#روایت_محرم 🖤 #محرم #امام_حسین #قصه_شب روایتی از جوْن 🥀 اولین پیر غلام امام حسین(ع) 🖤 @mahdyar_59

#حدیث امیرالمؤمنین عليه السلام: هر كه عقل خود را كامل بداند، بلغزد مَنِ استَغنى بِعَقلِهِ زَلَّ @mahdyar_59

اگه بچگیت با درگیر بودن این فیش ها نگذشت از ما نیستی😒 #نوستالژی @mahdyar_59

شیرمردی که دیشب با دست خالی تروریست رو زمین زد، نیروی ساده‌ی خدماتی حرم شاهچراغ هست با یه قرارداد موقت و حقوق پایین که تحت پوشش اداره کار هم نیستن حتی امنیت شغلی هم نداره، اما اینجوری برا امنیت مردم جونش رو کف دستش گذاشت @mahdyar_59

#پادکست_انگیزشی حافظ شیرازی میگه... مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب به راحتی نرسید آنکه زحمت نکشید آرزو کردن و که همه بلدن... برای رسیدن بهش نیاز به تلاش داری... آره رفیق😉 اینجوریاس... ❤️🌱 @mahdyar_59

#ایران_من 🇮🇷 #ایران_زیبا اینجا اهواز خودمونه!😍 اگه لوکیشن نخوره فکر میکنن این منظره‌ یکی از ایالت های آمریکاست ( کشوری هست به زیبایی ایران باشه؟! ) @mahdyar_59

🔵اگه مرجع تقلید نداشته باشم نماز و روزه هام اشتباهه؟؟؟⁉️ یکی از مهدیارامون کلیپ مرجع تقلید مارو دیدن... و مرجع تقلید خودشون رو هم انتخاب کردن😍👏 و حالاا سوالشون اینه که... قبلا که واجبات رو به جا میاوردیم امـــــــا مرجع تقلید نداشتیم... اشتباهه؟؟؟ 😰 بریم باهم تا جواب این سوال رو تو این قسمت از #احکام ببینیم😉👌✅ @mahdyar_59

پسرک دستش رو از وحشت صدای گلوله دستش رو روی گوشش گذاشته بود... چشمش میوفته به مردی که زخمی روی زمین افتاده🥺 چجوری میشه که کودک باشی، هفت هشت سالت باشه، وحشت کرده باشی، صدای گلوله از پشت سر به گوشت برسه، مردم همه درحال دویدن باشن... تو وایستی و اون مرد رو بلند کنی🥲 دلم میخواد بدونم این پشر چطور بزرگ شده، با چه روش تربیتی ای، با چه الگو و قصه ای که انقدر شجاع و مهربان است... 🙃 @mahdyar_59

همیشہ‌می گفت: واسہ‌ڪی ڪارمیڪنی؟ میگفتم : امام‌حسین میگفت : پس‌ حرف‌ ها رو‌ بیخیال ڪار‌ خودت‌ رو بڪن جوابش‌با امام‌ حسین .. #شهید_محمدحسین‌_محمدخانی #شهیدانه #شهدا @mahdyar_59

چرا شراب تو این دنیا حرومه❌ ولی تو بهشت حلاله؟؟ 🥂 ✅برای دیدن این قسمت از #دغدغه_داغ وارد اپ آکادمی روح بخش میشید ( لینک نصب اپلیکیشن ) رسانه، قسمت مهدیار، تو بخش دغدغه داغ ، میتونید این ویدئو رو ببینید😉 ⭕️تو این کلیپ هم بهت گفتم چطور میتونی از طریق اپلیکیشن این قسمته #دغدغه_داغ رو ببینید ✔️لایک یادت نره😁❤️ @mahdyar_59

#قصه_شب در بنى اسرائیل مردى بود کفن دزد، همسایه‌اش مریض شد و ترسید بمیرد. کفن دزد را طلبید و به او گفت: چگونه همسایه‌اى بودم؟ کفن دزد گفت: نیکو همسایه‌اى بودى. گفت: مرا به تو حاجتى است😔 گفت: انجام خواهم داد. پس دو کفن حاضر کرد و گفت هرکدام که بهتر باشد، بردار براى خودت تا مرا در کفن دیگر بپوشانند و چون مرا دفن کردند، قبر مرا نشکاف و مرا  برهنه مساز. کفن دزد نپذیرفت تا اینکه به سبب اصرار همسایه کفن نیکوتر را برداشت و رفت و چون همسایه مرد و دفنش کردند، کفن دزد گفت: مرده که شعورى ندارد تا بفهمد من خلف وعده با او کرده‌ام، مى‌روم و کفن او را مى‌دزدم، پس قبرش را شکافت و چون خواست او را برهنه کند صیحۀ سختى شنید که مى‌گوید: نکن. پس ترسید و او را برهنه نکرد و قبرش را پوشانید تا هنگام مردنش به فرزندانش گفت: چگونه پدرى بودم براى شما؟ گفتند: نیکو پدرى بودى. گفت: مرا به شما حاجتى است. گفتند: انجام خواهیم داد. گفت: هرگاه مردم بدنم را آتش زنید و چون خاکستر شدم، خاکسترم را به باد دهید، نصفى به سمت دریا و نصفى به سمت صحرا. قبول کردند و چون مرد، چنین کردند. پس خداى تعالى خاکسترهاى متفرقه بدن او را جمع نمود و زنده‌اش کرد و فرمود: چه سبب شد که چنین وصیتى کردى؟ عرض کرد: به عزتت قسم ترس از عذاب تو مرا بر این وصیت داشت. پس فرمود: منهم تو را بخشیدم و ترس تو را به امن مبدل کردم و طلبکارانت را راضى خواهم کرد. از این حکایت دانسته مى‌شود که هرگاه گنه‌کار از گناهش پشیمان شود و از عذاب خداوند ترسناک باشد، خداوند هم او را خواهد آمرزید و خصماء او را راضى خواهد فرمود. جلد  ١۵  بحار الانوار، باب الخوف و الرجاء، صفحه  ١١٧ @mahdyar_59