eitaa logo
•|بـنـیـاد دخترانِ مــاهِــد|•
1.1هزار دنبال‌کننده
955 عکس
118 ویدیو
45 فایل
|الْأَرضَ‌فـَرَشنـاها‌فـَنـِعْمـَ‌الْمـاهِدُونـ۴۸ذاریــات|----- |بــه نـامـ‌ خدا،گهواره دارِ رشـد خلائق|---- |مجالی بـرای انـدیــشـیـدنـ🧠|----- ادمین‌بنیادماهد @mahed_ad لینک ناشناس👇 https://daigo.ir/secret/758567916
مشاهده در ایتا
دانلود
فقط چندتا نکته: 1️⃣:حرکت اتوبوس ها از حسینیه راس ساعت ۴ونیم عصر می باشد.لطفا نیم ساعت زود تر تشریف داشته باشید تا از اتوبوس جا نمونید.(حضور فقط برای دانش‌آموزان مقطع متوسطه امکان پذیر می باشد).اتوبوس ها هم مجانی ان. 2️⃣:داشتن برگه رضایت نامه از طرف والدین الزامی می باشد و این برگه هنگام سوار شدن ازتون گرفته میشه. 3️⃣:انشالله قبل از اذان مغرب برگردیم حسینیه برای اقامه نماز مغرب. 4️⃣:اونایی که هفته پیش درخواست کارت عضویت دادن و هزینه رو پرداخت کردن،این هفته کارتشون آماده ی تحویل هست.و اونایی که میخواند برای هفته آینده کارتشون رو دریافت کنند زوتر تشریف بیارند حسینیه تا نام نویسی انجام بشه.
اول بگم که خیلی واکنش های خوبی از این دورهمی به دستمون رسیده فردا چندتا شو میذاریم •ممنون از همراهی شما•
سلام علیکم سالم هستید؟ سلامت هستید؟ جلسه امروز ماهد با یکی دیگه از سلسله مراتبِ خداتوبشناس رو دعوت شدیم به مهمانی شهدا، شهدایی که مثال خوبی شدن برای مبحث امروز... به رسم همیشه دعای سلامتی اقای ولیِ عصر رو خوندیم... سر صحبت رو با خلاصه ای از جلسه قبل باز شد تو جلسه قبل گفتیم که راه رسیدن به ارامش این است کههه با خدا ببندیم در واقع برگشت به خدا باعث ارامش میشه.. ولی اصل قضیه و بحث امروز اینه که با رسیدن به ارامش همه چیز تموم نمیشه ما سه مرحله داریم: آسایش (امکانات مادی داشتن پول، ماشین، خونه و..) آرامش (بدون داشتن امکانات حال دلمون خوب باشه) و لذت (با وجود داشتن امکانات و ارامش لذتمون رو از دنیا ببریم) حالا راه رسیدن به لذت چیه؟! تو مرحله دوم گفتیم برای رسیدن به ارامش باید با خدا ببندیم، تو مرحله سوم هم باید خیلی تر با خدا ببندیم تفاوت لذت و ارامش تو همینه ما معمولا به همون مقداری که با خدا عبادت میکنیم به همون مقدار به ارامش میرسیم مثلا بعد از سی روز ماه رمضون روز سی و یکم خدا حذف میشه... ولی وقتی خیلی با خدا ببندیم و همیشه تو ذهنمون باشه قطعا به همون مقدار اروم میشیم درواقع ما باید نگاه کنیم ببنیم کیا به لذت رسیدن برای مثال همین شهدایی که در خدمتشون بودیم از 42 شهید 41شهید مجرد بودن یعنی به اون لذت واقعی رسیدن که از ایندشون زدن دیگه... حالا چندتا نشونه از شهدا که بدونیم اونا چیکار کردن که به مرحله سوم رسیدن اول: داشتن اخلاص اخلاص رو با مثال عاشق و معشوق پیش ببریم 😑 مثلا یه عاشق حاضره رو هوا یکاری برای معشوقش بکنه🥲 ادمایی که مخلص میشن هم همینطورن یعنی بهشون بگی اقا شما میشه یه عمل عبادی هم داشته باشی برا یه نفر دیگه هم کار کنی؟ میگه یعنی چی من نمیفهمم... اونا درکی از سوال شما ندارن... اخلاص هم یعنی فقط معشوق رو ببین خدا رو ببین و براش کار کن دومین نشونه: تواضع ادمای متواضع خودشون با کسی یا چیزی مقایسه نمیکنن و میگن من با تنها کسی که فرق دارم خداست.. اینم هست که ادمای متواضع جذاب تر هستن 😌💫 از این بحثا که بیایم بیرون میرسیم به سوالِ اگه کسی در گیر خدا بشه چه اتفاقی میوفته؟! 🤔 این ادما اشکشون میاد دم مشکشون 🥲🥺 رقیق القلب میشن 👈🏻👉🏻 مثلا شهید بیاضی زاده بعد از روضه بیرون که میومدن چشماشون سرخ بود یه علت داشته اونم اینکه وقتی میفهمیدن یه محبوب خدا مورد ازار قرار گرفته بهم میریختن حالا این شهدای عزیز چون لذت میبردن از زندگشیون خدا هر درخواستی که داشتن رو هوا قبول میکرده... از جمله این افراد پدر جناب طباطبایی هستن که موقع برگشت از عملیات از خدا میخوان یه تیری چیزی بهشون بخوره تا دلیلی برای برگشت داشته باشن ده دقیقه بعد یه تیر الکی رو هوا خورد به دستشون 😐🙂 و این از ارتباط عمیق با خدا میاد در اخر دورهمی با شهدا سلامی عرض کردیم به سرور و سالار شهدا امام مظلوم، امام حسین{ع}.... بعد هم برگشتیم به حسینیه تا اقامه کنیم نماز جماعت رو تا برای یکم هم که شده از اون ارامشِ بعدش فیض ببریم... بگذریم که تو اتوبوس چیا گذشت 😑💔 خدافظ شوما 😊🥴
به نامِ خـدایِ شــَـقایق های خـونین رنگِ فکه! و به نامِ خــالقِ صحیح ترین راهِ پیمودن و قشنگ ترین گزینه ی مردن، شهادت! طبقِ قـَرارِ جماعتِ ماهــد، امروز حـوالیِ ساعتِ پنج، که خورشید راهیِ غرب می شد. ادبیاتِ زیارت را به جــا آورده و دست بر سینه و سبک بال و امن، ورود کردیم به مرقدِ نورانیِ حضرت شهید! و با احـتیاط و بی قـرار، فـردِ برگزیده ی یک شهید شده و پایِ مکتبِ عـاشقیِ او نشانده شدیم! و دوباره بیعت کردیم با خــدا، و پایین پایِ پیکرِ شفیعِ خـویش، به ذکر حسین (ع♡) دَم گرفتیم... و چه خـوب که تنها گذاشته شد ذهن های آشوب و روح های آشفته و تنِ خسته ی جماعت در کنارِ مقبره ی سربازانِ ولایتِ مهدی... کمی بعد برای مرتب کردنِ مشغولیتِ افکار و آغـازِ مراسم، قــَــرار یافت روحِ بی قـرارِ زائرین به نـامِ حضرت حجت... و به اذن از مادر سادات و رخصت از حضورِ شهیدان، حاج‌آقا طباطبایی شروع کردند ادامه ی بحثِ نمکینِ گذشته را و برگردانده شدیم به بحثِ پیش از این دانستیم که برای رسیدن به آسایش و آرامش باید خـــدا را در آغوش کشید و در آغــوشِ او مـاند... اما سیرِ انسان در اینجا تمام نمی شود و گزینه ی دیگرِ بهتری هم هست به اسم لذت... لذت، مراتبِ بالاترِ با خـــدا ماندن است و برای درکِ لذتِ بیشتر شرط، عاشق تر بودن توست... لذت یعنی درجه ی درگیری با عشق و یادِ حضرتِ خـــدا، که برای عــده ای سجده های طـویل و برای دیگری ها سحـر های معطر به رایحه ی سیب و برای مــن، تردید میانِ سه یا چهار رکعت نماز را درگیری با حُـبِ او نوشته اند... اما برای شهید و واژه ی شهادت، خـداوند اوجِ لذت را تعریف کرده است زیرا وَفــادار ترینِ افراد در با خـــدا ماندن، شهیدان بوده اند... و حــالا ماییم که جـا ماندیم و آنها طـَبَقِ لذت را چشیدند و سـَوا کردند خـود را از دنیا! اما مانده است آثارِ جنونِ آنها در هـوایِ این دنیا و می شود رسید به قانون آنها... |قانونِ نخستِ شهید ماندنِ قبل از شهادت، اخلاص است و اخلاص یعنی بی پـَـروا عاشقِ خدا بودن و بدونِ شک شهیدان را از گروهِ مخلصین جدا کردند...| | قانونِ دومِ درکِ لذت و شهید بودنِ مردمان، حضورِ تواضع و غیبتِ مـَـنیـَّـتِ انسان است... تواضع یعنی نبودنِ توهمِ مـَـن، در روزمره و استعدادی که خــدا توفیق کرده و هــیچ است واژه ی مـَن در آن...| حـالا که می دانیم خصائلِ بندگانِ حقیقیِ راهِ خــدا را، این را هم بدانیم که ثمره ی این همه جنونِ آدمیزاد و درگیرِ دوستی با حضرت حق بودن، می شود رِقــَــتِ قلبِ مومن و نازک دِلیِ او... پس در هر مرحله ی با خــدا بودن، به همان مقدار از اتصال، سرشتِ مومن رَقیق تر می شود... این حرفِ من و ما نیست، سخنِ خودِ پادشاهِ عـَوالمِ بالاست که بشارت می دهد به داعیان و دوستان و عارفان و عاشقانش که تو را رقیقِ رقیق می کند و سرانجام حــَــل می شوی در احاطه ی او می یابی انتهایِ لذت را، یعنی به شهادتِ در ناسوت و دلبری در ملکوت می رسی... و تویی که از همان نخست برای آغوشِ او آفریده شدی سرانجامِ زندگی ات به سوی او ختم می شود و این یعنی اوجِ لذت! پس خلاصه ی زندگیِ لذت بخشِ انسان در شرطِ تنها با خــدا بودن است... انسانی که بود و نبودش از وجودِ خـدا سَر رشته می گیرد و با شعارِ ما برای خدا هستیم و به سمتِ او برخـواهیم گشت از آغوشِ خدا جدا می شود و هنگامی که در زندگیِ کوتاهِ دنیا به یادِ خــدای دوست داشتنی اش بماند در آخر به نورانیتِ وصالِ همان خــدای وفادارِ قبلی اش بر می گردد و می شود عزیز‌کرده ی هستی... و اما حــالا احوالِ این جماعتِ دگرگون، در کنارِ عزیزکرده های آسمان، پایِ روضه ی سیدالشهدا و سیدِ عاشقان، ردیفِ ردیف شد و حـَـل شدند در عشق خـدا، با کلامِ آقای رحمانی... و برای تکمیلِ معنویاتِ امروز، پس از عبور از ثانیه های پر برکتِ زندگیِ این مَنِ گم شده، برگردانده شدیم به خـانه ی نخست و این بار، بـَـستیم عهدِ نمازِ وفاداری را به سویِ رَدایِ مشکیِ کعبه...!
#گزارش_تصویری دورهمی نهم @mahed_ir|بنیاد دختران ماهد|
🌼|یه تعداد از نظرات شما|🌼 +نمیتوان برای وصف این جلسه در محضر شهدا گفت (عالی بود) چرا که متفاوت ترین ، جذاب ترین و خاص ترین جلسه بنیاد دختران ماهد رو تجربه کردیم و اگر در یک کلمه وصف برای این جلسه اکتفا کنم شاید در ذهنم بمیرد و تا دیدار بعدی با شهدای لاهیجان به یاد این روز زیبا در کنار دختران ماهدی نیفتم. _خدا رو شکر که حالتون عوض شد🍀 +دلتون اومد بدون ما( یه سریامون که کلاس داشتیم مثل خودم و دوستم)رفتین سر قبر شهدا😭😭 _اگه من جای شما بودم کلاس رو میزدم تو دیفال😅 +سلام برای منی که تنها اومده بودم و هیچ دوست اونجا نداشتم، توی گلزار شهدا کلی رفیق شهید مشتی پیدا کردم. دلم میخواست میشستم و تا صبح باهاشون دردودل میکردم. دوست داشتم یک نفر تا صبح درباره ی اونا حرف بزنه و من گریه میکردم. خلاصه خیلی خوب بود دمتون گرم🌹 _رفیق،شهیدش خوبه... +سلام چرا شما لباس طلبگی تون کامل نیست؟ _چون خودمون کامل نیستیم😊 +سلام خداروشکر ما بچه ها ماهد رو داریم واقعا نمیدونم چجوری باید توصیف کنم از اینکه اینقدر ماهد حس حال شور انگیزه اشتیاق شادی به آدم میده کاشکی ۲روز در هفته برنامه داشتیم میشه لطفاااا؟ _دو روز تو هفته؟😢همین یه جلسشم خیلی برامون سنگنیه چه برسه دو جلسه تو هفته باشه. +خیلی خیلی ناراحتیم که فقط بخاطر چند دقیقه نتونستیم بیایم اونم کجا گلزار شهدا که حس ارامشی داره کا این روز برام از همه جلسات باارزش تر بود ک متاسفانه نتونستیم بیایم وهنوزم خیلی ناراحتیم😔. _اگه دقت کرده باشید ما از روز اول همه ی زمان هایی که اعلام کردیم رو دقیق همون ساعت انجام دادیم.مثلا ساعت شروع سخنرانی بدون یک دقیقه تاخیر انجام میشه. +ببخشدا من یک اعتراض کوچیکی داشتم.من خواهرم کلاس ششم اما خیلی ناراحته ک دیگه نمیتونه بیاد ماهد اون بیشتر از من ماهد رو دوس داره. _دخترایی که کلاس ششم هستن و میخوان برند هفتم میتونن بیاند.و تو سقف سنی ام محدوده ای نداریم.حدود ۲۰ نفری از دانشجو ها هم تو مراسماتمون هستند. +سلام واقعااااااا ممنون واسه اینکه برای ما دخترا اینقد ارزش قائل شدین مخصوصا تو این اتفاقایی که افتاد بنیاد نقش خورشید رو واسه ما داشت 🙃بازم میگم خیلی ممنون انشالله بنیاد همیشه پابرجا باشه🏳🇮🇹🏳 _ممنون ولی آخه چرا پرچم ایتالیا؟😑😅 +خیلی ممنون از شما مسئولین بنیاد که زحمت کشیدید.خیلی به موقع دعوت مون کردن خستگی امتحانارو شست برد. _بذارید کارنامه ها برسه دستتون .همه اونایی رو که شسته برده،برمیداره میاره😅 +کاش بشه یکم شبیهشون بشیم،یکم شبیه اونا شدن خیلی میتونه زندگیمون قشنگ تر کنه ،یکمی که واسه ما خیلی زیاده خیلی تاثیراتی خوبی میتونه بذاره اگر بتونیم سر حرفمون سر قولمون مردونه وایسیم🙃 _هیچ وقت از ته دل از خدا یه چیو نخواید،والا خدا جدی میگیره و ول کنتون نمیشه هاااا.از ما‌ گفتن بود. +ببخشید اون روایتی که حاج آقا در مورد عشق خوندن.چی بود؟که خدا میکشه آدمو بعد ....یادم نیست بقیشو😑 _قال الله تبارک و تعالی:مَن طَلَبَنی، وَجَدَنی و مَن وَجَدَنی، عَرَفَنی و مَن عَرَفَنی، أحَبَّنی و مَن أحَبَّنی، عَشِقَنی و مَن عَشِقَنی، عَشِقتُهُ. و مَن عَشِقتُهُ، قَتَلتُهُ و مَن قَتَلتُهُ، فَعَلَیَّ دیَتُهُ و مَن عَلَیَّ دیَتُهُ، فأنا دیَتُهُ. آن کس که مرا طلب کند می یابد، آن کس که مرا یافت می شناسد، آن کس که دوستم داشت به من عشق می ورزد، آن کس که به من عشق ورزید من نیز به او عشق می ورزم، آن کس که به او عشق ورزیدم کشته ام می شود و آن کس که کشته ام شود خون بهایش بر من واجب است و آن کس که خون بهایش بر من واجب است پس من خودم خون بهایش هستم. +خیلی عالی بود واقعاًحالمون روخوب کردین کاش میشد یک باربیریم محضرشهیدسعیدبیاض زاده بریم خیلی دوست دارم برم. اگه میشد بریم که بابچه هابریم خیلی خوب میشد. _قول نمیدیم ولی اگه شرایط فراهم بود یه جلسه هم میبریم مزار شهید بیاضی. 🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀 @mahed_ir|بنیاد دختران ماهد|
امشب یه ویدیو داریم در رابطه با مبحث خداشناسی از بعد در مورد واکنشایی که نشون میدین گپ میزنیم
1️⃣:جالب بود.خیلی بحث های خداشناسی دل نشین هست برام.بعد از ۲۰ سال که خیرسرم دین دار بودم برای اولین بار اینجور حرفایی به گوشم خورده.😑هیکشی باما درمورد خدای خودمون صحبت نکرده در حالی که خیلی نیازه به نظرم.(البته من دانشجویم که میام تو بنیاد.) 👤:خدا تنها موضوع مورد وِفاق همه ی انسان هاست.علت همه ی جنگ ها ،ناملایمتی های کل بشر از اول خلقت تا زمان حاضر،حذف خداست.هرکی بیشتر حذفش کنه بیشتر در رنج فرو میره.هرکی کمتر حذفش کنه کمتر در رنج فرو میره ولی بدون خدا حتمیه. حتی پیامبر خدا (حضرت آدم)هم که باشیم اگه تو هر لحظه مشغول خدا نباشیم درگیر میوه های ممنوعه ای میشیم که میل کردن اون میوه لذت ما رو از زندگی کاهش خواهد داد. 2️⃣اگه قرار باشه همیشه به فکر خداباشیم که دیگه نمیتونیم زندگی کنیم😁سخت نیست همش به فکرش باشیم؟ 👤:تا حالا دیدین یه بچه که میره پارک؟دیدین هر چند دقیقه یه نگاه به مامانش میکنه که ببینه مامانش هنوز هست یا ن.هنوز داره نگاش میکنه یا ن.تا دلش قرص بشه و به بازیه خودش بپردازه و وقتی میبینه که مامانش چارچشمی داره میپادش،با یه لبخند خوشایندی به بازیش ادامه میده.و اگه هر لحظه وسط بازیش ازش بپرسی که تو مامانت رو دوس داری یا نه؟میگه اره خیلی.یا حتی ازش بپرسی مامانتو دوست داری یا این وسایل بازی رو؟میگه خب معلومه مامانمو. زندگی ماهم همینه.قرار نیست ثانیه به ثاینه به خدا فک کنیم که...قراره سایه ی خدارو رو سرمون ببینیم و هر چند ساعت یه بار به بالا نگاه کنیم بگیم خدا:من،تو.حله دیگه؟ و مشغول بازی و زندگی خودمون بشیم و تهِ دلمون این باشه که اگه یه لحظه خدا نگاشو ازمون برداره این پارکِ دنیا برامون بدترین جای دنیا بشه. همین! 3️⃣:چجوری تشخیص بدیم سایه‌ی خدا هنوز بالای سر زندگیمون هست یا نه؟ چجوری بفهمیم داریم توی یه راه درست پیش میریم؟ 👤:کسی که از زیر آفتاب میره تو دلِ سایه،اولین حسی که بهش دست میده خنکیِ سایه هستش.اگه بخوایم بفهمیم که هنوز سایه ی خدا بالا سرمونه باید خنکای این سایه نشینی به روحمون رو درک کنیم.درک هم خیلی سخت نیست.ببینید چقد میتونیم اتفاقات زندگیمون رو به خدا متصل کنیم.ارتباط چالش های زندگی به خدای متعال نقطه ی شروع ارتباطِ مخلوق و خالق هست.شاید سوال کنید خنکای سایه ‌ی خدا یعنی فقط اونجایی که بهمون نعمت میده هستش یا تو درد ها هم این خنکا حس میشه؟میگم که خنکای سایه ی خدا اتفاقا تو درد ها بیشتر حس میشه.چون تقربی در رنج از طرف محبوب نهفته است که در نعمتِ از طرف محبوب نیست. که گفت اگر بادیگرانش بود میلی چرا جام مرا بشکست لیلی... 4️⃣:ببخشید این متن رو خوندم سوال برام پیش اومد چکارکنیم خدا نگاهشو ازمون برنداره؟ 👤:تفاوت این سوال با سوال قبل در اینه که یکی میخواد ببینه که خدا داره نگاش میکنه یا نه؟ولی یکی میگه که چیکا کنیم که خدا نگاه بندازه بهمون. به قول روانشناسا یکی از راه های موثر در ارتباطِ کلامی،ارتباط چشمی هست.به این معنی که وقتی با یکی داری حرف میزنی باید چشم تو چشم بهش نگاه کنی و تاییدش کنی والا بی احترامی بهش حساب میشه.خدا با خلقت همه ی آسمان‌ها،همه ی دریاها،باهمه ی موجودات و حیوانات،پروانه ها و شاپرک ها داره با آدم صحبت میکنه.اگه یه لحظه انسان وجودِ این همه موجودات رو که نشونه از عظمت خدا هست رو تایید نکنه ،خیلی به خدا برمیخوره.و میگه|خدا| من دارم با همه ی قدرتِ آفرینشم با تو صحبت میکنم تو چرا به من گوش نمیدی؟ لذا برای اینکه نگاه خدا رو جلب خودتون کنید ،آفرینشش رو تعظیم کنید و وجودش رو تایید کنید.غروب خورشید رو دیدیم یه نگاه به آسمون بندازیم بگیم خدا فمیدیم اینو برای من فرستادی.نگاه به شدت محبت مادرتون نسبت به خودتون کردین بگید:خدا تو چقد مهربونی که مادرمو اینقد مهربون نسبت به من آفریدی. خلاصه وقتی خدا داره باهامون گپ میزنه چشم تو چشم بهش زُل بزنیم.