فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️انصارالله این مین های دریایی را برای ائتلاف دریایی تحت حمایت آمریکا علیه یمن آماده کرده است.
@mahman11
35.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹"بی نشان"
🎥نماهنگ تصویری بی نشان با نوای حماسه خوان جبهه ها حاج صادق آهنگران که به تازگی در سالروز تولد شهید همدانی رضوان الله تعالی علیه، در فضای مجازی رونمایی گردیده است...
🌷"کنگره ملی ٢٤٠٠٠ شهید پایتخت
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴مسئولین جمهوری اسلامی حق ندارند فقیر وارد حکومت شده و ثروتمند از آن خارج شوند
♦️رحیمپور ازغدی در ثریا:اگر فردی فقیر وارد حکومت شد و ثروتمند شد آن فرد دزد است و باید با او برخورد شود.
♦️البته سهم دروغ و تهمت زنی را هم باید قائل باشیم. زمانی فردی کنار خود بنده از ویلایی متعلق به من صحبت میکرد که در جواب او گفتم اگر چنین ویلایی وجود دارد کلیدش را بیاور در سال یکی دو باری هم خودمان به آنجا برویم و باقی اش برای شما!
♦️لزوم شفاف سازی در پروندههایی که مطرح میشود باید مورد تاکید قرار بگیرد و مردم در جریان چند و چون مسائل بصورت شفاف قرار بگیرند.
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍آهنگران اونا و آهنگران ما کنار هم😂
آهنگران خودمون هنگ کرد
@mahman11
🌹 تنهایی به راه افتادم. به رغم درد کمر و پادرد، تا پشت خاکریزهـا را دویدم و یک جعبه نارنجک برداشته به راه افتادم.
🌷 در راه یک بار دیگر به پیکـر پاک فـروزانفر برخوردم. جعبه را گذاشتم زمین و لحظاتی را در کنارش، فـارغ از خـود و زمـان و مکـان، نشستم. صمـیمی تـرین لحــظه بـرای درک شهــادت.
فروزانفر از هنگام حیاتش هم مهربان تر شده بود. اندکی احساس آرامش کردم. دستمالی که به گردنش بسته بود به رسم تبـرک و یادبود از گردنش باز کردم و پیش خود نگـه داشتم.
🌹 بعد از گذشت سـالها
هنوز بوی شلـمـچـه را میدهد....
📚 زنده باد کمیل / محسن مطلق
@mahman11
🌹تو شبهای عملیات
هر کسی که مادر نداشت
دنبال سربند "یازهرا" میگشت
هر که بیشتر به خانم ارادت داشت
از ناحیه پهلو ترکش میخورد!
انگار ترکشها هم میدانستند
باید کجا را نشانه بگیرند..!
پشت پیراهن خیلیهاشون نوشته بود:
"میروم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم..."
#رزمندگان
#دفاع_مقدس
@mahman11
🌹شهدا، مرگ را به سخره گرفتهاند
تا ما به حقارت دنیا بخندیم ....
سال ۱۳۶۳ در زمان عمليات بدر ؛
ما جزو رزمندگان گردان حضرترسولﷺ
از لشكر ۱۷ علی بن ابیطالب (ع) بوديم.
بچههای كادر گردان، از جمله شهيدان
امير جوادی و فرمانده گردان، سیدمصطفی
حاج سيدجوادی، آماده عزيمت به منطقه
برای شناسايی شدند. آن ها هنگام اعزام،
سخت همديگر را در آغوش گرفتند. هر دو
جزو بچههای خندهرو، مهربان و صميمی
لشکر بودند. هنگام خداحافظی در اصل
مرگ را به سخره گرفته بودند !!
امير جوادی با خنده گفت:
« سيد اگر شهيد شدی كه میشوی،
ما را در آن دنيا شفاعت كن. »
سيدمصطفی هم به امير همين را گفت
و امير هم خندید تا رد گم كرده باشد!
آن دو نفر خيلی زود به شهادت رسيدند.
🎙راوی: سيدابراهيم موسوی
📚 کتاب ماندگاران ،۱۳۹۰
@mahman11
🌹روی قبر پارچه سبزی کشیده بودند
و کنــارش پُــر بـود از مُهــر و مفـاتیـح.
از عراقیـها جـریانش را پرسـیدیم؛
گفتند: «شبها می دیدیم اینجا روی خـاکریز، شمعی روشن است! فکر کردیم عشایر منطقه آنرا روشن کرده اند. آنها هم فکر می کردند ما روشن کرده ایم. چند وقت بعد،ازعشـایر پرسیدیم: شما شبها آنجـا چه می کنید؟ گفتند: ما فـکر میکردیم شما شمع روشن کرده اید! با هم رفتیم روی خـاکریز؛ پیـکر یک شهـید ایـرانی بود. کارت شناسایی هم داشت»:
سـید طعمه یاسـری از اهـواز
🌹 همین جـا دفنش کـردیم؛
می آییم حاجتـمان را میگیریم و می رویـم.
📚 آسمان مال آنهاست / محمد احمدیان
صلواتی هدیه کنیم به ارواح طیبه همه شهـدا
@mahman11
"بعدازشھادتآقامحسن؛دیدمعلیهمشمیوفته
میخواستمببرمشدڪتر…
شبمحسناومدتوخوابـمبھمگفت
خانم،علیچیزیشنیست..
منومیبینہمیخوادبغلمڪنهنمیتونہ!
بہنقلازهمسرشھید؛
شهید_محسن_حججی
@mahman11
🌷
آدمها سه دستهاند؛ خام، پخته و سوخته
خام که هیچ! پخته هم عقل معیشت دارند
و دنبال کار و زندگی حلال هستند!
سوختهها عاشقند. چیزهای بالاتری میبینند و میسوزند توی همان عشق!
#شهید_مجید_پازوکی
@mahman11
🦋🕸🕷🦋🕸🕷🦋🕸🕷
#پروانه_ای_در_دام_عنکبوت
#قسمت_پنجاه_و_سه
جلوی پایگاه داعش ازماشین پیاده شدیم,کوله ام راداخل ماشین گذاشتم,فیصل خواب بود,ناریه درهای ماشین راقفل کرد وگفت:این حالا حالاها خواب است ,اصلا بیشترعمرش دراین شهر راعقب همین ماشین خواب بوده😄
داخل پایگاه شدیم,به محض اینکه ناریه وارد اتاق مسوول پایگاه شد,مردک داعشی ازپشت میز به احترام ناریه بلندشد انگار ناریه واقعا سرشناس بود ومن اشنایی بااو رافقط وفقط ازالطاف خدا وعنایت مولاعلی ع میدانستم.
داعشی:سلام ام فیصل...پسرک مجاهدت کو؟بفرمایید بگویم پذیرایی بیاورند,قهوه که میخورید؟
ناریه با تحکمی درصدایش خیلی جدی گفت:نه برادر,برای خوردن قهوه نیامده ام,دنبال پسر این خواهرمجاهدهستم,چندین روز است گم شده وهرچه تلاش کرده پیدایش نکرده,گفتم شاید اینجا باشد...
داعشی:همانطور که خودتان میدانید اینجا فقط یک کلاس وخوابگاه برای بچه ها است,عمده بچه هایی که پیدامیکنند رابه اردوگاه تموز,میبرند.
نشانی خاصی دارد؟
ناریه:نامش عماد است وگویا لال است,نزدیک چهارسال دارد..
داعشی دستی به ریشش کشید وگفت:ده ,دوازده تا چهارساله اینجا هست که ازبلبل بهترچهچه میزنند ونام هیچ کدامشان عمادنیست وهمه شان از بچه های,هم قطاران خودمان هستند,بچه ای که نتواند خودش رامعرفی کند ,احتمالا به اردوگاه وقسمت اسیران جنگی میبرندشان....
دلم هرری,ریخت پایین ,این یعنی ,عماد اینجا نیست...خدای من نام اسیران جنگی؟؟؟برای پسربچه های چهارپنج ساله زیادی بزرگ است.
ناریه خداحافظی کرد وباهم سوار ماشین شدیم.
ناریه:نگران نباش ام عماد...اردوگاه را اشنایی کامل دارم,اخه من وفیصل انجا یک اتاق داریم,اخه با بمباران گاه وبیگاه شهر,اردوگاه امن تراست.بازهم میگویم اگر عماد زنده باشد وبا ماموران حکومت برخورد کرده باشد,حتما الان سالم وسرحال در اردوگاه است.
ماشین وارد خیابان اصلی شد,نگاهی به فیصل کردم,بچه مثل فرشته ها خواب بود,درست است که پدرش داعشی خبیثی بوده ومادرش هم به داعش خدمت میکرد,اما خودش بچه بود,مثل عماد,گناهی نداشت وازهمه ی اینها گذشته اگر عمادراپیدا میکردم,باعث وبانیش همین فیصل کوچک بود.
درهمین افکاربودم که ناریه روبه من گفت:از لهجه ات مشخص است ازعربهای عراق هستی,من که گفتم ازعربستان امدم تو مال کجایی؟نام شوهرت چیست وکجا شهیدشده؟اگر از نیروهای نام نویسی شده عراق قبل ازورود داعش به موصل باشد شاید بشناسمش امااگر ازنیروهای مردمی که باورود ما به موصل,به داعش پیوسته اند,چون سازمان دهی نشدند,احتمالا ناشناس است...
ناریه دید جوابی ندادم دوباره نگاهی به من کرد وگفت:نام شوهرت چیست؟
ادامه دارد....
@mahman11
🌹شهید سیدمرتضی آوینی:
قرنهاست زمین انتظار مردانی اینچنین را میکِشد..
تا بیایند و کربلای ایران را عاشقانه بسازند..
و زمینهساز ظهور باشند..
آن مردان آمدند و رفتند..
فقط من و تو ماندیم
و از جریان چیزی نفهمیدیم...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شبتون_شهدایی_
@mahman11
#سلام_امام_زمانم 💖
هرصبح بہ رسمنوڪرے ازما تورا سلام
اے مانده در میان قائله تنها،تو را سلام
ما هرچہ خوبو بد، بہدرِخانہے توییـم
از نوڪـران مُنتـظــــر آقـا تـو را ســلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@mahman11
بعضی انسانها به زمین آمده اند
تا زمین قابل تماشا شود...
آمده اند که تاریخ؛
شکوه شرافت و آزادگی شان را به نظاره بنشیند...
آمده اند تا آبرو و اعتبار دنیا باشند
اصلا زمین،
از آمدن بعضی انسانها به خود می بالد...
و #حاج_قاسم عزیز ما یکی از همین انسانها بود..
#شهید_مقاومت
#حاج_قاسم_سلیمانی
#صبحتون_شهدایی_🌷
@mahman11
میگفت: تو یه جمعی دور حاج قاسم نشسته بودیم.
یکی از بچه ها پرسید: چیکار کنیم که
موقع ظهور امام زمان، توی سپاه حضرت
باشیم و به قولی از رکابشون جا نمونیم؟
حاج قاسم گفت:
«یه جا برای خودت پیدا کن که جا نمونی!»
+جای ما کجاست؟
سهم ما، اثر ما
در زمینه سازی ظهور دقیقا چیه؟
داره دیر میشه!
بجنب جا نمونی...
@mahman11
🌹کارگران حضرت زهرا (س)در شاهرود!
🔹تابستان ۱۳۶۳_شاهرود
هنگام آموزش سربازان در صحرا، با مادری به همراه دو دخترش برخورد کردیم که در حال درو کردن گندمهایشان بودند. فرماندهی گروهان، ستوان آسیایی به من گفت:
مسلم بیا سربازان دو گروهان را جمع کنیم و برویم گندمهای آن پیرزن را درو کنیم.
گفتم: چه بهتر از این!
پس از سلام و خسته نباشید گفتم: مادر شما به همراه دخترانتان از مزرعه بیرون بروید تا گندمهایتان را درو کنیم؛ فقط محدوده زمین خودتان را به ما نشان دهید و دیگر کاری نداشته باشید.
پیرزن پس از تشکر گفت: پس من میروم برای کارگران حضرت فاطمه مقداری هندوانه بیاورم!
از ۹ صبح تا ظهر، با پانصد سرباز تمام گندمها را درو کردیم؛ بعد از اتمام کار، سربازان مشغول خوردن هندوانه شدند؛ من هم از این فرصت استفاده کردم و گفتم: مادر چرا صبح گفتید میروم تا برای کارگران حضرت فاطمه هندوانه بیاورم؟
گفت:
دیشب حضرت فاطمه به خوابم آمد و گفت:
چرا کارگر نمیگیری تا گندمهایت را درو کند؟
این کارها، دیگر از تو گذشته!
عرض کردم:
خانم شما که میدانی تنها پسر و مرد خانواده ما به شهادت رسیده است و درآمدمان نیز کفاف هزینه کارگر را نمیدهد؛ مجبوریم خودمان کار کنیم.
بانو فرمودند: نگران نباش!
فردا کارگران از راه خواهند رسید.
... از خواب پریدم.
امروز هم که شما این پیشنهاد را دادید، فهمیدم این سربازان، همان کارگران حضرت زهرا میباشند.
با شنیدن این حرفها، ناخودآگاه اشک از چشمانم جاری شد و گفتم: سلام بر تو ای حضرت زهرا؛ فدایت شوم که ما را به کارگری خود قابل دانستی.
📚 کتاب نبرد میمک، احمد حسینا
@mahman11
#خاطرات_شهید
●محسن خود را خادم و مدافع حرمین می دانست وهر زمان که میگفتم شماوظیفه خود را انجام داده اید، می گفت:
«من متعلق به خودم نیستم، من متعلق به جهان اسلام هستم ونمی توانم مسئولیتم را زمین بگذارم و برگردم باید همه بدانند که هدف و راه تروریست هابا اسلام مرتبط نیست واین را با گزارش هایی که ضبط می کنم نشان دهم.»
●شهید خزایی هروقت به ایران می آمد نیازهایی راکه مردم سوریه داشتند، درحد توان ازجیب خود می خریدند ودربین آن ها تقسیم می کرد.
●وی سرانجام در ۲۳ آبان ۱۳۹۵ هنگام تهیه گزارش درحلب مورد اصابت ترکش خمپاره قرارگرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
✍راوی:همسرشهید
#شهید_خبرنگار_محسن_خزایی
@mahman11
📌 شهید زین الدین خطاب به خودش: مهدی؛ تو هیچی نیستی!
🔷️ چشمشان که به مهدی افتاد؛ از خوشحالی بال در آوردند دورهاش کردند و شروع کردن به شعار دادن: فرماندهی آزاده ، آمادهایم آماده ! »
◇ هرکسی هم که دستش به مهدی میرسید امان نمیداد، شروع میکرد به بوسیدن... مخمصهای بود برای خودش!
◇ خلاصه به هر سختیای که بود از چنگ بچههای بسیجی خلاص شد اما به جای اینکه از این همه ابراز محبت خوشحال باشد با چشمانی پر از اشک در گوشه ای به خودش نهیب میزد: « مهدی! خیال نکنی کسی شدی که اینا اینقدر بهت اهمیت میدن، تو هیچی نیستی، تو خاک پای این بسیجیهایی...!»
#شهید_مهدی_زینالدین
#فرمانده_لشکر۱۷علیبنابیطالب
@mahman11