بعد از شهادت پدر ، رقیه(س) شب و روز گریه میکرد ، از گریهاش دل اهلبیت مجروح شد .
ماحے .
مدام میپرسید پدر من کجا رفت ؟ چرا از من دور شد ؟ 💔
این و دخترهای بابایی خیلیخوب میفهمن !
یزید بیدار شد و پرسید چه خبر شده ؟ ماجرا را شنید . دستور داد سر پدر را برای او ببرند . 😭