eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
10.8هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
7.5هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی آزاد» @mobham_027
مشاهده در ایتا
دانلود
🎙 رهبر معظّم انقلاب (حفظه الله) : ✨ جانباز ، در حقیقت شهید زنده است . 💗 (ع) و مبارک باد . ❣ @mahman11
❤️❤️نسخهٔ دوم "سلام فـرمـانـده" در چند روز آینده منتشر خواهد شد❤️❤️ ارواحنا فداه ❤️ @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆 همسر جانباز، صاحب بزرگترین ایثارها 🌸رهبرانقلاب‌اسلامی: همسران جانبازان بدانند که اجر آنها در خدمت صادقانه و با روی خوش به این جانباز، یکی از بزرگترین ایثارهاست، یکی از برجسته‌ترین جهادهاست. نزد خدای متعال اجرهای بزرگ دارد. 🌻 ۱۳۹۰/۰۷/۰۶ @mahman11
دو جانباز عزیز انقلاب در یک قاب 🌹 (ع) 🌱 🌙 @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از کینه‌ی دشمن نهراسیم هرگز تا تحت لوای عَلم عباسیم ... @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6050957661288006945.mp3
9.03M
🌷🌿🌷 🌿🌷 🌷 ۱۰ 👏شادی بهشت، ابدی و بی پایان است و شادی دنیا، فانی و تمام شدنی.... بعضی از شادی های موقت، شادیهای جاودانه ات رو خراب میکنند! حواست بهشون باشه❗️ 🌷🌿🌷 @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
❇️ #سه_دقیقه_در_قیامت (قسمت‌۲۱)👇👇👇 ✅اما بعد به سرعت تمام کارهایم درست شد و اعزام شدم. 🔅ناگفته نما
❇️ ( قسمت ۲۲)👇👇 🍃🌸باید حرفش را قبول می‌کردم من هم خوشحال سوار موتور جواد شدم. ده دقیقه‌ای رفتیم تا به یک تپه رسیدیم. به من گفت پیاده شو زود باش. 🚶‍♂بعد جواد داد زد سید یحیی بیا. سید یحیی سریع خودش را رساند و سوار موتور شد. من به جواد گفتم اینجا کجاست؟ خط کجاست؟ نیروها کجایند؟ 🧡جواد هم گفت: این آرپی جی را بگیر بروبالای تپه بچه‌ها تو را توجیه می‌کنند. 🧗‍♂رفتم بالای تپه و جواد با موتور ب گشت.این منطقه خیلی آرام بود تعجب کردم. از چند نفری که در سنگر حضور داشتند پرسیدم: چکار کنیم؟ خط دشمن کجاست؟ یکی از آنها گفت بگیر بشین اینجا خط پدافندی است.باید فقط مراقب حرکات دشمن باشیم. 💫تازه فهمیدم جواد محمدی چه کرده؟ روز بعد که عملیات تمام شد و جواد را دیدم با عصبانیت گفتم خدا چیکارت بکنه برای چی منو بردی پشت خط؟ 😊اوهم لبخندی زد و گفت : تو فعلا نباید شهید شوی.باید برای مردم بگویی که آنطرف چه خبر است.مردم معادرا فراموش کرده‌اند. بنابراین جایی تو را بردم که از خط دور باشی. اما رفقای ما آنشب به خط دشمن زدند سجاد مرادی و سید یحیی براتی اولین شهدا بودند مدتی بعد مرتضی زارع و بعد شاهستانی و عبدالمهدی کاظمی و .... ✳️در مدت کوتاهی تمام رفقایی که با هم بودیم پر کشیدند و رفتند درست همانطور که قبلا دیده بودم. جواد محمدی هم بعدها به آنها ملحق شد. شهدا را به ایران منتقل کردند من هم با حسرتی که هنوز در دل داشتم برگشتم. 🌿مدافعان وطن🌿 پس از شهادت دوستانم حال من خیلی خراب بود. 🌟من تا نزدیکی شهادت رفتم ام خودم می‌دانم که چرا شهادت را از دست داده‌ام. به من گفته بودند هر نگاه حرام، شهادت برای آنها که عاشق شهادت هستند را شش ماه عقب میاندازد. ✨روزی که عازم سوریه بودیم پرواز ما با پرواز آنتالیا همزمان بود. چند دختر جوان با لباسهای بسیار زننده در مقابل من قرار گرفتند و ناخواسته نگاه من به آنها افتاد بلند شدم و جای خود را تغییر دادم هر چه می‌خواستم حواس خودم را پرت کنم انگار نمیشد اما دیگر دوستان من در جایی قرار گرفتند .که هیچ نامحرمی در کنارشان نبود شاید آن دخترها فکر می‌کردند من هم مسافر آنتالیا هستم هر چه بود گویی ایمان من آزمایش می‌شد. با اینکه در مقابل عشوه‌های آنها هیچ حرف و هیچ عکس‌العملی نشان ندادم اما متاسفانه نمره قبولی از این آزمون نگرفتم.. 🌺در میان دوستانی که باهم در سوریه بودیم چند نفر را می‌شناختم که آنها را هم در جمع شهدا دیدم می‌دانستم آنها نیز شهید حواهند شد. 🍃یکی از آنها علی خادم بود، علی پسر دوست‌داشتنی و ساده سپاه بود، آرام بود و با اخلاص. در فرودگاه جایی نشست که هیچ کس در مقابلش نبود تا یک آلوده به نگاه حرام نشود. 🌷در جریان شهادت رفقای ما، علی هم مجروح شداما همراه با ما به ایران برگشت. من با خودم فکر میکردم علی به زودی شهید خواهد شد اما چگونه و کجا؟ ☘یکی دیگر از رفقای ما که در جمع شهدا دیده بودم اسماعیل کرمی بوداو در ایران بود و حتی در جمع مدافعان حرم حضور نداشت اما من او را در جمع شهدایی که بدون حساب و کتاب راهی بهشت می‌شدندمشاهده کردم. من و اسماعیل خیلی با هم دوست بودیم یکی از روزهای سال ۱۳۹۷ به دیدنم آمد ساعتی با هم صحبت کردیم او خداحافظی کرد و گفت قرار است برای ماموریت به مناطق مرزی اعزام شود. 🦋رفقای ما عازم سیستان و بلوچستان شدند. فردای اونروز سراغ علی خادم رو گرفتم گفتند: سیستان است. 🌱یکباره با خودم گفتم: نکند باب شهادت از آنجا برایش باز شود؟؟ سریع با فرماندهی مکاتبه کردم و با اصرار، تقاضای حضور در مرزهای شرقی را داشتم اما مجوز حضورم صادر نشد. در یکی از روزهای بهمن ۹۷ خبری پخش شد خبر خیلی کوتاه بود اما شوک بزرگی به من و رفقا وارد کرد. 💥یک انتحاری وهابی، خودش را به اتوبوس سپاه می‌زندو دهها رزمنده را که مأموریتشان به پایان رسیده بود به شهادت می‌رساند. روز بعد لیست شهدا ارسال شد علی خادم و اسماعیل کرمی هر دو در میان شهدا بودند. و این داستان ادامه دارد.... 🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹 @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا