فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد از زیارت عاشورا و خواندن دعای فرج
پای سفره ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) نشستیم ...
🌷#شهید_مرتضی_آوینی
به پاسِ هر وجب خاڪے از اين مُلڪ
چه بسيار است آن سَرها ڪه رفته!
زِ مَستے بر سرِ هر قطعه زين خاڪ
خدا داند چه افسَرها ڪه رفته...
🌷#شهید_مدافع_حرم
🌷#جواد_محمدی
یاد ابراهیم بخیر میگفت:
به فکر مثل شهدا مُردن نباش
به فکر مثل شهدا زندگیکردن باش ...
علمدار کمیل
#شهید_ابراهیم_هادی
#حاج_قاسم میگفت..
ازخدا یڪ چیز خواستم.!
خواستم ڪه خدایا اگر بخواهم به انقلاباسلامۍ خدمت ڪنم..
باید خودم را وقف انقلاب ڪنم..
از خدا خواستم اینقدر به من مشغله بدهد که حتۍ فڪر گناه هم نڪنم:)..!
✍ طرحِ جالبِ یک شهید در خانه برای ترک گناه
یه صندوق🗳 درست کرد و گذاشت توی خونه. بعد همه رو جمع کرد و از گناه بودنِ دروغ و غیبت گفت.
مبلغی رو هم به عنوان جریمه تعیین کرد. عهد بستند هر کسی از این به بعد دروغ بگه یا غیبت کنه ، اون مبلغ رو به عنوانِ جریمه بندازه توی صندوق... قرار شد پولهای صندوق هم صرف کمک به جبهه و رزمنده ها کنن.
طرح خیلی جالبی بود ، باعث شد تمام اعضای خانواده خودشون رو از این گناهها دور کنن؛ اگه هم موردی بود ، به هم تذکر میدادند😉
🌷خاطره ای از زندگی
#شهید_علیاصغر_کلاته_سیفری
📚منبع: کتاب وقت قنوت ، صفحه 145
✨گفتند: قیافه اش به ریاست جمهوری نمی خورد!
خندید
گفت:بله،به ریاست شاید نخورد ولی به
نوکری مردم که می خورد...
#شهیدمحمدعلیرجایی
۲۶ خردادماه ، #سالروز_عملیات #شهید_رستمی در #دهلاویه گرامی باد . 🥀
تاریخ عملیات 1360/03/26
سازمان رزم سپاه، ستاد جنگ های نامنظم
سطح نبرد نامنظم
جبهه نبرد سوسنگرد(طلائیه تا بستان)
یگان ها سپاه، ستاد جنگ های نامنظم
#شرح_عملیات
#عملیات_شهید_رستمی
برای آزادسازی روستای دهلاویه (13 کیلومتری شمال غربی سوسنگرد)، عملیاتی در ساعت 4:30 بامداد 1360/3/26 با تلاش یک گردان از نیروهای سپاه پاسداران و ستاد جنگ های نامنظم از دو محور آغاز شد. پیشروی نیروها با موفقیت همراه بود و در همان ساعات اولیه علاوه بر آزاد سازی روستای دهلاویه، تا یک کیلومتری غرب آن پیش رفتند.
قوای دشمن که بر اثر قدرت تهاجم خودی به ناچار عقب نشینی کرده بودند، در ساعت 9 صبح پاتک کردند که با مقاومت نیروهای خودی خنثی شد. در ساعت 16:30 باردیگر دشمن با آرایش 22 تانک و یک گردان پیاده و با پشتیبانی آتش توپخانه، فشار خود را متمرکز کردو توانست رزمندگان ایران را از منطقه آزاد شده تا 300 متری شرق دهلاویه عقب بزند.
در تاریخ 60/3/30 نیروهای ستاد جنگ های نامنظم در یک تلاش دوباره، به روستای دهلاویه شبیخون زدند که علاوه بر وارد کردن تلفاتی به نیروهای عراقی، 6 تانک را منهدم و 2 انبار مهمات را به آتش کشیدند. در این عملیات "ایرج رستمی" فرمانده جبهه دهلاویه و مسئول عملیات جنگ های نامنظم و سه تن از رزمندگان شهید و 16 تن مجروح شدند.
روز بعد، دکتر چمران که به منظور بازدید و معرفی فرمانده جدید به جبهه دهلاویه رفته بود، بر اثر ترکش خمپاره به شهادت رسید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍 نسخه بحرینی #سلام_فرمانده ✨
چقدرررر خوبن ایناااا 👌😊
💫 بسیار زیباست، همراه مضامین عالی
❤️ #امام_زمان (عج)
🌷شهادت مظلومانه مجاهدان مؤتلفه اسلامي (۱۳۴۴/۳/۲۶)
✍ پس از حادثه فيضيه و قيام خونين ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، عده اي از متدينين و چهره هاي موجّه بازار تهران به اين نتيجه رسيدند كه مبارزه سياسي با رژيم شاه بي فايده است و باید با اقدام مسلحانه به مبارزه با رژيم پرداخت. لذا تعدادي از اين افراد دست به تركيب و تلفيق شش هيئت مذهبي مهم و داراي گرايش سياسي از ميان هيئت هاي عزاداري زدند كه نتيجه آن، به وجود آمدن گروه "هيئت هاي مؤتلفه اسلامي" با مشي مسلحانه بود. اكثر اعضاي اين هيئت ها از مقلدان حضرت امام خميني(ره) بودند.
✅ پس از مدتي جمعيت مؤتلفه اسلامي، قصد آغاز مبارزه مسلحانه عليه رژيم پهلوي را داشتند كه در ابتدا امام آن را نهي نمودند. تا اين كه حضرت امام به تركيه تبعيد شدند و ياران مؤتلفه، تصميم به ترورِ انقلابي حسنعلي منصور نخست وزير شاه گرفتند. حسنعلي منصور كسي بود كه براي تصويب و اجراي قانون ننگين كاپيتولاسيون تلاش زيادي از خود نشان داد و فرياد حق خواهي امام خميني(ره) در اعتراض به اين قانون را با تبعيد آن حضرت به تركيه پاسخ گفت.
✅ با اعدام انقلابي منصور، شهيد محمد بخارايي عاملِ اعدام منصور به دست مأموران ساواك افتاد و سپس ديگر يارانش نيز دستگير شدند. سرانجام در سحرگاه ۲۶ خرداد ۱۳۴۴ ش، #حاجصادقاماني، #محمدبخارايي، #مرتضینيكنژاد و #رضاصفارهرندي اين چهار فرزند شجاع و برومند اسلام، در راه پاسداري از ارزشهاي متعالي اسلام و در مسير پر بركت نهضت امام خميني(ره) مظلومانه به شهادت رسیدند.
#پنجشنبه_ها_با_یاد_شهدا
#پنجشنبه_های_شهدایی
🍂راز شهادت طالعِ اقبالِ آن ها بود
عرشِ الهی گرم استقبالِ آن ها بود...
🍂در سینهی آیینه جای خود,خدا دیدند
عشقِ شهادت دائماً در فالِ آن ها بود...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 وقتی #حاج_قاسم به دست سرباز خودش بوسه میزند ...
فیلم کمتر دیده شده از شهید عزیز حاج قاسم سلیمانی❣
۲۶ خردادماه ، #سالروز_شهادت #مدافعان_حرم
#شهید_مهدی_بیدی
#شهید_مهدی_ذاکرالحسینی
#شهید_اسدالله_ابراهیمی
گرامی باد . 🥀
#زندگینامه
#شهید_اسدالله_ابراهیمی
اسدالله ابراهیمی سال ۱۳۵۱ در تهران دیده به جهان گشود.
۱۶ سال بیشتر نداشت که برای حضور در دفاع مقدس با دستکاری شناسنامه اش راهی جبهه شد.
او وقتی که فهمید خواهرش به بیماری کلیوی مبتلا شده و نیاز به پیوند کلیه دارد، خودش را از جبهه به بیمارستان رساند و یک کلیه اش را به خواهرش اهدا کرد.
با تمام شدن جنگ تحمیلی همواره حسرت دوری از یاران شهیدش را می خورد.
پس از جنگ در برنامه های فرهنگی و اعتقادی از مربیان مسجد محل(مهرآباد جنوبی؛ شهرک فردوس)بود و از هیچ خدمتی در سنگر مسجد کوتاهی نمی کرد. او در جاهای مختلف پایه گذار حرکتهای فرهنگی بزرگی بود بدون آن که اثری از نام خود بر جای گذارد. سال ۷۴ معاون فرهنگی پایگاه بسیج شد.
سال ۱۳۸۱ ازدواج کرد که حاصل این ازدواج ۲ فرزند به نام های حسین و زینب است.
وی از جمله کسانی بود که در فتنه ۸۸ در خط مقدم دفاع از انقلاب و رهبری در میدان حاضر شد.
اسدالله ابراهیمی تحصیلاتش را تا مقطع لیسانس ادامه داده و کارشناسی حسابداری خوانده بود. او در کارخانه پارس خودرو مشغول به کار بود که با آغاز جنگ سوریه تمام تلاشش را برای حضور در سوریه کرد تا اینکه در بهمن ماه سال ۹۴ به این کشور اعزام شد. او از فرماندهان لشکر فاطمیون در منطقه بود اما آنقدر متواضع بود که حتی همکارانش در شرکت پارس خودرو تا لحظه شهادت نمیدانستند که ایشان از فرماندهان ایرانی تیپ فاطمیون مدافعان حرم در سوریه بوده است. نام وی به عنوان اولین شهید مدافع حرم گروه سایپا از شرکت پارس خودرو ثبت شد.
اسدالله ابراهیمی سرانجام در ۲۶ خردادماه سال ۹۵ در شهر حلب سوریه به شهادت رسید
#سیره_شهدا
#شهید_اسدالله_ابراهیمی
💠 #شهید بسیار #متواضع بود، #مهربان و #بسیار بشاش و بذله گو و شادی بخش در خانواده و دوستان بود، #فداکاری ایشون برای همه خانواده و دوستان خیلی #دلگرم کننده و اطمینان بخش بود.
💠 #مخفیانه به خانواده های نیازمند و #محروم کمک میکرد یا از جایی تهیه میکرد.
💠مهمترین ویژگی شهید اخلاص در #تمام #کارها و رفتارشون بود که همه دوستان، ایشون بسیار شجاع و باهوش و بابصیرت بودند، چه معرفت به امام و انقلاب و جهاد در 15 سالگی و چه معرفت به وظیفه بسیجی در دوران هجمه سکولارها در دوره بعد از جنگ
آشنا کردن جوانان در #مسجد با #تفکرات امام، #فرهنگ شهادت، روحیات شهدا، #شناخت عمیق مفهوم #ولایت فقیه، دشمن شناسی، تفکرات عرفانی سیاسی شهید آوینی، جریانات سیاسی، تاریخ انقلاب، مسائل روز، داشتن ملاک و میزان اسلام ناب برای شناخت حق و باطل، همه از عملکرد و #نشر #افکار عالی ایشون و جاذبه خاص شخصیت این شهید بود.
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
🌴#قسمت_نهم:قهرمان🌴
🌸راوی:حسین الله کرم
مسابقات قهرماني74 کيلو باشگاه ها بود. ابراهيم همه حريفان را يکي پس از
ديگري شكست داد و به نيمه نهائي رسيد. آن سال ابراهيم خيلي خوب تمرين کرده بود. اکثر حريف ها را با اقتدار شکست داد.
اگر اين مســابقه را ميزد حتمًا در فينال قهرمان ميشــد. اما در نيمه نهائي خيلي بد کشتي گرفت. بالاخره با يک امتياز بازي را واگذار كرد!
آن ســال ابراهيم مقام سوم را کســب کرد. اما سال ها بعد، همان پسري که
حريف نيمه نهائي ابراهيم بود را ديدم. آمده بود به ابراهيم سر بزند.
آن آقــا از خاطرات خودش با ابراهيم تعريف ميکــرد. همه ما هم گوش ميکرديم.
تا اينکه رســيد به ماجراي آشــنائي خودش با ابراهيم و گفت: آشنائي ما بر
ميگردد به نيمه نهائي کشتي باشگاهها در وزن 74 کيلو، قرار بود من با ابراهيم کشتي بگيرم.
اما هر چه خواست آن ماجرا را تعريف کند ابراهيم بحث را عوض ميکرد!
آخر هم نگذاشــت كه ماجرا تعريف شود! روز بعد همان آقا را ديدم وگفتم:
اگه ميشه قضيه کشتي خودتان را تعريف کنيد.
او هم نگاهي به من کرد. نََفس عميقي کشــيد وگفت: آن سال من در نيمه
نهائي حريف ابراهيم شدم. اما يکي از پاهايم شديدًا آسيب ديد
به ابراهيم که تا آن موقع نميشــناختمش گفتم: رفيق، اين پاي من آســيب ديده. هواي ما رو داشته باش.
َ ابراهيم هم گفت: باشه داداش، چشم.
بازي هاي او را ديده بودم. توي كشــتي اســتاد بود. با اينکه شــگرد ابراهيم
فن هائي بود که روي پا ميزد. اما اصلاً به پاي من نزديک نشد!
ولي من، در کمال نامردي يه خاک ازش گرفتم و خوشحال از اين پيروزي به فينال رفتم.
ابراهيم با اينکه راحت ميتونســت من رو شکست بده و قهرمان بشه، ولي اين کار رو نکرد.
بعد ادامه داد: البته فكر ميكنم او از قصد كاري كرد كه من برنده بشــم! از
شکست خودش هم ناراحت نبود. چون قهرماني براي او تعريف ديگه اي داشت.
ولي من خوشــحال بودم. خوشحالي من بيشتر از اين بود که حريف فينال،
بچه محل خودمون بود. فکر ميکردم همه، مرام و معرفت داش ابرام رو دارن.
اما توي فينال با اينکه قبل از مســابقه به دوســتم گفته بودم که پايم آسيب
ديده، اما دقيقًا با اولين حرکت همان پاي آســيب ديــده من را گرفت. آه از
نهاد من بلند شد. بعد هم من را انداخت روي زمين و بالاخره من ضربه شدم.
آن سال من دوم شدم و ابراهيم سوم. اما شک نداشتم حق ابراهيم قهرماني بود.
از آن روز تــا حالا با او رفيقم. چيزهاي عجيبي هم از او ديده ام. خدا را هم
شکر ميکنم که چنين رفيقي نصيبم کرده.
صحبتهايش که تمام شد خداحافظي کرد و رفت. من هم برگشتم. در راه
فقط به صحبتهايش فکر ميکردم.
يادم افتاد در مقر ســپاه گيلان غرب روي يكي از ديوارها براي هر كدام از
رزمندهها جمله اي نوشته شده بود. در مورد ابراهيم نوشته بودند:((ابراهيم هادي رزمنده اي با خصائص پورياي ولي))
#سلام_بر_ابراهیم
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم ۱