#یاجوادالائمّه_ع_ادرکنے🤲🏴 #بـــــازنشـــــر 🏴مے دهد بوےِ غریبے خانه ها از غربتش؛ 🏴چونکه نوشیده زِ زهرِ همسر و همصحبتش؛ 🏴کوچه ها غرقِ نواےِ هلهله، امّا زمین، 🏴ذرّه ذرّه مےشکافد از غمِ پُر هیبتش... 🏴تشنه ے بےیاوری را آسمان قدرےببار!! 🏴حجره اےدرآتش است از بےکسےومحنتش؛ 🏴هرکه سائل گشته ازجودِ جوادِ فاطمه_س_است، 🏴سائلم زهرا_س_بده قدرے زِ خاکِ تربتش؛ (مهدیــه_گودرزے) @mahdiyegoodarzi ۱۸۱

#السّلام_علیک_یاجواد_الائمه_ع #اززبان_حکیمه_خاتون_دخترگرامی_امام_جواد_ع مثل زینب روی بالین پدر گریان منم از ترک‌های لبِ اِبنُ الرضا نالان منم زهرِ غربت خورده چون جدّش امام مجتبی ع سوخته ای از جفا را، طرِّۀ اَفشان منم ناله‌هایی گم شده در زخمه‌هایِ هلهله، ناله‌ها را چون شبِ مِسمار و در، لرزان منم دِشنه گردیده بُحوثِ "اِحتِجاجاتش" زِ کین، آتشِ پرفتنۀ "فرزانه" را ترسان منم چون به آغوشش کشد در عرشِ اَعلی "خیزَران" در میان گریه و اشک عزا، خندان منم گریه کم کن امِّ فضل، اینک پشیمانی چه سود؟! "بوتَمامِ" خوشۀ انگورِ بداَلحان منم همچو زهرا جدّه‌ام، بنت محمد، امِّ غم آن حکیمه، زینبی بهر پدر گریان منم (مهدیــه_گودرزے) @mahdiyegoodarzi ☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆ ●طرّه:گیسو ●احتجاجات:اشاره به یکی ازجلسات مباحثه ی حضرت باعلمای عباسی که به دلیل غلبه ی علمی حضرت باعث بغض وعداوت آنهانسبت به حضرت گردیدمن جمله ابن ابی داود... ●فرزانه:اشاره به_ابن ابی دواد_ازعلمای مباحثه ی احتجاجات که به دشمنی باحضرت پرداخت ●خیزران:مادرحضرت ●ابوتمام:شاعرشیعه وازمریدان حضرت که به همین دلیل متحمل رنج های فروان ازجانب دولت عباسی شد ●بدالحان:بدآواز ●حکیمه:دخت گرامی حضرت که مانندحضرت زهرا(س) عمری کوتاه ولی پرمحنت داشت ۱۸۴

#برگــــــےازهـــــــزار🍃🌼 شبیــــهَ ت مےشــــود گـــاهے بهــ🌳ــار و گـــاه تابـــ🌾ـستان، وگــــاهے شُــرشـُــرِ 🏝یکــــ رود و گــــاهے نـم نــمِ 🌧بـــاران... (مهدیـــه_گـودرزے) @mahdiyegoodarzi

#برگــــےازهــــــزار🍃🌼 چــــون تــو 🌻تنهـــا یکــــ نفـــر خالـــق بــه زیبـــایے🌈 کشــید، او عـــــروسِ 👒خلقتــــش را بے شبــــاهــت🎨 مےکـــشد... (مهدیـــه_گودرزے) @mahdiyegoodarzi

❤️#عاشقانه تو مردادی ترین شعرِ غروبِ دشتِ اروندی... تو خردادی ترین باغِ بهارِ سبزِ لبخندی... روانِ چشمه در چشمت به رقصِ باله مشغول ست، و لبهایت زِ شیرینی زند طعنه به هر قندی... بنوشد گُل زِ دستانت لطافت، عشق و زیبایی، و بَندد ماه بر چهرش زِ مهتاب تو روبندی... به گیسویِ تو دل بسته شبِ یلدا که با برفش، کِشد نقشِ سپیدِ عشق را با چه هنرمندی... نجابت هم چو عطری از نگاهت منتشر گردد، و مستت گشته چشمانِ هزاران آرزومندی... بغل کردی میان بازوانت خشمِ طوفان را، تو از ریشه و از جنسِ خزر یا که دماوندی... نشد هم چون لسان الغیب در وصفت غزل گویم، ولی جانا کُشد عشقت چنان تُرک سمرقندی... (مهدیه_گودرزی) (بداهه۲۴آبان۹۹) @mahdiyegoodarzi ۳۸۵

#عـاشـــــقانه💔 رقصِ طـــــ🌊ـوفان در میــــان ِ چشــ🌧ــم هایــم دیدنے‌ست،،، ساحــــلِ امنے☔️میـــانِ بــازوانــــت آرزوســـت.... (مهدیـــه_گودرزے) (بداهـــه۲۸آبــان۹۹) @mahdiyegoodarzi ۳۸۶

نه بے میــلم تو را دنیـــ🌎ــا و نه خـواهــان 🌹خـواهــانـم،،، چنــان خــ📌ــــارے شدے در چشـــم و هــم کـــــورم ز ســـودایـت🎉... (مـهدیــــه_گـــودرزے) (بداهــــه آبــــــان۹۹) @mahdiyegoodarzi ۳۸۷

#عاشــــــقانه💔 عشق پس زد همه ےِ خواهش و اصرارم را، او که مے دید غم و حالِ اسفبارم را... تلخ چون سانحه ےِ چپ شدن ماشینے، ناگهان تا ته خط برد دلِ زارم را... به دو صد قرصِ مسکن نرود خواب دلم، جز سحرگاه که دیده شبِ رگبارم را ... کافه، سیگار و غزل، دربه درے، شبگردے، برسانید به او حادث و اخبارم را... رأےِ شوراےِ نگهبانِ نگاهش بوده ست، که کند رد دلِ بے ارزش و مقدارم را... زهرِ مارست شب و روزْ بدونش، امّا، زندگے حکم کند بودنِ اجبارم را... (مهـــدیه_گـــودرزے) (بـــداهــــه ۲ آذر ۹۹) @madiyegoodarzi ۳۸۸

#عاشـــقانـه💔 بےحضورت همه شب خواهشِ بارانم هست؛ گُر گرفتم عطشت جامِ بیابانم هست؛ سنگ بر شیشه‌ےِ تبدار نگاهم زده اے، قلمم مشقِ غمے از دلِ بے جانم هست؛ دستِ بےتابِ گل و باغچه ام را نشکن، آتش قهر کجا طاقتِ گلدانم هست؟؟ کوله اے پر زِ خیال و نفسے کُنج قفس، شوقِ پرواز و سفر آه فراوانم هست؛ قصِّه حک گشته و بردوش کشم دیوانت، خاطراتے که در این کیف و خیابانم هست؛ خش خشش را شنود هرکه کنارم باشد، قلبِ خشکے که در این سینه‌ےِ ویرانم هست؛ (مـهدیــه_گودرزے) (بداهــه ۶ آبان ۹۹) @mahdiyegoodarzi ۳۸۹

مـــــ🌙ـــاه بود و شـــبِ دلتنـــگْ...🥀 وَ فـــــریادِ سکـ🍂ـوت، تپـــ🦋ـشے در طـلــبِ عشــــ💔ــڨْ، هیــــ☔️ـاهـــو مےکـــرد.... (مهدیــــه_گـودرزے) (بداهــــه آبان ۹۹) @mahdiyegoodarzi ۳۹۰

🍂🍁 شرحِ حالم را نشد با واژه ها گویم...ببین، زخم گاهے با سکوتِ دیده انشا مےشود؛ وسعتِ دردِ من از دریا فراتر میرود، با همین وسعت وجودِ عشق معنا مےشود؛ (مهدیـــه_گـودرزے) (بداهــه ۱۲ آذر ۹۹) @mahdiyegoodarzi ۳۹۱

#عاشــــقانه❤️ در ڪوچه من یڪ لحظه دیدم چشمِ ماهش را، ڪلِّ تنم حس ڪرده انوارِ نگاهش را؛ در شهرِ جانم آتشے سوزنده بر پا شد، مانندِ چنگیزے ڪه آورده سپاهش را؛ عشقے اساطیرے درونم قصِّه مےبافد، شهزاده اے مےخواهد اینڪ پادشاهش را؛ هر ثانیه ڪُنجِ خیالم پشتِ یڪ پرده، با اشتیاقے مےخرم در سر گناهش را؛ افتاده از دستم قلم،شعرے ترڪ خورده، از یاد برده واژه هاےِ سربه راهش را؛ (مهدیــــه_گودرزے) (بداهـــه ۱۹ آذر ۹۹) @mshdiyegoodarzi ۳۹۲

#عاشــــقانه💔 گم نموده واژه هایش را مدادم بعدِ تو؛ روےِ ڪاغذ گیج و منگم ،بےسوادم بعدِ تو؛ لاےِ دفتر لال شد فریادهایم برگ برگ، قدرتِ فریاد را از دست دادم بعدِ تو؛ لُڪنتے بر جانِ ابیاتم فُتاده ، ناگزیر، بر سڪوتِ خویشتن گردن نهادم بعدِ تو؛ جاےِ تو در شعرهایم درد دارد...هق هقے، در میانِ خاطراتِ شادِ شادم بعد تو؛ ماه در چشمم وزید و بغض ها را زد ورق، صفحه هایے خیس دارد امتدادم بعد تو؛ زنده ام اما نفس در ریِّه هایم یخ زده، برگِ زردے درمسیرِ تندبادم بعدِ تو؛ (مهــدیـه_گودرزے) (بـداهــه ۲۳ آذر ماه ۹۹) @mahdiyegoodarzi ۳۹۳

🍃🌸ما را در تلگرام دنبال کنید...😊🙏 @mashghekhatkhati