eitaa logo
مجموعه فرهنگی ام ابیها(سلام اللّه علیها)
416 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
16 فایل
«انَّ الْحُسَیْن مِصْباحُ الْهُدیٰ وَ سَفینَهُ النَّجاه» 💠کانال اطلاع رسانی مجموعه فرهنگی ام ابیها(س)💠 گنبدکاووس 🆔روابط عمومی: @Alihmd1999 💳شماره کارت جهت واریز نذورات: 5041721111821170
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مراسم اولین سالگرد شهادت سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانی زمان: پنجشنبه ۱۱دی ماه ، ساعت ۱۹ مکان: خیابان هفده شهریورغربی ،خیابان فجر شمالی ،کوچه ۱۵، منزل آقای رمرودی @mahfelashk
داستان من از زمان تولّدم شروع می‎شود. تنها فرزند خانواده بودم؛ بعد از درگذشت پدرم در همان دوران کودکی تأمین معاش به عهده مادرم بود؛ بیوه‎زنی که تمامی مسوولیت منزل بر شانه او قرار گرفت. می‏بایستی تمامی نیازها را برآورده کند. زندگی سخت دشوار شد و ما اکثراً گرسنه بودیم.و هیچ گاه غذا به اندازهء کافی نداشتیم. روزی قدری برنج به دست آوردیم تا رفع گرسنگی کنیم. مادرم سهم خودش را هم به من داد، یعنی از بشقاب خودش به درون بشقاب من ریخت و گفت،: ” فرزندم برنج بخور، من گرسنه نیستم.” و این اوّلین دروغی بود که به من گفت. زمان گذشت و قدری بزرگتر شدم و ناچار باید به مدرسه می‎رفتم و آه در بساط نداشتیم که وسایل درس و مدرسه بخریم. مادرم به بازار رفت و با لباس‎فروشی به توافق رسید که قدری لباس بگیرد و به در منازل مراجعه کرده به خانم‎ها بفروشد و در ازای آن مبلغی دستمزد بگیرد.شبی از شب‎های زمستان، باران می‏بارید. مادرم دیر کرده بود و من در منزل منتظرش بودم. از منزل خارج شدم و در خیابان‎های مجاور به جستجو پرداختم و دیدم اجناس را روی دست دارد و به در منازل مراجعه می‎کند. ندا در دادم که، “مادر بیا به منزل برگردیم؛ دیروقت است و هوا سرد. بقیه کارها را بگذار برای فردا صبح.” لبخندی زد و گفت: ” پسرم، خسته نیستم.” و این دفعه دومی بود که مادرم به من دروغ گفت. به روز آخر سال رسیدیم و مدرسه به اتمام می‎رسید. اصرار کردم که مادرم با من بیاید. من وارد مدرسه شدم و او بیرون، زیر آفتاب سوزان، منتظرم ایستاد. موقعی که زنگ خورد و امتحان به پایان رسید، از مدرسه خارج شدم. مرا در آغوش گرفت و بشارت توفیق از سوی خداوند تعالی داد. در دستش لیوانی شربت دیدم که خریده بود من موقع خروج بنوشم. ازبس تشنه بودم لاجرعه سر کشیدم تا سیراب شدم. مادرم مرا در بغل گرفته بود و “نوش جان، گوارای وجود” می‏گفت. نگاهم به صورتش افتاد دیدم سخت عرق کرده؛ فوراً لیوان شربت را به سویش گرفتم و گفتم، “مادر بنوش.” گفت: ” پسرم، تو بنوش، من تشنه نیستم.” و این سومین دروغی بود که مادرم به من گفت. از مدرسه فارغ‎التّحصیل شدم. بر این باور بودم که حالا وقت آن است که مادرم استراحت کند و مسوولیت منزل و تأمین معاش را به من واگذار نماید. سلامتش هم به خطر افتاده بود و دیگر نمی‏توانست به در منازل مراجعه کند. پس صبح زود سبزی‎های مختلف می‏خرید و فرشی در خیابان می‏انداخت و می‏فروخت. وقتی به او گفتم که این کار را ترک کند که دیگر وظیفه من بداند که تأمین معاش کنم. قبول نکرد و گفت: ” پسرم مالت را از بهر خویش نگه دار؛ من به اندازه کافی درآمد دارم.” و این چهارمین دروغی بود که به من گفت. دانشگاه رفتم و وکیل شدم. ارتقای رتبه یافتم. یک شرکت خارجی مرا به خدمت گرفت. وضعیتم بهتر شد و به معاونت رییس رسیدم. احساس کردم خوشبختی به من روی کرده است. در رؤیاهایم آغازی جدید را می‏دیدم و زندگی بدیعی که سراسر خوشبختی بود. به سفرها می ‏رفتم. با مادرم تماس گرفتم و دعوتش کردم که بیاید و با من زندگی کند. امّا او که نمی ‏خواست مرا در تنگنا قرار دهد گفت: ” فرزندم، من به خوش‏گذرانی و زندگی راحت عادت ندارم.” و این پنجمین دروغی بود که مادرم به من گفت. مادرم پیر شد و به سالخوردگی رسید. به بیماری سرطان ملعون دچار شد و لازم بود کسی از او مراقبت کند و در کنارش باشد. امّا چطور می‏توانستم نزد او بروم که بین من و مادر عزیزم شهری فاصله بود. همه چیز را رها کردم و به دیدارش شتافتم. دیدم بر بستر بیماری افتاده است. وقتی رقّت حالم را دید، تبسّمی بر لب آورد. درون دل و جگرم آتشی بود که همه اعضای درون را می‏سوزاند. سخت لاغر و ضعیف شده بود. این آن مادری نبود که من می‌‏شناختم. اشک از چشمم روان شد. امّا مادرم در مقام دلداری من بر آمد و گفت: ” گریه نکن، پسرم. من اصلاً دردی احساس نمی‎کنم.” واما این آخرین دروغی بود که مادرم به من گفت. وقتی این سخن را بر زبان راند، دیدگانش را بر هم نهاد و دیگر هرگز برنگشود. جسمش از درد و رنج این جهان رهایی یافت.😔 این سخن را با جمیع کسانی می‎گویم که در زندگی‎شان از نعمت وجود پدر ومادر برخوردارند. این نعمت را قدر بدانید قبل از آن که از فقدانشان محزون گردید. این سخن را با کسانی می‎گویم که از نعمت وجود پدر ومادر محرومند. همیشه به یاد داشته باشید که چقدر به خاطر شما رنج و درد تحمّل کرده اند و از خداوند متعال برای آنها طلب رحمت و بخشش نمایید. 🌼 وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانِي صَغِيراً « آیه24 سوره اسرا» 🍀و بگو خدایا پدر و مادرم را غریق بحر رحمت خود فرما همانطور که مرا از کودکی تحت پرورش خود قرار دادند. 🕯 ... شادی روح همه مادران و پدران آسمانی که دیدن صورت مهربانشان آرزویمان شد😔 🌹فاتحه و صلوات🌹 @mahfelashk
『🖤͜͡🌿』 ✍حاج‌قاسم💔: •°خدایا ؛ثروت‌چشمانم ، گوهر‌ اشک بر است.. 🕊فرازی‌از‌وصیتنامه‌شهید ۲روزمانده ...😔💔 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌═ೋ❅🖤❅ೋ═ @mahfelashk ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌═ೋ❅🖤❅ೋ
17.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 》روایت شهید سلیمانی از شهید حسین یوسف‌الهی؛ شهیدی که پیکر مطهر سردار در کنار او به خاک سپرده شد. حٰاج‌قٰاسِم‌سُلِیمٰانی
🎧واحد بسیار زیبا 🎧ای سلیمان اباعبدالله... 🎤حاج میثم مطیعی👆👆👆 @mahfelashk
مهمان کربلا شده بانوی بی نشان ای روضه‌خوان بیا و کمی از عطَش بخوان شب‌های جمعه رو به حرم کن فقط بگو از آب هم مضایقه کردند کوفیان... 😭💔 @mahfelashk ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
مهمان کربلا شده بانوی بی نشان ای روضه‌خوان بیا و کمی از عطَش بخوان شب‌های جمعه رو به حرم کن فقط بگو از آب هم مضایقه کردند کوفیان... 😭💔 @mahfelashk ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
13.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 پخش شده مراسم اولین سالگرد شهید حاج قاسم سلیمانی ✅(ابتدای مراسم) 👤 فیلم/ این انگشتر شما رو یاد کی میندازه؟ شوکه شدن مردم با دیدن انگشتر حاج قاسم را ببینید. @mahfelashk
42.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 پخش شده مراسم اولین سالگرد شهید حاج قاسم سلیمانی ✅(پایان مراسم) 👤📹 شهید ابومهدی المهندس از شهید حاج قاسم سلیمانی می گوید... استاد پناهیان: دعا برای علامت اخلاص @mahfelashk
🔅 امیرالمؤمنین علیه السلام: ✍️ الجُنودُ عِزُّ الدِّينِ وحُصُونُ الوُلاةِ؛ 🔴 سربازان، مايه عزّت دين و دژهاى واليان‌اند. 📚 عیون الحکم والمواعظ صفحه 58
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_704818291.mp3
3.95M
▪️یتیماتو رها نکن حاج قاسم (زمینه) 🎙بانوای: 🥀ویژه اولین سالگرد شهادت حاج 💔 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌═ೋ❅🖤❅ೋ @mahfelashk ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌═ೋ❅🖤❅ೋ
. . ربناهاے مرا بالا ببر ناامیدم ڪرده این چشمان‌ِ تر.. 🥀 💔 . . ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌═ೋ❅🖤❅ೋ═ @mahfelashk ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌═ೋ❅🖤❅ೋ
42.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️ضربان حرم(نماهنگ جدید) 🎙بانوای: 🥀ویژه اولین سالگرد شهادت حاج 💔 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌═ೋ❅🖤❅ೋ═ @mahfelashk ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌═ೋ❅🖤❅ೋ
🔹آيت الله مجتهدي تهراني: مي‌گيري، اما در همين حال اسراف مي‌کني مي‌خواني اما با برادرت قطع رابطه مي‌کني مي‌گيري اما غيبت هم مي‌کني مي‌دهي اما منت مي‌گذاري بر پيامبر و آلش می‌فرستی اما بدخلقي مي کني. دست نگه دار بابا جان!🖐🏼🙂 ثواب‌هايت را در کيسهٔ سوراخ نریز...
🏴انا لله و انا الیه راجعون لحظاتی پیش روح بلند و ملکوتی فقیه انقلابی فیلسوف مجاهد عمار رهبر حضرت آیت الله علامه محمدتقی مصباح یزدی به ملکوت اعلی پیوست. رحلت این عالم ربانی را به حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف و نایب بر حق ایشان مقام معظم رهبری و عموم ارادتمندان به ایشان تسلیت عرض میکنیم ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌═ೋ❅🖤❅ೋ═ @mahfelashk ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌═ೋ❅🖤❅ೋ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا