میفرماد که: اصلا منو میشناسی؟ تاحالا شده حتی یکی از نقاشیام دیده باشی؟ میدونستی یه دختری هست که دوستش دارم؟شرط میبندم که نمیدونی. سرم را تکان میدهم، خشم در درونم سرازیر میشود چطوری میتونی؟ همه چیزی که از من میبینی همین مریضی کوفتیه! به همه کتابا و مجله های هنری تلمبار شده روی میزم اشاره میکنم. هنرمند مورد علاقه من کیه مامان؟ نمیدونی، مگه نه؟ میخوای مشکلی رو حل کنی؟ دیدگاهت به من رو اصلاح کن

Five feet apart یا پنج پا فاصله که احتمالا بیشترتون فیلمش رو دیده باشید.(اگر ندیدین برقا رو خاموش میکنم بی سرو‌صدا برید بشینید ببینید) داستان یه عشق ممنوعه بین دو تا نوجوون که به واسطه بیماری خاصشون نباید بیشتر از ۶ قدم بهم نزدیک بشن. کتاب نسبتا کلمه های سخت داشت به طوری که شاید تا ۲۰ ۳۰ صفحه اول اگر دیکشنری بغل دستم نبود احتمالا درست نمیفهمیدم چی میگه، ولی کم‌کم کلمات تکراری و متداول توش بیشتر شد‌. اگر سطح زبان‌تون مثل من متوسطه ممکنه یکم اذیت بشید. درمورد خود کتابم بخوام بگم. بینهایت دوست‌داشتنی بود، بیان جزئیات دقیق بود اما خواننده رو خسته نمیکرد‌. فصل هایی که ویل راوی بود طنازی و شوخی های بیشتری از فصل های مربوط به استلا تو روایت به چشم میخورد و این تمایز بین شخصیت ها رو به قشنگی نشون میداد‌. در کل دوستش داشتم، سکانسای فیلم رو برام تداعی میکرد و حس خوبی داشت و اما بنظرم اول فیلم رو ببینید و بعد کتاب رو بخونید.

تلاش کردن من برای فرار از ((من))، در توده ((من)) های متراکم به سرانجام نمی‌رسید. _کهکشان‌ نیستی

در حد نوشتن درباره این کتاب نیستم. فقط میتونم بگم از حجم زیادش نترسید و شروعش کنید. پشیمون نمیشید.

بشر امروز فقط خیال می‌کند که عاقل است. تمام سخن همین است‌. _ ماجرای فکر آوینی وحید یامین‌پور

وقتی یه روز قبل امتحان میای سالن مطالعه درس بخونی و با حجم مباحث روبرو میشی:

پروسه تولید سریالای طنز صداسیمام اینجوری شده که یه زوج از حمید لولایی و مرجانه گلچین تشکیل میدن تا ببینن دیگه قسمت چی میشه برا بقیش

عزرائیل یک(کهنه سرباز) و عزرائیل یک و نیم( روزهای تاریک) دو جلد کتاب نوشته نیما اکبر خانی از انتشارات کتابستان در ژانر سیاسی امینتی. داستان روند بشدت جذاب و گیرایی داره و از نظر من تنها نقطه قوتش همین داستان جالبشه. ذکر جزئیات یکم زیاد و یه جاهایی اذیت کنندست. یه جاهایی غلط املایی وجود داره که خب برام سوال شد ویراستار کجای پروسه نشر کتاب بوده. و اینکه نمیدونم چرا نویسنده‌های داستان‌های امنیتی فکر میکنن اگر فحش بدن و حرفای خارج از عرف بزنن؛ از حالت پاستوریزه بودن انقلابی بیرون بیان؛ جذاب تر میشن. نمیدونم حالا واقعا هدف چی‌بوده ولی یه جاهایی متعجب شدم کتاب با این سطح از الفاظ رکیک چجوری مجوز چاپ گرفته. در نهایت؛ بعضی مواردی که تو داستان ذکر میشه بشدت خشن و آزار دهندست‌. اگر حساسید نخونید. اگر حساس نیستید هم نخونید چه کاریه🥲

واقعا امیدوارم یه سری چیزا زاده ذهن بیمار نویسنده باشه.

ظاهرا کتاب "اثریا" چلد صفر مجموعه‌ست که خب من نمیدونستم و نخوندم اهمیت هم نمیدهم کاش بتونم مغزم رو بندازم دور و بمیرم

اگر امتحاناتون تموم شده و حوصلتون سررفته علی الحساب بشینید این بخونید تا منم امتحانام تموم شه خودمون با فیلم و کتاب و سریال پاره کنیم.