#عملیات_انار
بچهها در منطقه معمولاً سراغ خوراکیهایی که
خوردنش دنگ و فنگ داشت و بایستی پوست
می کَندی و کثیف کاری هم می شد ، نمیرفتند.
سال ۱۳۶۵ و قبل از عملیات ڪربلای چهار بود ،
در پادگان شوشتر از پشتِجبهه کلی انار رسیده
بود؛ ولی به همان دلیل که عرض ڪردم، ڪسی
طرفشان نمی رفت. آماده ڪردن این همه انار ،
خودش احتیاج به یک عملیات داشت. از طرفی
دیدیم حیـف اسـت این هـمه میـوه کـه مردم با
عشقوانگیزه برای ما فرستاده بودند خرابشود
بنابراین باتعدادی از بچهها که«شهید عبدالرحمن
عبادی» هم جزوشان بود، نشستیم و با حوصله،
طی عملیاتی وقت گیر، چند جعبه انار را پاک و
دان کردیم و فرستادیم برای بچههایی که خسته
و کوفته از عملیات برگشته بودند. از آن عملیاتِ
به یادماندنی همین عکس به یادگار مانده است.
راوی: محسن کریمی
از بسیجیان شهر قزوین
@mahman11
📌 سید جعفر شب ها از عراقی ها غنیمت نظامی میگرفت و روزها بر سر خودشان آوار میکرد
🔷️ طی آن چندروزی که داخل کـانال کمیـل
درگیر محاصره و نبرد با دشمن بودیم؛ خـاطره رزم و رشادت سـید جعفـر طـاهری هـرگز از صفحه ذهن من پاک نمی شود.
◇ گویی خـدا به او یک نیروی خـارق العاده و تمـام ناشدنی داده بود. هرگـز ندیدم بخوابد! از سـر صبـح که حملات دشمن شروع می شد، مدام می دوید به این طرف کـانال و آر پی جی میزد.
◇ می دوید به آنطـرف و با دوشـکا شلیک میکرد. دوباره می دوید به سویی دیگر و اسلـحه دیگری برمی داشت و می جنگید. تا شب کـارش همین بود. نمیدانم چـرا خسته نمیشد؟!
◇ با لبهـایی ترک خورده از عطـش و شـکم گرسـنه، واقعاً یک تنه با آنها می جنگید. یعنی نبرد این یک نفر یکطرف و درگیری بقیه ی ما با دشمن هم یکطرف.
◇ شب هنگـام از کـانال خـارج می شد و به سمت دشـمن میرفت تا از سـربازان کشـته شده ی بعثی مهمـات به دست بیاورد.
🎙 راوی: احـمد بویانی
🔻 تصویـر فـوق، آخــرین قـابی است کـه از لبهـای خشکیده و چهـره خسته اما مقـاوم سـید جعـفرطـاهـری، ساعاتی قبل از شهادت در کانال آسمانی کمیل، به حـافظه تاریـخ اسـاطیر ایــران سپـرده شده.
📚 زمینهای مسلح / گلعلی بابایی
#شهید_سیدجعفر_طاهری
@mahman11