هدایت شده از سفر به آن سوی زمین-!
روی چمن های نمناک سرد دراز کشیدم و به اسمان خیره شدم ابر ها در آسمان به کُندی در حرکت بودند و به نوبت ماه را در خود پنهان میکردند
چشم هایم ابر هارا دنبال میکرد که به شکل یک روح در آمده بودند و در آسمان وسیع شب در گردش بودند و از این طرف به آن طرف میرفتند
شاید روح های سرگردانی بودند که به دنبال ستاره خود تمام این پهنه وسیع آسمان را میگشتند تا نیمه گمشده خود را پیدا کنند
این کار تفریح هرشبم شده بود و آنقدر از این کار لذت میبردم که گاهی تصور میکردم روی ابر ها هستم و همراه آنها به هرکجا سفر میکنم
میدانم این ویژگی ام مدام باعث دوری من از آدم ها میشود اما خوشحالم که میتوانم با ذهنم به هرکجا سفر کنم و از خوشی های هرچند کوچک مانند ابر ها،باران و چمن های سرد جلوی خانه مان لذت ببرم
- از طرف *جودی @mininm به چنل زیبای @mahemaniito✨🌝
اگر درباره ی مادرم ازم بپرسن میگم:
او قوتِ قلبِ من در تمامِ نَبرد های زندگیست..
بمونی برام عزیز ترینم..
هيچ لذتی بالاتر از آن نيست
كه با كسی آشنا شوی
كه دنيا را مانند تو می بيند
گويی درمی يابی
كه ديوانه نبوده ای..
نوشته بود:
«من افتادم ته چاهِ ۵متری!
تو واسم طناب ۳ متری انداختی !
بگم نیستی دروغ گفتم
بگم هستی کافی نیست.»
چقدر خوب گفت...