودکار حروم میکردی😁🤣🤪
#لبخنــــــــــد
مرد فقیری دوستانی داشت ڪه با اینکه ثروت داشتند امابسیار خسیس بودند!!
آنها هر چند روز به خانه فقیر می آمدند.
یڪ شب که مهمانش بودندهمسرش گفت چایی دم کرده ام اما هیچ شکر یا قندی در خانه نداریم..
فقیر گفت: اشڪالی ندارد. تو به رسم مهمان نوازی همان چایی تلخ را بیاور من مشکل را حل میکنم..
- مرد فقیر اما مهمان نواز رو ڪرد به مهمانان و گفت:
- برادران، داخل یکی از این چایی ها شکر نریختم!!
-سهم هرکس شد همه با زن وبچه فردا، شام منزلش مهمانیم!!
-همه خوردند و از خساست و ترس مهمانی ندادن هیچ کس هیچ نگفت
-حتی خسیس ترین مهمان با نوشیدن هر جرعه چایی مدام میگفت: چقدر شیرین شان کرده ای!!
مولے علی؏ میفرمایند:
اَبْعَدُ الخلائِقِ مِنَ اللهِ تَعالی اَلبَخیلُ الغَنی.
دورترین مخلوقات از خداوند متعال آدم خسیس ثروتمند است.
📚فهرست غرر، ص ٢٩
@mahdirezavash
#سوژهسخنطنز😅
-یه آرایشگاه معروفى بود ڪه روزى ٥-٦ تا عروس داشت،
-یبار یکى از دامادها اومده بود دنبال زنش
- یکى از کارکنهاى آرایشگاه از پنجره پرسید خانمتون کیه ببینم آماده هستن، 👱🏻♀👱🏽♀👱♀
-پسره گفت فرق نمیکنه هر کدومشون آماده ست بده میبرم، دیرمون شده ملت منتظر شام هستن😂🤪🤣
#لبخند😌
-حضرت سلیمان از مسیرے عبور می کردند.
-در مسیر گنجشک نری با گنجشک ماده صحبت میکرد و بهش ابراز علاقه میکرد!
-ميگفت: من اگه بخوام ميتونم تخت سليمان رو با منقارم بگيرم و داخل دريا بندازم!!
-حضرت سليمان اين حرف رو شنيد و خنديد و دو گنجشک رو فرا خوند و به گنجشک نر فرمود: آيا ميتوني ادعات رو عملي کني
-گنجشک نر گفت: نه اي نبي خدا! ولي هر مردي جلوي همسرش، خودش رو بزرگ و عاشق جلوه ميده ، ملامت نميشه
-حضرت سليمان رو به گنجشک ماده کردند و گفتند: تو چرا جواب رد ميدي در حاليکه اين گنجشک تو رو دوست داره؟؟
-گنجشک ماده جواب داد که اي رسول خدا ، او عاشق واقعي نيست چرا که همراه من گنجشک ديگري رو هم دوست داره
-امام صادق ؏ ميفرمايند: اين کلام گنجشک در قلب حضرت سليمان اثر کرد و سخت گريست و 40 روز از مردم کناره گرفت و خدا را خواند که قلبش را از محبت غير از خودش پاک کند و قلبش را با محبت ديگري مخلوط ننمايد
📚 بحارالانوار جلد14 صفحه 94
خداوند در قران ڪریم راجع به ارزش سلامت قلب فرمودند:
- يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ، إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّـهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ
- روزی ڪه مال و فرزند و هیچ چیز مگرقلب سلیم سودی نخواهد داشت.
📔سورھ شعرا آیه۸۸
@mahdirezavash
#سوژهسخنطنز😅
-کتلت چیست؟
-غذایی که هدفش این بوده که کباب کوبیده بشه ولی مشکلات زندگی مانع پیشرفت بیشترش شده!😂😂
#لبخنـــــد☺️
-روزی یکی از اهالی ده به صحرا رفت و شب از قضا حیوانی به او حمله کرد. -پس از یک درگیری سخت بالاخره بر حیوان غالب شد و آن را کشت
- از آن جا که پوست حیوان زیبا به نظر می رسید مرد حیوان را به دوش انداخت و به سمت آبادی راه افتاد.
-پس از ورود به ده، یکے از اهالی از بالای بام او را دید و فریاد زد: "آهای مردم این مرد یک شیر شکار کرده است"!
-مرد داستان ما با شنیدن اسم شیر لرزید و غش کرد!!!
- بیچاره نمی دانست حیوانی که با او درگیر شده شیر بوده اســـــت.
- اگر از بزرگی اسم یک "مشکل" بترسید
-قبل از اینکه با آن بجنگید از پا درتان می آورد..
-امام علی ؏ میفرمایند:
-اِذا هِبْتَ اَمْرا فَقَعْ فیهِ فَاِنَّ شِدَّةَ تَوَقّیهِ اَعْظَمُ مِمّا تَخافُ مِنْهُ
-هرگاه از کارى بیم داشتى، خود را در آغوش ان کار بیفکن
-چرا که سختى پرهیز، بزرگتر از خود آن چیزى است که از آن مى ترسى!!
📚نهج البلاغه، حكمت ۱۷۵
@mahdirezavash
#سوژهسخنطنز😅
-یه نصیحت دوستانه از طرف من به شما…سال جدید اومده...
-بیاید کارهای زشت قدیم رو ترک کنیم و
.
.
.
.
.
.
.
.
-کارهای زشت جدیید یاد بگیریم😝😝
- آدم باید آپدیت باشه🤪
-تا کلاس اخلاق جدید بدرود🏃♂🏃♂🏃♂
#لبخنــــــــــد⛽️
-اون روزی ڪه بنابود بنزین گرون شه -رفتم چن تا دبه خریدم ڪه برم و از پمپ بنزین واسه موتورم بنزین بخرم.. که مثلا سهمیه ام نسوزه..
-پدرم گفت: پسرم بنزین پخش شه خطرناڪه آتیش میگیره..
-گفتم پس اون نفتی که بابابزرگ قدیما نگه می داشت واس بخاریش.
-بابام گفت اون اگ حرارت نبینه می مونه و فقط بوی بدی داره..
-مادر بزرگم نگاهی کرد و گفت پسرم نشنیدی میگن بعضی گناها نفیتیه و بعضیش بنزینی؟!
-قرآن میگه گناهای نفتی رو انجام ندید مثلا:
-لَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ (حجرات/۱۱)
همدیگه رو با القاب زشت صدا نکنید.
- لَا تَجَسَّسُوا و لَا یَغْتَب(حجرات/۱۲)
توی کار همدیگه فوضولی وغیبت نکنید.
-اما درباره گناهانِ بنزینی میگه:
- لَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ، مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ (انعام/۱۵۱)
به فواحش و کارهای زشت اصلاً نزدیک نشوید. آشکار یا پنهان!!!
چون با نزدیک شدنش هم احتمال خطر گناه هستــــــــــ.
- مثلا صحبت کردن ویه ارتباط بیمورد با نامحرم گناه بنزینیه!!
@mahdirezavash
#سوژهسخنطنز😅
-یه نفر ازم پرسید شغلت چیه؟
-گفتم :کار آفرین هستم
-گفت یعنی چی؟
-گفتم بقیه کار میکنن من میگم آفرین😁🤣
#لبخنــــــــــد😌
-خیلی زیبا می نوشت اما
-تصادف کرد و قسمتی از بدنش فلج شد.
- از جمله دست راستی که باهاش تابلوهای گرون قیمت می نوشت و تدریس می کرد.
-میگفت: سه سال تمام شبانه روز اشک ریختم و با دست چپم نوشتم.
- بالاخره تونستم بعد از سه سال خون دل خوردن مثل دست راستم بنویسیم -استاد ایرانی در انجمن خوشنویسان به نام استاد صابونچی راد، استادی بودند که با همت و تلاششون اجازه ندادند هنرشون با یه اتفاق تلخ در زندگی، از بین بره..و قیمت تابلوهاشون هم بسیار بالا بود.
-حضرت امیر؏ در حکمت چهل و هفتم نهجالبلاغه مے فرمايند:
-قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَی قَدْرِ هِمَّتِهِ
-ارزش هرڪس به اندازه همت اوست.
@mahdirezavash
#سوژهسخنطنز😅
-منو اینجوری نگاه نکنید !
-خعلیا حاضرن به خاطرم بمیرن..
-همین ظهری...
-یکی پیام داده بود:
-حاضرم بمیرم ولی ریختتو نبینم😂😂
#لبخنــــــــــد
-وقت تنگ بود و پیروزی عملیات بستگی به عبور نیرو ها از میدان مین داشت. -قاسم با شجاعت تمام خودش را روی سیم خاردارها انداخت
-و بچه ها را به حضرت زهرا (س) قسم داد تا از روی کمر او عبور کنند.
- قاسم اصغری جانشین گردان تخریب لشکر ۱۰ سیدالشهدا و یکے از
شهدای دفاع مقدس ماستـــــ.
-امام جعفرصادق ؏ می فرمایند:
-أَجْوَدُ النّاسِ مَن جادَ بِنَفسِه وَ مالِهِ فی سبیل الله تعالی.
-سخاوتمندترین مردم آن کسی است که جان و مال خود را جوانمردانه در راه خدای متعال تقدیم نماید.
📚مستدرک، ج ١١، ص ٨
برا شادی تمامی ارواح شهداء از صدر اسلام تا الان صلوات
@mahdirezavash
#سوژهسخنطنز😅
-ﻫﻤﺴﺎﯾﻤﻮﻥ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩه بود
-ﺭﻓﺘﻢ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﺩﻟﺪﺍﺭﯼ ﺑﺪﻡ ﮔﻔﺘﻢ:
-تو اینجا بیخودی ﺩﺍﺭﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ
-باﺑﺎﺕ ﺍﻭﻧﻮﺭ پیش حوری هاست
-یهو مامانش ﭘﺮﺗﻢ ﮐﺮﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ
-مردم يه ذره درک مسائل دینی ندارن...😐😂😁
#لبخنــــــــــد😌
-روزی مردی برای خود خانه ای بزرگ و زیبا خرید که حیاطی بزرگ با درختان میوه داشت.
-در همسایگی او خانه ای قدیمی بود که صاحبی حسود داشت که همیشه سعی می کرد اوقات او را تلخ کند و با گذاشتن زباله کنار خانه اش و ریختن آشغال آزارش می داد.
-یک روز صبح خوشحال از خواب برخاست و همین که به ایوان رفت دید یک سطل پر از زباله در ایوان است. -سطل را تمیز کرد، برق انداخت و آن را از میوه های تازه و رسیده حیاط خود پر کرد تا برای همسایه ببرد.
-وقتی همسایه صدای در زدن او را شنید خوشحال شد و پیش خود فکر کرد این بار دیگر برای دعوا آمده است. وقتی در را بازکرد مرد به او یک سطل پر از میوه های تازه و رسیده داد و گفت:
- هر کس آن چیزی را با دیگری قسمت می کند که از آن بیشتر دارد …..
-قرآن کریم در آیه ۹۲ سوره آلعمران فرموده است:
- «لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیْءٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِیمٌ؛ -هرگز به نیکوکارى نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید و از هر چه انفاق کنید قطعا خدا بدان آگاه داناست.
@mahdirezavash