🔴یه فرمول جالب برای اینکه بدونیم فلان جزئه قرآن ... تو صفحه چنده؟
🔴تاحالا شده لازم بشه بدونین هر جزء قرآن تو صفحه چنده؟!
خب حالا من بهتون میگم😊
🍒فرض کنیم میخوایم جزء ۸ رو ببینیم از کدوم صفحه شروع میکنه
🍒از ۸ یه عدد کم میکنیم
میشه ۷ حالا ۷ رو ضرب در ۲ میکنیم میشه ۱۴
اون ۲ رو میزاریم بغل ۱۴
میشه، ۱۴۲
🍒پس جزء ۸ از صفحه ۱۴۲ شروع میشه
به همین راحتی😊
🔴حالا یکی دیگه رو امتحان کنیم مثلا
جزء ۲۱
۲۱-۱=۲۰
۲۰×۲=۴۰
۴۰۲
🔴پس جزء ۲۱ از صفحه ۴۰۲ شروع میشه... خوب بود!؟
التماس دعا
مهدویت
https://eitaa.com/mahdvyyat
8.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توجه کنید❗️توجه کنید❗️
🔹پاسخ رهبری به اظهارات روحانی
#نشر_حداکثری
مهدویت
https://eitaa.com/mahdvyyat
😈خانوووووووووم......شمارہ بدم؟
🚗خانوم خوشگلہ برسونمت؟؟
💁♂ #خوشگلہ چن لحظہ از وقتتو بہ ما میدے؟؟
☝️اینها جملاتے بود ڪہ دخترڪ در طول مسیر خوابگاہ تا دانشگاہ مے شنید!‼️
بیچارہ اصلا” اهل این حرفها نبود… این قضیہ بہ شدت آزارش مے داد😔
🎋 تا جایے ڪہ چند بار تصمیم گرفت بے خیال درس و مدرڪ شود و بہ محل زندگیش بازگردد...
🌸روزے بہ امامزادہ ے نزدیڪ #دانشگاہ رفت…
👈شاید مے خواست گلہ ڪند از وضعیت آن شهر لعنتی….!‼️
🍁دخترڪ وارد حیاط امامزادہ شد
خسته… انگار فقط آمدہ بود #گریہ ڪند…
دردش گفتنے نبود…!!!
🍃رفت و از روے آویز چادرے برداشت و سر ڪرد
وارد #حرم شد و ڪنار ضریح نشست🌸
😔زیر لب چیزے مے گفت انگار!!! ‼️
😭خدایا ڪمڪم ڪن…
☝️چند ساعت بعد،دختر ڪہ ڪنار #ضریح خوابیدہ بود با صداے زنے بیدار شد…
👩💼خانوم! خانوم! پاشو سر راہ نشستے! مردم مے خوان #زیارت ڪنن!!!‼️
😧دخترڪ سراسیمہ بلند شد و یادش افتاد ڪہ باید قبل از ساعت 8 خود را بہ خوابگاہ برساند…
💃بہ سرعت از آنجا خارج شد… وارد #شهر شد…
اما… اما انگار چیزے شدہ بود… دیگر ڪسے او را بد نگاہ نمے ڪرد..!
😯 انگار محترم شدہ بود… #نگاہ #هوس_آلودے تعقیبش نمے ڪرد!‼️
🌼احساس #امنیت ڪرد…با خود گفت: مگہ میشہ انقد زود دعام #مستجاب
شدہ باشہ!!!!
🙎فڪر ڪرد شاید اشتباہ مے ڪند!!! ‼️اما اینطور نبود!
🌿یڪ لحظہ بہ خود آمد…
🌸دید #چادر #امامزادہ را سر جایش نگذاشته…!☺️ڪپے باذڪر صلوات 🌹🌹
اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفرَج🌹 🌹
#نشر_حداکثری
مهدویت
https://eitaa.com/mahdvyyat
💞⚜💞⚜💞⚜
#تلنگر
اوج فاجع رو اون جا فهمیدم که
کانال غیرمذهبی مستهجن
کپی از کانالشو آزاد کرده بود
ولی کانال مذهبی
نشر از اون و ممنوع :)
به کجا چنین شتابان رفیق؟!
مگه نه اینکه نشر دین
صدقه جاریه بود : )
#نشرحداکثری✔
مهدویت
https://eitaa.com/mahdvyyat
9.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 قصه ی امروز 🌹
❤️ داستان اخلاقی آموزنده
✨برادران يوسف وقتی می خواستن یوسف رو توی چاه بندازن، يوسف لـبـخـنـدی زد!
برادرانش پرسيد: چرا می خندی؟ اينجا که جای خنده نيست!
🔹يوسف گفت: روزی در اين فکر بودم که چطور کسی ميتونه به من اظهار دشمنی بکنه با وجود اين که برادران نيرومندی چون شما دارم...
اما حالا می بینم که خدا همين برادران رو بر من مسلط کرد تا بدونم غير از خــــدا تکيه گاهی نيست!
🔸و اين چاه نشينی ِ امروز من تاوان ِ تکيه کردن به غیر خداست...
مهدویت
https://eitaa.com/mahdvyyat