فرمودید با دست ِقلم اندکی قلب خود را مرهم نهیم و دلتنگی خود را کاهش دهیم..
گفتیم به روی چَشم..
اما چه کنیم که شما زنده در روح قلم شده و دل ما هر دم تنگ تر میشود؟
میترسم..
آخر یک نفر این خانه را ویران کند ..
درد دلت را بشنود بهتر ز ما درمان کند:)
زیادی احساسی بودن هم همینه دقیقا
دیگه خجالت میکشی احساساتت رو بیان کنی..
و من یه احساسی ِحساسم؛)))))
هیچ اتفاقی آن قدر وحشتناک نیست که انسان خود را برای آن بکشد..
بخشی از کتاب ِ(آخرین دختر)