eitaa logo
ماهـ‌ِ پنهان
1.3هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
61 فایل
﷽ تِب فراق تو بیچارهـ کرد دنیـا را بدۅن تو به دل ما قرار بی‌معناسـت🌱💙 . . •شـروط:🌸 •| @Penhaan |• . . •پای مکتبِ حـاج قاسـم:)🌿 •| @deltange_o_o |•
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 راضیه به نقل از مادر🌹: راضیه همه چیش رو حساب و کتاب بود ! این 18 روزی هم که موند برا این بود که ما رو آماده کنه ، برا این بود که ما دعا و مفاتیح زیاد بخونیم و آماده بشیم برا رفتنش🍃 ! و الّا اگه همون روز اول رفته بود کلی ناشکری می کردم ! * خیلی خیلی درس میخوند ، می گفت : می خواهم با درسم انقلاب کنم و با درس خوندن📝شکر گزار زحمات والدینم باشم. هميشه مي گفت : امام زمان(ع) يار بيسواد نمي خواد . خیلی از شبا تا دیر وقت بیدار میموند و درس میخوند و وقتی درس خودش تموم میشد داداش کوچیک ترشو از خواب بیدار میکرد و با اون درس کار میکرد. علاقه زیادی به درس زیست شناسی داشت📚 ، همیشه می گفت مامان وقتی معلم زیستمون داره درس میده ، به بزرگی خدا پی می برم و می فهمم خدا چقدر بزرگه * تو زندگی همیشه جهانی دعا می کرد 🤲🏻، تنها دغدغه خودشو نداشت ، دوست داشت همه موفق باشن و به اونا کمک می کرد. * روز به روز همراه با قرآن بزرگ می شد ، تو مجالس اهل بیت💚 شرکت میکرد ، سخنرانیا رو خوب گوش میداد و به اونا عمل میکرد * مهربانی و سکوت همیشگی ، از بارزترین ویژگی های اخلاقیش بود * راضیه به مسائلی از جمله نماز اول وقت📿، رابطه عاطفی با خانواده و حجاب در زندگی اهمیت زیادی می داد. 👇✨✨👇✨✨👇✨✨
ماهـ‌ِ پنهان
#پارت2🦋 راضیه به نقل از مادر🌹: راضیه همه چیش رو حساب و کتاب بود ! این 18 روزی هم که موند برا این ب
🦋 * به شهید برونسی خیلی علاقه داشت ، ایشونو الگوی خودش تو زندگی قرار داده بود ، اما حالا خودش شده یه الگو برای هم سن و سالاش ، شهادت🥀 واقعا برازنده راضیه بود * راضیه با عملش کار فرهنگی می کرد . با عملش به همه درس می داد . * سی دی های سخنرانی💿 آقا سید رو از نوارخونه می گرفت و بین بچه های مدرسه پخش می کرد و براشون صحبت می کرد. سی دی ها رو به بچه هایی می داد که به هر دلیلی نمی تونن بیان کانون ... * پدرش از رزمنده های جبهه بود. همیشه از پدرش می پرسید: وقتی دوستات شهید می شدن چه حالی داشتن😢؟ موقع شهادت چی می گفتن؟ و ... ✨👇✨👇👇✨✨✨👇
🦋 راضیه به نقل از دوست خود🌹: *سال اوّل دبیرستان امتحان شیمی داشتیم ، راضیه کنار حیات مدرسه قدم میزد🚶🏻‍♀ کار هر روزش بود ، قبل از امتحان یک چیزی را میخوند ، رفتنم جلو ، پرسیدم : راضیه جون ، چی داری میخونی؟! گفت: دعای عهد🤲🏻 و زیارت عاشورا _هر صبح دعای عهد میخوند ، و قبل از هر درسی زیارت عاشورا !!! *از طرف مدرسه رفته بودیم مشهد ، سوّم راهنمایی بودیم ، راضیه مدام شور زیارتو میزد ، توی حرم که بودیم ، نیمه شب🌙بود همه خوابیده بودن ، راضیه تا صبح نخوابید و مناجات میخوند ! *سوّم راهنمایی بود ، توی درسهاش همیشه موفق بود💪🏻 ، حتی بیشتر از توان جسمی اش درس میخوند ، مادرش براش معلّم خصوصی گرفته بود راضیه: من معلّم خصوصی نمیخوام ، خودم درس میخونم تا نمونه دولتی قبول بشم آخه حق الناس میشه ، شما دو تا بچه دیگه هم غیر از من دارید، پدرم هم که کارمنده !🍃 ✨👇👇✨✨👇👇
🦋 رابطه شهیده راضیه کشاورز با اهل بیت💚 * علاقه زيادي به آقا امام زمان(ع) و امام رضا (ع) داشت * هر روز زیارت امین الله (امام رضا) و دعای عهد میخوند📖 * حالاتش قابل توصیف نبود ، امین الله رو با تمام وجود و عاشقانه میخوند و به پهنای صورت اشک میریخت💧 * پنجم دبستان بود، از مدرسه با يه جعبه شيريني برگشت، خوشحالي توي صورتش موج مي زد، گفت:«مامان امروز چهله دعاي عهدم تموم شد 😍، از امروز يار امام زمان(عج) شدم. 👇✨✨✨✨✨✨👇👇👇👇
🦋 رابطه راضیه با قرآن📓 به نقل از مادر : راضیه را امام حسین (ع) تربیت کرد و در تربیتش نور✨ قرآن اثر داشت . راضیه بدون اینکه کلاس قرآنی رفته باشه از صوت قرآن خوبی برخوردار بود و قرآن را بسیار خوب می خوند، چند روز قبل از شهادتش از آموزش پرورش زنگ زدند و گفتند راضیه برای مسابقات قرآن کشوری انتخاب شده ، راضیه خیلی خوشحال شد😍 و بعد از اون تلفن، سجده شکر بجا آورد و گفت مامان نمی دونی چقدر دوست داشتم به این مسابقات راه پیدا کنم . بهش گفتم حتماً لیاقتش رو داشتی. از آموزش پرورش گفتن که باید بیاد برای اردو👣 ،تا بعد در مسابقات شرکت کنه ، راضیه یک روز در اردو شرکت کرد و بعد اومد و گفت: دیگه نمی خواد بره ، بهش گفتم چرا ؟! مگه نگفتی خیلی دوست دارم شرکت کنم . گفت : نه من نمی رم مسابقات، قرآن خیلی عظیم و گسترده است ، خیلی ها هستن که جای من می تونن برن . و بعد شنبه شد و اون حادثه و زخمی شد. 18 روزی که در بیمارستان بود این مسابقات برگزار شده بود و وقتی شهید شد💧. من خوابی دیدیم: خواب دیدم ، در یک جای بلندی که پایین اون مردم هستند ، یکدفعه صدایی بلند شد، در خواب حس کردم صدای خداست💫 . فرمودند: کسی هست بتونه قرآن بخونه؟ یکدفعه در بین جمعیت راضیه دستش رو بلند کرد و به من گفت مامان من می رم سوره بقره بخونم🌸 . و رفت و قرآن رو با صوت بسیار زیبایی خوند و من آرامش عجیبی گرفتم و گفتم راضیه خیلی خوب خوندی بهت قول می دم دیگه دل تنگت نشم * همیشه به من می گفت : مامان بیا برات قرآن بخونم تا خستگیت در بره . 👇👇👇👇✨✨✨✨👇👇👇
یار 16 ساله امام زمان(عج)🍃 ‌•●❥❥ @Mahepenhanam
🦋 در یکی از روز های فروردین‌ سال ۱۳۸۷ راضیه بعد از آنکه از زیارت بارگاه امام رئوف به شهرش بازگشت، انفجار بمبی💥 در حسینیه کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز توسط عوامل تروریستی وابسته به غرب رخ داد.... بیمارستان🍃 چشمای پرستار اشک حلقه زده و میگه: آقا سیّد دعا کنید🤲🏻بیهوش بشه ،الان داره خیلی درد میکشه آخه هوشیاره روز هفدهم🌱 رفته بودیم بیمارستان راضیه بهتر بود ، چشاشو باز می کرد و برامون دست تکون میداد مادر پدرش از خوشحالی دورمون میگشتن و قربون صدقمون میرفت💞 ، می گفتن ایشالله راضیه خوب بشه و باز با شما بیاد و بره مادر بزرگش خیلی دعا می کرد که ایشالله خدا خیرتون بده و . . . روز واقعه🕊 امروز که رفتیم بیمارستان مادر و پدرش از ناراحتی چشاشون به زور باز می شد اینقدر ناراحت بودن😔که ما رومون نمیشد بریم پیششون. یکی از پرستارا آشنامون بود و میگفت حالش اصلا خوب نیست ظهر روز آخر☀️ بعد از ظهر بیمارستان بودیم .یه دفعه حالش بهم ریخت. ایست قلبی🖤 کرده بود. دکترا ریختن دور و برش و بعد دو ساعت طبیعی شد. وامشب هم پر کشید. الان دارم از خونشون میام .غوغای محشر بود .پدرش می گفت:حالا کی همه مونو نصیحت کنه؟! مامانش میگفت: وااااای بچه حافظ قرانم ....... واااای دختر نورانی ام ✨...... واااااای ............. این یکی از همه دردناکتر بود به نیت مادرمون حضرت زهرا 18 روز تو بیمارستان بود ، اونم دقیقا با سینه ای خرد شده ، چادری خاکی و پهلویی شکسته🥀 و 18 روز خس خس نفسهای دردناک 👇👇👇✨✨✨👇👇👇
مزار شهیده راضیه کشاورز🌷 ‌•●❥❥ @Mahepenhanam
🦋 *« نامه شهیده💌 راضیه کشاورز به آقا امام زمان (عج) در 13 سالگی » نشانی گیرنده : نمی دانم کجایی یا مهدی ؟! شاید در دلم باشی💚 و یا شاید من از تو دورم. کوچه انتظار، پلاک یا مهدی! به نام خداوند بخشنده ومهربان سلام من به یوسف گمگشته ی دل زهرا و گل خوشبوی گلستان انتظار🌸 ای دریای بیکران ، آفتاب روشنی بخش زندگی من که از تلالو چشمانت که همانند خورشید☀️ صبحدم از درون پنجره های دلم عبور می کند و دل تاریک و سیاه مرا نورانی می کند. تو کلید درِ تنهایی من! من تورا محتاجم. بیا ای انتظارشبهای بی پایان، بیا ای الهه ی ناز من، که من از نبودن توهیچ و پوچم. بیا و مرا صدا کن، دستهایم رابگیر و بلند کن مرا🕊. مرا با خود به دشتِ پر گلِ اقاقیا ببر . بیا و قدمهای مبارکت را به روی چشمانم بگذار . صدایم کن و زمزمه ی دل نواز صدایت را در گوشهایم گذرا کن ، من فدای صدایت باشم . چشمان انتظار کشیده من هر جمعه به یادت اشک می ریزند😢 و پاهایم سست می شوند تا به مهدیه نزدیک خانه مان روم و اشک هایم هر جمعه صفحات دعا ندبه را خیس می کند🤲🏻 . من آنها را جلو پنجره اتاقم می گذارم تا بخار شود و به دیدار خدا رود . به امید روزی که شمشیرم با شما بالا رود و برسر دشمنانتان فرود آید . یا مهدی ادرکنی عجل علی ظهورک✨ 🖋دوستدار عاشقانه شما راضیه 👇👇✨✨✨✨👇👇👇👇
📔 بخشی از کتاب🍃 یک دفعه در خود فرو رفت انگار می خواست حرفی را به زبان بیاورد نگاه مختصری به من کردم گفت :《مامان،من ی آرزویی دارم....دعا می کنید🤲🏻 برآورده بشه؟》 خندان پرسیدم :《دختر من چه آرزویی داره؟》 از پنجره آشپزخانه بیرون را نگاه کرد _مامان دعا کنین بشم جراح قلب و خدا ی مطبی بهم بده که پنچرش رو به کعبه🕋 باز شه 📚 ‌•●❥❥ @Mahepenhanam
☑️ صحنه انتخابات، صحنه کربلاست •●❥❥ @Mahepenhanam