🍒 وقتی نانوا خمیر نان را پهن میکند و
درون تنور میگذارد را دیدی که
چه اتفاقی می افتد؟
خمیر به سنگها می چسبد اما نان
هر چه پخته تر می شود،از سنگها جدا میشود
حکایت آدمها همین است...
سختی های دنیا ، حرارت تنور است...
و این سختی هاست که انسان را پخته تر میکنند...
و هر چه انسان پخته تر میشود
سنگ کمتری بخود می گیرد...
سنگها تعلقات دنیایی هستند...
ماشین من.. خانه من..من.. من !!
آنوقت که قرار است نان را از تنور
خارج کنند سنگها را از آن می گیرند!!
خوشا بحال آنکه در تنور دنیا
آنقدر پخته میشود که به هیچ سنگی نمی چسبد!!
ما در زندگی به چه چسبیده ایم ؟
سنگ ما کدام است ؟👌🏻
دفتر مشاوره دبیرستان حکمت دانش
دکتر طالقانی:
با سلام و عرض ادب
رفراندوم، به معنای مراجعه به آراء مکتوب، در حقوق بین الملل، امری استثنایی است؛ از این رو قدرتهای مدعی دموکراسی، در پاسخ به این سئوال که چرا شما در ٢۵٠ یا ٣٠٠ سال گذشته رفراندوم برگزار نکرده اید، پاسخ می دهند که رفراندوم، الزاما مراجعه به آراء مکتوب نیست و حضور و کنش اجتماعی مردم در عرصه های گوناگون اجتماعی نیز رفراندوم محسوب می شود. طبعا این قاعده نمی تواند منحصر به اینگونه کشورها باشد.
وقتی که دشمن ٢۶٠ رسانه فارسی زبان را علیه نظام، تجهیز می کند و طولانی مدت، افکار عمومی را با انواع اخبار و برنامه های مسموم و دروغ، بمباران کرده و همه سرمایه ها و داشته هایش را به میدان می آورد و همه نحله های معارض و معاند و مخالف را بسیج می کند؛ اما فقط ٠/١ درصد از مردم به میدان می آیند، آیا رفراندوم نشده است؟
اطلاعات سپاه، مجموع حضور میدانی معترضین و اغتشاشگران در کل کشور را حدود ۵٠ هزار نفر و کارشناس VOA آمریکا، حداکثر ٨۵ هزار نفر اعلام کردند.
بر فرض که رقم ٨۵ هزار نفر صحیح باشد؛ معنایش این است که در این فراخوان دو ماهه، فقط ٠/١ درصد ملت، آن را اجابت کرده و ٩٩/٩ درصد، لااقل به آن بی اعتنایی کرده اند.
پس نگوییم که رفراندوم انجام نشده؛ بلکه به قول خود غربیها و بر اساس حقوق بین الملل، حوادث اخیر ایران، یک رفراندوم میدانی بود که تثبیت و تحکیم و تقویت نظام و پایگاه مستحکم ملی انقلاب اسلامی را به رخ جهانیان کشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 به نظر شما چرا رهبر انقلاب درباره حوادث اخیر و مهسا امینی صحبت نکردند؟
⭕️ جواب را از زبان خودشان بشنوید:👇
محافظه کار نباشید!
ولی هر حرف حقی را نباید گفت! باید هوشیار باشید و پازل دشمن را با حرف حقتان تکمیل نکنید.
هدایت شده از سید کاظم روح بخش
17.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
طرف میگه امام زمان رو آخوندا از خودشون ساختن و اصلا وجود نداره 😡
❌میگه چون تو قرآن اسمی از امام زمان نیست پس دیگه نیست!
سیدکاظم روح بخش هم یک جواب کوبنده و منطقی بهش داده و اثبات کرده وجود امام زمان ، اما شبکه های اونوری وهابی این کلیپ رو👇 کامل نشر ندادن و تقطیع کردن 😐
قسمت هشتم #vs
ا #vs ویژه برنامه پاسخ به شبهات ماست
کانال #سیدکاظم_روحبخش👇
https://eitaa.com/joinchat/2334982163C65bbc6af0d
📌دیروز توی اتوبوس خط واحد یه حرکت عجیب از یک جوان حدودا سیوپنجساله دیدم واقعاً هم خندیدم هم درس گرفتم.
📌توی اتوبوس تعدادی از خانمها بیروسری بودند. مرد جوان سیگارش را روشن کرد و شروع کرد به سیگار کشیدن!
📌یکی از همون خانمها با صدای گوشخراش داد زد آقا سیگارت را خاموش کن خفه شدیم اینجا سیگار کشیدن ممنوعه!
📌جوان با لبخند و البته سر به زیر گفت خانم محترم تو روسری را درآوردی و میگی من آزاد هستم و بهتره مردها جلو چشم خودشون رو بگیرن و نگاه نکنند!
📌منم دلم میخواد آزاد باشم و سیگارم را هم میکشم! بهتره شما جلوی دماغت را بگیری و بو نکشی! اگر قراره من چشمم را ببندم تو هم بهتره دماغ و دهنت رو ببندی!
📌باور کنید سیثانیهای همه ساکت شدن بعد کل جمعیت زدن زیر خنده و همه شروع کردن به بحث کردن در این مورد از آزادی؛ موافق و مخالف؛ تریبون آزادی بود که بیا و ببین!
✍سربسته میگویم؛ وقتی از طریق بیقانونی با برخی افراد رفتار شود، تازه قدر قانون و لزوم احترام به آن را میفهمند!
🥀🥀🥀🥀🥀
19.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این پنج دقیقه عمرتون رو صرف دیدن و شنیدن این کلیپ بکنید.
این ۱۸ مگ از چندین گیگ ارزشش بیشتره.
👌توصیه ی عملی حضرت آقا به سید حسن نصرالله
سید حسن نصرالله از شدت سختی ها و دشمنی ها بسیار خسته میشه و بعد میره با امام خامنه ای صحبت میکنه. آقا هم یک توصیه بسیار عالی بهش میکنند.
*شب سردی بود ...*🤶
*زن بيرون ميوهفروشى زُل زده بود به مردمى كه ميوه میخريدند.*
*شاگرد ميوهفروش، تُند تُند پاكتهاى ميوه را داخل ماشين مشترىها میگذاشت و انعام میگرفت.*
*زن پیش خودش فكر كرد چه میشد او هم میتوانست ميوه بخرد و ببرد خانه...*
*کمی نزديکتر رفت..* *چشمش افتاد به جعبه چوبى بيرون مغازه كه ميوههاى خراب و گنديده داخلش بود.*
*با خودش گفت: «چه خوبه سالمترهاشو ببرم خونه».*
*می توانست قسمتهاى خراب ميوهها را جدا كند و بقيه را به بچههايش بدهد...*
*هم اسراف نمیشد و هم بچههايش شاد میشدند.*
*برق خوشحالى در چشمانش دويد...*
*ديگر سردش نبود!*
*زن رفت جلو؛*
*نشست پاى جعبه ميوه.*
*تا دستش را برد داخل جعبه،*
*شاگرد ميوهفروش گفت: « دست نزن ننه !*
*بلند شو و برو رد كارت! »*
*زن زود بلند شد،*
*خجالت كشيد.*
*چند تا از مشترىها نگاهش كردند.*
*صورتش را قرص گرفت...* *دوباره سردش شد و...*
*راهش را كشيد و رفت ...*
*چند قدم بيشتر دور نشده بود كه خانمى صدايش زد:*
*«مادرجون، مادرجون ! »*
*زن ايستاد،*
*برگشت و به آن زن نگاه كرد زن لبخندى زد و به او گفت:*
*« اينارو براى شما گرفتم. »*
*سه تا پلاستيك دستش بود ،*
*پُر از ميوه؛ موز، پرتقال و انار ...*
*زن گفت : دستت درد نكنه،*
*اما من مستحق نيستم.*
*زن گفت : « اما من مستحقم مادر ...*
*من مستحق داشتن شعور انسان بودن و به همنوع توجه كردن و دوست داشتن همه انسانها و احترام گذاشتن به همه آنها بىهيچ توقعى؛*
*اگه اينارو نگيرى،*
*دلمو شكستى.*
*جون بچههات بگير »*
*زن منتظر جواب زن نماند،*
*ميوهها را داد دست زن و سريع دور شد...*
*زن هنوز ايستاده بود و رفتن زن را نگاه میكرد....*
*قطره اشكى كه در چشمش جمع شده بود،*
*غلتيد روى صورتش دوباره گرمش شده بود...*
*با صدايى لرزان گفت:*
*« پير شى !...*
*خير ببينى...*
*آبرومو خریدی مادر»*
*🔻هيچ ورزشى براى قلب، بهتر از خم شدن و گرفتن دست افتادگان نیست*
19.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت گری حجت الاسلام امامی
از اتفاق حضور شهید گمنام عزیز که در بیدخت گناباد تشییع شد
#شهدا زنده اند
35.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام
مشغول کارِ خانه شدی خوش سلیقه ام؟
زهرا مرا چه قدر بدهکار می کنی؟
داری برای دل خوشی ام کار می کنی
در این سه ماه آب شدم،امتحان شدم
با هر صدای سرفه ی تو نصفِ جان شدم
با دیدنت، نگاه مرا سیلِ غم گرفت
با اولین تبسم تو، گریه ام گرفت
این بوی نان داغ به من جانِ تازه داد
حتی به پلکهای حسن جانِ تازه داد
زحمت نکش! هنوز سرت درد می کند
باید کمک کنم، کمرت درد می کند
آیینه ی پُر از ترکم احتیاط کن
با بالِ خسته شاپرکم احتیاط کن
تا کهنه زخمِ بازویتان تیر می کشد
دستاس خانه آهِ نفس گیر می کشد
با اینکه اهلِ صحبت بی پرده نیستم
راضی به رنجِ دستِ ورم کرده نیستم
از دستِ تو به آه شکایت بیاورم
نگذاشتی طبیب برایت بیاورم
جارو نکش! که فاطمه جان درد می کشم
دارم شبیه پهلوی تان درد می کشم
جارو نکش! که عطر بهشت ست می بری!
رویِ مرا زمین نزن این روزِ آخری
باغِ بدون غنچه و گل دلنواز نیست
ویرانه را به خانه تکانی نیاز نیست
گیرم که گرد گیریِ امروز هم گذشت
فصل بهار آمد و این سوز هم گذشت
آشفته خانه ی جگرم را چه می کنی!؟
خاکی که ریخته به سرم را چه می کنی؟
زهرا به جایِ نان، غم ما را درست کن
حلوایِ ختمِ شیرخدا را درست کن
مبهوت و مات ماندم ازاین مِهر مادری!؟
دستِ شکسته جانب دستاس می بری؟
جانِ علی! بگو که تو با این همه تبت
شانه زدی چگونه به گیسوی زینبت؟
شُستی تنِ حسین و حسن با کدام دست؟
آماده کرده ای تو کفن با کدام دست؟
حرف از کفن شد و..جگرت سوخت فاطمه
از تشنگی لب پسرت سوخت فاطمه
حرف از کفن شد و..کفنت ناله زد:حسین
خونابه های پیرهنت ناله زد: حسین
#وحید_قاسمی