eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
10.8هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
7.5هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی آزاد» @mobham_027
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 به نام خدا به نام خداوند عاشق و عاشق آفرین ، همانا «عشق» مرحمتی ست از جانب خدا و از وجود نورانی حق در جان ما آدمیان به ودیعه گذاشته شده، باشد که آن را با هوسی دنیایی در هم نیامیزیم و عاشقانه زندگی کنیم و عاشقانه به جوار خدا پر کشیم و «عشق» سه حرف است که بی شک حرف «ع» آن از نام مولای عرشیان و فرشیان، امیر مومنان علی بن ابیطالب علیه السلام به عاریت گرفته شده و حرف«ش» آن از شهدا و اولاد علی می آید و حرف «ق» آن اشاره به قیامتی دارد که مهر علی و اولادش در جان ما به پا می کند... پس عشق است یک کلام علی و اولاد او....والسلام داستان«ماهِ آفتاب سوخته» قسمت اول🎬: دو مرد ژنده پوش در تاریکی شب با شتاب به پیش می رفتند و گاهی از شدت شتاب به هم تنه می زدند که یکی از آنها گفت: آرام تر حرکت کن، نترس به شام این جشن می رسی! دیگری که نگاهش به جلوی پایش بود که مبادا قلوه سنگی باعث زمین خوردنش بشود گفت: هعی...از شانس من باشد که تا برسیم می گویند غذا تمام شده، آخر این جشن چندین شب است که در مدینه برقرار است و من باید همین شب آخر متوجه شوم؟! و بعد دستش را بالا برد و محکم بر شانه های مردهمراهش فرود اورد و گفت: واقعا بی معرفتی کردی، تو می دانستی و چند شب رفتی و خوردی و بردی و مرا فقط شب آخر خبر کردی! مرد که انگار از ضربه دست رفیقش بین شانه هایش میسوخت، دستی به پشتش کشید و گفت: حالا کار بدی انجام دادم که امشب خبرت کردم؟ حقا که تو بی معرفتی، جای تشکرت هست؟!! در ثانی، من فکر می کردم تو خودت میدانی، دیشب متوجه شدم که حضور نداری و به دنبالت بیغوله های مدینه را گشتم تا پیدایت کنم و از آخرین سور و سفره این جشن محروم نشوی.. مرد دیگر، نفسش را به آرامی بیرون داد انگار از حرکتش پشیمان شده بود و آهسته گفت: حالا این میهمانی باشکوه و اینهمه بذل و بخشش و خرج و غذا برای چیست. همراهش شانه ای بالا انداخت و گفت: چمیدانم، صاحب این خانه یکی از ثروتمندان عرب است که به تازگی اسلام آورده و گویا خلیفهٔ دوم امارت یکی از قبیله های شام را به او واگذار کرده ، شاید به همین خاطر است که سور و مهمانی برای نیازمندان راه انداخته و در همین حین از پیچ کوچه پیچیدند و مشعل های فراوان روبه رو و جمعیتی که ظرف به دست در صف ایستاده بودند تا غذایشان را بگیرند در پیش چشم آن مرد قرار گرفت و او کاسهٔ سفالین دستش را محکم تر گرفت و ادامه داد: چکار داری برای چه چنین سخاوتمند شده و میهمانی میدهد، تو برو غذایی خوشمزه بگیر و نوش جان کن و با زدن این حرف هر دو شروع به دویدن کردند تا خود را به صف غذا برسانند ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
15.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥تصویری دیدنی از حضور و سخنرانی سردار قاآنی در همایش باشکوه فاطمیون سپاه آزادی قدس لشکر فاطمیون با همکاری جبهه‌ جهانی‌ شباب‌المقاومة 🚩 فاطمیون، سپاه آزادی قدس @mahman11
💢 نهر و و سایه‌ی و سه نور در کنار هم... . 🌷سردار حاج حسین بصیر 🌷سردار ذبیح اله عالی 🌷سردار ناصر بهداشت @mahman11
8.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 هفت سال ماه و ندیدم .... . 🎙 پیام یکی از آن ۲۳ نفر ، ۷۰ درصد ، گرانقدر ، برادر والامقام حجت مستشرق ، حاج حسن آقا از لشکر ویژه ۲۵ خطاب به ... @mahman11
12.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥کسانی که توانایی ورود به امداد را دارند، وارد شوند رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به وقوع سیل در بخش‌های جنوبی استان سیستان‌وبلوچستان تاکید کردند: 🔹️کمک‌ها و امدادهایی که از طرف بخش‌های دولتی و غیر‌دولتی درحال انجام است، ادامه پیدا کند و کسانی هم که توانایی ورود به امداد و کمک را دارند، برای کمک‌رسانی وارد شوند. @mahman11
17.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 . ▪️کمتر مازندرانی هست که این نوحه به گوشش نخورده باشه‌. اعزام به جبهه ویژه ۲۵ بود ؛ سال ۱۳۶۳ _ ، عسکری اسماعیل پور رفت بالای و ای خواند که شد. . «بهر فتح کربلا با کاروان می رود این لشکر از مازندران» ▪️با نوای ذاکر اهل بیت حاج عسکری اسماعیل پور یکی از حماسی‌ترین نوحه‌های حماسی مازندران‌ها در دوران دفاع مقدس به یادگار ماند. .اسماعیل پور میگفت : شب قبل از اعزام محمدرضا متولی طاهر مداح و دوستم که در تبلیغات لشکر فعالیت داشت یک کاغذ با شعر حماسی به دستم داد فرصت کم بود گفت نمی‌دانم شاعرش چه کسی است فقط بخوان، من هم تمرین کردم. . ▪️زمانی که برای بار اول شعر را خواندم همه اشک ریختند، با خودم گفتم این شعر کارساز و متناسب است، در اردوگاه چالوس در جمع هزاران هزار رزمنده این شعر خوانده شد و مورد توجه همه قرار گرفت، همه مسؤولان شهر و  کشوری نیز حضور داشتند کم کم این شعر ورد زبان رزمندگان شد. @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا