eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
9.3هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
7هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی با صلوات آزاد»
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مےنویسم ز تو ڪہ دار و ندارم شده ای بیقرارٺ شدم و صبر و قرارم شده ای من ڪہ بیتاب توأم اۍ همہ تاب وتبم تو همہ دلخوشے لیل و نهارم شده ای @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیچید عطـــــر یاس بین هر چفیه هــر کس پیِ سبقت گرفتن از بقیه 📎پ ن : حاج قاسم سلیمانی در جمع رزمندگان عملیات کربلای 5 🌷 @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞 باوࢪم بود که ادم بشم اما نشدم....💔 کاش یه بے سیم بود میشد با خود شهید ذوالفقاࢪے حࢪف زد و گفت : زمین زمین بهشت ، زمین زمین بهشت 📞 هادے جان بگوشے ⁉️ اینجا بچه ها پشت معبࢪ زمین گیࢪگناه شدن زانو هاشون دیگه توان نداࢪه تو ࢪو جان اࢪباب ، یه نگاهت بࢪا ما بسه😭😭😭 @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | 🎙صدای ماندگار شهید آوینی 🌟ما یافتیم آنچه را دیگران نیافتند ماهمه افق های معنویت را در شهدا تجربه کردیم ..... عشق را هم امید را هم کرامت را هم شجاعت را هم عزت را هم وهمه ی آنچه را که دیگران جز در مقام شهادت نشنیده اند ما به چشم خود دیدیم ،ما معنای جهاد اصغر واکبر را درک کردیم ..... و پادگان دوکوهه به اینهمه، شهادت خواهد داد.🕊🌷 ‎‎‌‌‎‎‌‌@mahman11
چه من در میان شما باشم و نباشم، نگذارید این انقلاب و کشور به دست نااهلان بیافتد، به خود بیایید و توبه کنید، باشد که رستگار شوید. 🌷شهید سیدسجاد روشنایی🌷 @mahman11
شهید سعید طوقانی، طعم شهرت و محبوبیت را از 7سالگی چشید. اما به محض اینکه متوجه شد شاه و فرح روی استعداد او دست گذاشته اند برای امام نامه ای می نویسد و در سن 8 سالگی شهرت و ثروت و ورزش را کنار می‌گذارد چون امامش مخالف شاه بود . (این یعنی فهمیدن ولایت فقیه ) پس از انقلاب به جبهه می رود و در 15 سالگی به شهادت و پروانگی اش نایل می گردد. شهید🕊🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@mahman11
شهید، شهادت و خون شهدا در کلام‌ شهید حق‌وردیان را مدالی طلایی بر روی سینه حسینیان می‌بینم. را قهرمانی بر روی سکوی رقابت متقیان میبینم. را برخیزاننده خفتگان و به راه اندازنده بیداران و تحرک بخشنده مردم می بینم. 📎 پ.ن تصویر: پیکر مطهر و خونین سردارشهید داوود‌ حق‌وردیان : ۱۹/ ۲/ ۱۳۶۱_خرمشهر در عملیات بیت المقدس @mahman11
👓 امام صحبتی دارند که آن را نوشته‌ام و همیشه آن را توی جیب خودم دارم: هر کس که بیشتر برای خدا کار کرد بیشتر باید فحش بشنود و شما پاسدارها، چون بیشتر برای خدا کار کردید، بیشتر فحش شنیدید و می‌شنوید. ما باید برای فحش شنیدن ساخته بشویم؛ برای تحمّل تهمت و افتراء و دروغ؛ چون ما اگر تحمّل نکنیم، باید میدان را خالی کنیم ... @mahman11
چون کار برای خدا بود، زیباترین بود، حتی گِل مالی صورت ها یشان ...! 🌷عکس کمتر دیده شده از سردار شهید محمد رحیم بردبار و رزمندگان واحد تخریب لشکر ویژه ۲۵ کربلا که بعد از آموزش در حال شست و شوی صورت هایشان هستند. @mahman11
شهادت با چشم بسته... رزمندگان با بررسی كارت هويت يک شهيد، در حال شناسايی او هستند. عراق در عمليات طريق‌القدس، تعدادی از رزمندگان را به اسارت گرفت و با چشمان بسته آنان را تيرباران كرد.. آذرماه سال ۱۳٦۰ منطقه عمومی بُستان🌷 عکاس: سعید صادقی @mahman11
🔰شهید سید‌حمید‌ طباطبایی‌مهر: "فقط دم زدن از شهدا افتخار نیست. باید زندگیمان، حرفمان، نگاهمان، لقمه هایمان، رفاقتمان بوی شهدا را بدهد." @mahman11
واکنش شهید آوینی به رقص دختران پاکستانی یکی از دوستان شهید آوینی می گوید: رفته بودیم پاکستان سر خاک شهید عارف حسینی، مرتضی زیاد از او شنیده بود. دستهایش را گرفته بود جلوی صورتش هق هق گریه می کرد؛ معاونش فکر کرده بود مرتضی رفیق صمیمی اش بوده. دخترهای پاکستانی، پائین دیوار مرگ می رقصیدند؛ موتور سوار هم بالای سرشان ویراژ می‌داد. دخترها با رقص مشتری برای او جمع می‌کردند. ما هم رفته بودیم بالا از عملیات موتور سوارها فیلم بگیریم. مرتضی زود آمد پائین رفت توی ماشین. دنبالش رفتم؛ رنگش پریده بود؛ زد زیر گریه و گفت: « می بینی کار دختـرهای مسلمون به کجـا کشیده؟ » 📚 کتاب آوینی/ نشر یا زهـرا(س) @mahman11
🌹به یاد سردار بی‌سر عملیات کربلای۵ پدرش روایت می‌کند: نصف شب از صدای ناله نماز شبش از خواب بیدار شدم. میان گریه‌هایش میگفت:خدایا اگر شهادت را نصیبم کردی، می‌ خواهم مثل امام حسین (ع) بی سر و مثل حضرت عباس(ع) بی‌دست باشم. وقتی پیکرش را آوردند نه سر داشت و نه یک دست گویا آن شب خدا می‌شنیدش...!! @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠زندگی نامه💠 فریدون است که در تاریخ ۳۰ تیرماه سال ۱۳۷۱ در محله اتابک تهران متولد شد و شادی بخش جمع خانواده شد.🌹 فریدون زمانی‌نیا، پدر شهید می‌گوید: «آقا وحید سومین فرزند خانواده‌مان بود. متولد ۳۰ تیرماه ۷۱ بود. آن موقع در محله اتابک زندگی می‌کردیم. بعد به شهرری آمدیم. پسرم از ۹ سالگی به تکواندو علاقه‌ مند شد و تا پایان پیش‌دانشگاهی در همین رشته ورزشی فعالیت می‌کرد.🌹 سال ۱۳۹۱ در آزمون کنکور سراسری و دانشگاه افسری شرکت کرد و در هر دو آزمون پذیرفته شد. با توجه به علاقه‌اش به مسائل نظامی و فعالیتش در بسیج، با مشورت برادر بزرگ‌ترش آقا حمید، در دانشگاه افسری ادامه تحصیل داد.🌹 وحید تا سال ۱۳۹۳ دانشجو بود و بعد از آن به مدت چهار سال مدافع حرم شد. از اوایل سال ۹۷ تا لحظه شهادتش هم در معیت حاج قاسم سلیمانی بود.🌹 مادر شهید نیز بیان می کند: آقا وحید از اول یاد گرفته بود وقتش را به بطالت نگذراند؛ به‌موقع درس می‌خواند، ورزش می‌کرد، به مسجد و هیئت و زیارت حضرت عبدالعظیم (ع) و گلزار شهدای بهشت زهرا (س) می‌رفت.🌹 در محله اقدسیه شهرری یک هیئتی به نام بیت‌الشهدا وجود دارد که آقا وحید به آنجا می‌ رفت؛ علاوه بر این در مراسم هیئت موج‌ الحسین خراسان و دعای کمیل شب‌ های جمعه حاج منصور در حرم حضرت عبدالعظیم (ع) شرکت می‌کرد.🌹  در جریان حمله به کاروان الحشد الشعبی در نزدیکی فرودگاه بغداد که بامداد روز جمعه ۱۳ دی  ۱۳۹۸ به وقوع پیوست شهید قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه به ‌همراه شهید ابومدی المهندس معاون نیروهای الحشد الشعبی ، سردار شهید حسین پورجعفری، شهید شهروز مظفری نیا، شهید هادی طارمی، شهید وحید زمانی نیا و چند نفر از اعضای الحشدالشعبی از جمله  شهید محمد الشیبانی به شهادت رسیدند. فرزندم عاقبت به خیر شد😔😭💔🥀 @mahman11
پدر شهید می‌گوید: «قرار بود شب یلدا طبق رسم دیرینه ایرانی‌ها برای همسر وحید مهمانی بگیریم اما به دلیل اینکه ماموریت بود مخالفت کرد. البته بعد از آن هم قرار شد این کار را انجام دهیم اما به  دلیل مشغله کاری وحید این اتفاق نیافتاد». پدر شهید در ادامه تعریف می‌کند: «فقط برای نو عروسم که ۲ ماه از عقدشان می‌گذشت ناراحتم. وقتی به خانه شهید می رسیم خانواده شهید با خودرو به طرف فرودگاه می روند تا راهی اهواز و مشهد شوند. جمعیت زیادی در کوچه پراکنده هستند که حرف مشترک همه آن ها درباره شهید زمانی نیاست. «رامین محسنی» از بچه محل ها و دوستان قدیمی شهید می گوید: «۲۶ سال سابقه رفاقت با وحید را داشتم که به همین دلیل با اطمینان کامل می گویم نمونه بود. در همه این سال ها به یاد ندارم که در رفاقت بی معرفتی کرده باشد». 🌷 وحید یک عمر نوکری امام حسین (ع) را کرد و بین اهل محل به بچه هیئتی شناخته می شد. رامین تعریف می کند: «برای انجام کارهای هیئت همراه بود و از هیچ کمکی دریغ نمی کرد. هر وقت می خواستیم برای دهه محرم هیئت بر پا کنیم، وحید قبل از همه بچه های محل می آمد و بعد از همه می رفت». او ادامه می دهد: «۲۹ سال با وحید رفیق بودم و در همه این سال ها کاری نکرد تا من را ناراحت کند. شاید من او را ناراحت کرده باشم اما او هیچوقت چنین کاری را نکرد». 🥀روی دست مردم شد😭 در بین صحبت‌‌های ما مردم به خانه شهید می‌آمدند تا به بازماندگان دلداری بدهند. جالب این بود که پیرمردهای محل همه گریان بودند. «رامین» توضیح می‌دهد: «وحید خیلی مردمدار بود. اهل کار خیر بود اما پنهانی. خوب به یاد دارم که همیشه می‌گفت برای کار خیر همین که خدا بداند کافی است و نیازی نیست بنده اش چیزی بداند. اما من غیر مستقیم خبر داشتم که به خیلی ها کمک می کرد و شخصیتش طوری بود که اگر می‌فهمید کسی گرفتار است از هیچ کمکی دریغ نمی‌کرد».  وحید قرار بود به کربلا برود که رامین در این باره تعریف می‌کند: «۲۰ روز پیش که برای آخرین بار او را دیدم گفت اگر حاج قاسم اجازه بدهد می خواهم به کربلا بروم. اما قسمت این بود که وحید روی دستان مردم کربلایی شود. قبل از آخرین بار که برود با هم عکس انداختیم که در  گوشی تلفن همراه او باقی ماند. خیلی دوست دارم آن عکس را دوباره ببینم». 😔 وحید از محافظان حاج قاسم بود. رامین می‌گوید: «بیخود نبود که حاجی، وحید را انتخاب کرد. وحید از همه نظر نمونه و بسیار به حاج قاسم نزدیک بود. هر جا که حاج قاسم حضور داشت وحید هم همانجا بود». وحید تازه عقد کرده بود و می خواست خواست همین روزها دست همسرش را بگیرد تا سر زندگی اش برود. 😔😭 «رامین» خاطرات فراوانی بعد از سال ها رفاقت با وحید زمانی نیا دارد. سال ها رفاقت با وحید باعث شده تا حالا در نبود رفیق دیرینه اش حسابی دلتنگ باشد. او می گوید: «رفیق این رسمش نبود. دلم خیلی برات تنگ شده. سلام منو به ارباب برسون». بغض سنگینی در گلوی «رامین» نشسته که توان ادامه دادن را از او گرفته است. خداوندا؛ این قربانی را از ما قبول کن در میان همه رفت‌وآمدها برای تسلیت گفتن به خانه شهید ، تبریک و تسلیت‌ها نوشته‌ای مقابل ورودی خانه شهید توجه ام را جلب می‌کند. «اللهم تقبل منا هذا قلیل القربان؛ خداوندا! این قربانی اندک را از ما بپذیر» این متن علاوه بر عزت نفس خانواده شهید به همه اعلام می کند که شهادت ملت ما را بیدار می کند. ... ... @mahman11
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به رنگ حبیب.... صحبت های همسر🌷🌷🌷🥀😔 ‌که عضو تیم حفاظت 🌷🌷🌷😔🥀💔 @mahman11
🥀قسمتی از🥀💔😔 از پدر و مادر و دوستان خویش می‌خواهم که فقط و فقط برای مظلومیت حضرت ثارالله (ع) گریه کنند. از تمامی افرادی که این بنده حقیر را می‌شناسند می‌خواهم که مرا حلال کنند و اگر بدهکاری به آنان دارم از خانواده‌ام طلب کنند. دوست دارم در قبرم همراه من پیراهن مشکی‌ام که با آن به هیئت می‌رفتم دفن شود و همچنین تربت اباعبدالله الحسین (ع) را روی چشمان، زبان، دست و سینه‌ام بگذارید تا آن دنیا شفیع من باشند. حرف دیگر من با پدر و مادر عزیزم هست که به آن‌ها می‌خواهم بگویم که شما را عاشقانه دوست داشته، دارم و خواهم داشت. از دوستان می‌خواهم در مجالس ترحیمم روضه اباعبدالله (ع) خوانده شود ولاغیر. من این دلم به عشق تو یکدست می‌کنم راه دلم به غیر تو بن بست می‌کنم از راه گوش خوردن باده کسی ندید من «یا حسین» می‌شنوم مست می‌کنم الحقیر وحید زمانی‌نیا» 🕊✨❤🌹 @mahman11