هدایت شده از خیریه دانشگاه حکیم سبزواری
کانون خیریه نهال امید به مناسبت هفته خوابگاه های دانشجویی برگزار می کند:
مسابقه غذای خلاق دانشجویی😋👌
منوهای انتخابی مسابقه
ماکارونی🍝
عدس پلو🍛
دمی گوجه🥘
کشک بادمجان🧆
🔹دانشجویان گرامی میتوانند در گروه های ۱الی۳ نفره در این مسابقه شرکت کنند
🎁به گروه های برتر جایزه نفیس اهدا میگردد
⌛️آخرین مهلت ثبت نام: چهارشنبه۲خرداد | ساعت۱۴
⏱زمان تحویل غذا : پنجشنبه۳خردادماه | ۷ الی ۹ صبح
🔈زمان اعلام گروه های برتر:پنجشنبه ۳خردادماه | ساعت ۱۲
📍مکان برگزاری: غذاخوری مرکزی دانشگاه
⭕️جهت کسب اطلاعات بیشتر و ثبت نام در مسابقه به آیدی زیر مراجعه نمایید
🆔@Khyrie_HSU
https://eitaa.com/hakimsabzvari
9.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥میگفت: شهادتی که یه تیر به آدم بخوره؛ فایده نداره...
روایتگری کوتاه از زندگی شهید محسنحاجیبابا
👥راویان: حاجحسین یکتا و حاجسعید قاسمی
@mahfel_shohada_hsu
اگرماَجلندهدامان
بهمُحرمتبرسمحسین،
تواَمانبدهکهبهروضۀتو
بگیردایننفَسم،حسین...❤️🩹
📚رویای نیمه شب
1⃣قسمت اول
از چند پله سنگی پایین رفتم. فقط همین . و در کمتر از یک ماه، ماجرایی را از سر گذراندم که زندگی ام را زیر و رو کرد. گاهی فکر می کنم شاید آن ماجرا را به خواب دیده ام یا هنوز خوابم و وقتی بیدار شدم می بینم که رویایی بیش نبوده. اسمی جز معجزه نمی توانم روی آن بگذارم. گاهی واقعیت آن قدر عجیب و باورنکردنی است که آدم را گیج می کند. وقتی بر می گردم و به گذشته ام فکر می کنم، پایین رفتن از آن چند پله را سرآغاز آن
ماجرای شگفت انگیز می بینم.
پدر بزرگم می گوید: 《بله، ماجرای عجیبی بود، اما باید باورش کرد. زندگی، آسمان و زمین هم آن قدر عجیبند که گاهی شبیه یک خواب شیرین به نظر می آیند. آفریدگار هستی را که باور کردی، ایمان خواهی داشت که هر کاری از دست او برمی آید.》
همه چیز از یک تصمیم به ظاهر بی اهمیت شروع شد. نمی دانم چه شد که پدربزرگ این تصمیم را گرفت. ناگهان آمد و گفت: 《هاشم! باید با من بیایی پایین.》 و من ناچار با او رفتم پایین. بعد از آن بود که فهمیدم چطور
پیش آمدی کوچک می تواند مسیر زندگی انسان را تغییر دهد. خدای مهربان، زیبایی فراوانی به من داده بود. پدر بزرگ که خودش هنوز از زیبایی بهره ای دارد، گاهی می گفت: 《تو باید در مغازه، کنارم بنشینی و در راه انداختن مشتریها کمک کارم باشی؛ نه آنکه در کارگاه وقت گذرانی کنی.》
@mahfel_shohada_hsu
✨وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً✨
💠اولین جشن ازدواج دانشجویی حکیم مصادف با ولادت امام رضا علیه السلام
👤باحضور : آقای سعید حق بین روانشناس و مجری صداسیما
و زوج های حکیمی
📌همراه با :
_اجرای موسیقی و آئین های سنتی
_مراسم عقد دانشجویی
_رونمایی از سامانه همرسان
_برش کیک متری
_صندلی داغ
_و برنامههای مفرح دیگر
📆دوشنبه ۳۱اردیبهشت ماه
⏰ساعت ١٩:٣٠
🏛️تالار استاد شریعتی
⭕جهت تهیه بلیت به آیدی زیر در ایتا مراجعه نمایید .
👤@khyrie_HSU
🌱منتظر حضور گرم شما هستیم ...
🆔@Maktabe_soleimani_hsu
🆔@mahfel_shohada_hsu
🆔@mohebanalhasan
🆔@quran_etrat_hsu
🆔@kanoon_namaz
🆔@Hamrazmedia
🆔@hakimsabzvari
🆔@Jahaddism
🆔@tunel_bad
🆔@Entzr_hsu
🆔@jadhsu_ir
🆔@bsj_hakim
May 11
24.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 برشی از مستند «روایت فتح» با صدای آسمانی شهید آوینی
🔸مبادا که غافل شویم!
@mahfel_shohada_hsu
محفل شهدا
📚رویای نیمه شب 1⃣قسمت اول از چند پله سنگی پایین رفتم. فقط همین . و در کمتر از یک ماه، ماجرایی را ا
📚رویای نیمه شب
2⃣ قسمت دوم
می گفت: «من دیگر ناتوان و کندذهن شده ام. تو باید کارها را به دست بگیری تا مطمئن شوم بعد از من از عهده اداره کارگاه و مغازه برمی آیی.»
در جوابش می گفتم:《 اجازه بده زرگری را طوری یاد بگیرم که دست کم در شهر حله، کسی به استادی من نباشد. اگر در کارم مهارت کامل نداشته باشم، شاگردان و مشتریها روی حرفم حسابی باز نمی کنند.》
با تحسین به طرحها و ساخته هایم نگاه می کرد و می گفت:《 تو همین حالا هم استادی و خبر نداری.》
می گفتم: 《نمی خواهم برای ثروت و موقعیت شما به من احترام بگذارند. آرزویم این است که همۀ مردم حله و عراق، غبطه شما را بخورند و بگویند: این ابونعیم عجب نوه ای تربیت کرده!》
به حرف هایم می خندید و در آغوشم می کشید. گاهی هم آه می کشید، اشک در چشمانش حلقه می زد و می گفت:《 وقتی پدرِ خدا بیامرزت در جوانی از دنیا رفت ،دیگر فکر نمی کردم امیدی به زندگی داشته باشم. خدا مرا ببخشد! چقدر کفر می گفتم و از خدا گله و شکایت می کردم. کسب و کار را به شاگردان سپرده بودم و توی مغازه و کارگاه بند نمی شدم. بیشتر وقتم را در حمام «ابو راجح» می گذراندم. اگر دلداری های ابوراجح نبود کسب و کار از دستم رفته بود و دق کرده بودم. او مرا با خود به نماز جماعت
و جمعه می برد...
@mahfel_shohada_hsu
📌شهیدی که دوست اراذل بود
با پول تو جیبیش اراذل محل رو میبرد استخر،
میگفتن مصطفی چرا اینکارو میکنی؟
میگفت دوساعت کمتر دیگران رو اذیت کنن
پ.ن🖇حالا رفقا ما با این اخلاق هامون کارفرهنگیمیکنیم یا اوقات فراغت میگذرونیم؟😏
@mahfel_shohada_hsu
7.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دعا_کنیم
میگفت عارفی که خدا را قسم دهیم
امشب همه به حق تو یا أيها الرئوف
✍️ #یوسف_رحیمی
@mahfel_shohada_hsu
⚫️انا لله و انا الیه راجعون
🕊خادم الرضا ، سید ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور ایران در شب میلاد امام هشتم به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
@mahfel_shohada_hsu
⚫️مراسم سوگواری خانواده دانشگاهیان حکیم سبزواری
💔|به مناسبت شهادت رئیس جمهور کشور و همراهان ایشان |
زمان: دوشنبه ۳۱اردیبهشت ماه ساعت ۱۲
مکان: بین دانشکده علوم پایه و علوم انسانی
#شهید_خدمت
#شهید_جمهور
#خادم_الرضا
#جامعه_اسلامی_دانشجویان_دانشگاه_حکیم_سبزواری
🆔 𝒋𝒂𝒅𝒉𝒔𝒖_𝒊𝒓
🆔 𝑰𝒏𝒔𝒕𝒂𝒈𝒓𝒂𝒎
🆔 𝒂𝒑𝒂𝒓𝒂𝒕
🆔𝒆𝒊𝒕𝒂𝒂