#با_ارادت_تقدیم_به_همسران_شهدای_مدافع_حرم
#باز_نشر
🕊در میانِ صد غزل، پنهان نشسته ناگزیر!
🌷یک دلِ تودارِ تنها ، با نگاهے سر به زیر...
🕊جرعه هاےِ شعر مےنوشد، وراےِ بغض و اشک!
🌷گریه اش تحریر مےگردد به شعرے دلپذیر؛...
🕊شعله مےخواند گلوے هر شبش-شوریدِگے
🌷شمع میسوزد پرِ پروانه اش را، بےنظیر...
🕊روزهایش طے شود،خالے و درکنجِ سکوت،
🌷مےکشد او را به هر سو ، صد خیالِ گوشه گیر...
🕊کو همانے که فضاےِ خانه را پُرکرده بود؟
🌷زیرِ تلِّ خاک و سنگست آن تنِ پاکش اسیر...
🕊عاقبت این واژه هاےِ سرخ دارش مےزنند
🌷واژه هاےِ خون نوشتِ گریه هاےِ دردِ پیر...
(مهدیه-گودرزی)
@mahdiyegoodarzi
۶۸_
#عارفانه
#باز_نشر
من مسئله ےِ جمعِ دل و عقل🍃
و تو و بینشِ عشقت؛🍃
مجهول ترین پرسشِ🍃
بے پاسخی از چینشِ عشقت؛🍃
ازدرس چه جویم ,🍃
زِ دانشگه و استادش و علمش🍃
هر آنچه نیاموختم از جهل،🍃
من از دانشِ عشقت...🍃
(مهدیـه_گودرزے)
@mahdiyegoodarzi
۶۹_
#عارفانه
#باز_نشر
من دربدرم دیریست، این دربدری تاکی؟
لنگ است پر پرواز،بی بال و پری تاکی؟
خواهم که خودم باشم،گیرم نپسندیدند،
این نقش هزاران نوع، این بی هنری تاکی؟
آسیمه سر عشقم، دیوانه ی زنجیری،
خود رانده ی نافرمان، این پرده دری تاکی؟
خلقی که نشد راضی، عمری که تلاشم بود،
بی دیده و بی تدبیر، این بی بصری تاکی؟
دروهم و خیالاتم، دیدم به منی نزدیک،
ابلیسْ به بالینم، این بی خبری تاکی؟
زآن روز که پیچیدم ، سهمم غم و سختی شد،
آرامش محضت کو،پُر دردسری تاکی؟
(مهدیه_گودرزی)
@mahdiyegoodarzi
۷۰
#عارفانه
#باز_نشر
🌿رهِ پُر پیچ و خمِ عشقِ تو بیهوده مباد...
🌾که هدف° غیرِ تو در این سرِ شوریده مباد...
🌸🌸🌸🌸
🌿هِی زمینم زده عشقت که زِ جا برخیزم،
🌾بذرِ تا میوه که یک قصّه یِ پیچیده مباد...
(مهدیــه_گودرزے)
@mahdiyegoodarzi
۷۱_
#عارفانه
#باز_نشر
"زیباییِ رنگین کمانِ بعدِ بارانی"
هردم که با بغضی زِ خود در دیده می خوانی...
گاهی به خوش رنگیِ اشکی در شبی تاریک،
گاهی چُنان آهی...شرر از سینه می رانی...
گاهی سُکوتی، مثلِ یک آرامشی در خواب،
گاهی چو هق هق می خروشی، ناله از جانی...
هم ساده گی° از جنسِ آبی، رنگِ یک رنگی،
هم جلوه هایِ صد هزاران نوعِ امکانی*...
هم در زبانی، هم سخن هایِ نهانی...لیک،
هم چون هوایی...هستِ دور از چشمِ پنهانی...
خیس از لطافت گشته هر قلبی حضورت را،
لیکن به وصلت هرگلی را هم چو طوفانی...
(مهدیه_گودرزی)
@mahdiyegoodarzi
☆☆☆☆☆☆
■امکانی:منظور عالم امکان و وجود(دنیا)
۷۲-
#السّلام_علیک_یابقیه_الله_فی_ارضه_عج
#باز_نشر
برایِ من کسی تو را دوا و مرهم آورد...
کسی زِ بویِ پیرُهن_گلابِ مریم آورد...
دلم گرفته بُغض وآه وروزه یِ سکوتتان،
کسی برای مُرده یِ سکوت...همدم آورد...
دلم به حجِ واجبت طوافِ گریه می کند،
اگر که دل برایِ تو مرا فراهم آورد...
گرفته ازنبودِ تو،دلِ هر آنکه آدم ست؛
خدا کند خدا تو را دوا و مرهم آورد...
(مهدیه_گودرزی)
@mahdiyegoodarzi
۷۳-
#این_بقیه_الله_عج
#باز_نشر
دردلم دردےست...آدےنه به آدےنه...نمےدانم چرا؟
موسِمِ سردےست...آدےنه به آدےنه...نمےدانم چرا؟
با وجـــودِ بـاغ و بلبـل،گُلبـَن و شـمشاد و مشـک...
ِیک خزان° زردےست..آدےنه به آدےنه..نمےدانم چرا؟
(مهدیــه_گودرزے)
@mahdiyegoodarzi
☆☆☆☆☆☆
گُلبَن:بوته ی گل سرخ
۷۴
#عاشقانه
#باز_نشر
بُغضِ در حصرم_مرا_در وقتِ دلتنگی بپرسید..
اشکِ هر عصرم_مرا_دروقتِ دلتنگی بپرسید...
نیستی از دل جدا،ویرانِ حیرانت منم من،
عشقِ بی کسرم_مرا_ دروقتِ دلتنگی بپرسید...
شعله هایی از نگاهت خاطراتم را نگارد،
چشمِ در حشرم_مرا_دروقتِ دلتنگی بپرسید...
کوچه را بُگذر وَ بنگر شعرِ زخمی در حصارم،
شعرِ درحصرم_مرا_دروقتِ دلتنگی بپرسید...
(مهدیه_گودرزی)
@mahdiyegoodarzi
۷۵-
#عاشقانه
#باز_نشر
من به شب هایِ پُر از یادِ تو معتادم ولیک،،،
ترک عادت نکند دل که شده نئشه یِ تو...
(مهدیه_گودرزی)
@mahdiyegoodarzi
۷۶
هدایت شده از 📚آنچه اتفاق افتاد📚
📸 #طرح
شعر خوش قافیه ی چشم #تو از روز ازل
با ردیفِ دل من قابل تحریر نبود😍🌹
#ماترکناک_یاابن_الحسین ❤️
#جهاد
شعر از:مهدیه گودرزی
@mahdiyegoodarzi
#عارفانه
#باز_نشر
گرهی کور شدم،واشدنم ممکن نیست...
مثلِ سنگم_عجبا_تا شدنم ممکن نیست...
در زمینم،به دلم خاک° نشسته ست_امّا،
سرِ خاکیِ فنا،جا شدنم ممکن نیست...
مثلِ ماهی به تقلّا ، تهِ تنگی خالی،
رو به مرگم_ دَمِ _ بر پا شدنم ممکن نیست...
صفِ دریاست، پُر از موجِ بلند وجاری،
در تهِ چاهم و بالا شدنم ممکن نیست...
دلِ آمالِ بلندم...یَدِ کوتاهِ عمل،
بنده ی جهلم و دانا شدنم ممکن نیست...
نه رهی پیش،نه پایی پسِ خود دارد دل،
هستِ پوچم_تبِ والا شدنم ممکن نیست...
منِ مسکوت کجا،حرف وغزل واژه کجا،
شعرِ خاموشم و آوا شدنم ممکن نیست...
(مهدیه_گودرزی)
@mahdiyegoodarzi
۷۷-
#عاشقانه
#باز_نشر
چشماِن مشکی ات مرا، مدهوش و مستم می کند...
جادویِ چشمِ یوسفی ات ، بت پرستم می کند...
من را چو بینی با نگاهِ ناز و مخمل گونه ات،
از عرش فرشم آوری ، چشمت چه مستم می کند...
درگیریِ شب های من ، شعر ستایش هایِ تو،
غیر از تو ، دل توبه ز هر راهی که هستم می کند...
در سجده دایم بینمت ، سجاده خیس از اشکِ عشق،
تقوای چشمت مستِ از جام الستم می کند...
ابیاتِ کفرم داده ای، تکفیری شعرت شدم،
آیینِ تو دینِ مرا ، غارت ز دستم می کند...
(مهدیه_گودرزی)
@mahdiyegoodarzi
۷۸-