18.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 #راهیان_کربلا
با راهیان کربلا ، سنگر به سنگر می رویم
با رمز یا زهرا و با الله اکبر می رویم
ما را بود در این سفر بیت المقدس چون هدف
از کاظمین و کربلا آریم رو سوی نجف
آنجا که می آید ز گوش جان صدای لا تخف
تکبیر گویان جمله با فرمان رهبر می رویم
لب تشنه و عطشان حقیم و عدالت ما همه
تا وادی طور نجف با همت و بی واهمه
با نقش پرچم ها که باشد نام پاک فاطمه
تا بارگاه مرتضی ، ساقی کوثر می رویم
ما درس جانبازی به هر فرد مسلمان می دهیم
جان در ره اجرای امر حی سبحان می دهیم
ما را بود رهبر حسین و در رهش جان می دهیم
تا تربت آن تشنه لب با دیده ی تر می رویم...
🎙حاج صادق آهنگران
@mahman11
11.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 سخنان طوفانی سردار رادان در قم
♦️۳۲دستگاه مسئول راهکارهای حجاب و عفاف بودهاند که بعضیها عمل نکردهاند و حالا مطالبه گر هم شدهاند چون در مقابل شان مطالبه ندیده اند.مردم انقلابی مطالبه کنند.
♦️میگویند شما حجاب را امنیتی کردید! نخیر حجاب قطعاً یک مسأله فرهنگی است اما مگر مسائل فرهنگی و اجتماعی باید و نباید ندارد؟
#طرح_نور
@mahman11
7.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️مادر شهید معماریان خطاب به سردار رادان:من حاضرم برای مقابله با پدیده بی حجابی کتک بخورم، ولی جلو بیفتید و ما هم پشت شما هستیم.در حق جوانان ما و مملکتمان کوتاهی نکنید؛ جوانان ما به خاطر اینکه از همه جا بی خبر هستند دارند از بین میروند.وقتی من بچه بودم زن شاه که به قم آمد، چادر بر سرش کرد ولی الآن در حرم که [به شخص بد حجابی] تذکر میدهی، به صورتت سیلی میزند. چقدر بد شده است.
خواهش میکنم تا جایی که میتوانید پیگیر مسئله بدحجابی باشید و ما هم پشت سر شما هستیم. هر جا هم بگویید من به سهم خودم میایستم.
🎥تقدیر مادران شهدای دفاع مقدس، شهدای امنیت و مدافع حرم از سردار رادان و اهداء پرچم متبرک به حرم سیدالشهداء و هدایای معنوی به ایشان
🔻مراسم حمایت حوزویان از اقدامات فراجا در مقابله با کشفحجاب:مدرسه عالی فقهی الإمام عليّ بن موسیٰ الرّضا علیهالسلام قم/جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳.
@mahman11
5.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان«ماه آفتاب سوخته»
#قسمت_پنجاه_دوم🎬:
دختر حیدر، علی وار خطبه می خواند:«خدای بزرگ را ستایش میکنم و بر پیامبرش درود میفرستم.
ای اهل کوفه!ای بی وفایان!
آیا به حال ما گریه می کنید؟! آیا در عزای برادرم حسین اشک میریزید؟!
باید هم گریه کنید و هرگز نخندید که دامن خود را به ننگی ابدی آلوده کردید، خدا کند تا روز قیامت چشمان شما گریان باشد.
چگونه می توانید خون پسر پیامبر را از دستان خود بشویید؟
وای برشما ای مردم کوفه!
آیا می دانید چه کردید؟ آیا میدانید جگر گوشهٔ پیامبر را شهید کردید؟ آیا می دانید اینک ناموس چه کسی را به نظاره نشسته اید؟ بدانید که عذاب بزرگی در انتظار شماست، آن روزی که هیچ یاوری نداشته باشید»
آری که زینب حرفی درست زد چرا که یاریگر آن سرای ابدی مگر جز علی و فاطمه و اولاد او هستند؟! خاک بر سر آنان که حسین را کشتند و خاک برسر تمام کسانی که پشت به حسین می کنند که حسین کشتی نجات است..
زینب سخن می گوید و مردم آرام آرام اشک میریزند، گویا این آرامش قبل از طوفان است.
به ابن زیاد خبر می رسد که چه نشسته ای بر منبر قدرت و در انتظار جشن باشکوهی، قصر و زیباییهایش، پیروزی و جشنش را زینب با سخنانش به باد داده و اگر دیر بجنبی مردمی که وجدان درد گرفته اند،قصر را با تمام زیباییهایش بر سرت خراب می کنند و این جشن را به مجلس مرگت تبدیل می کنند.
ابن زیاد دندانی بهم می ساید و فریاد میزند: یک نفر به من بگوید که چگونه صدای زینب را خاموش کنیم؟! هر چند که می دانم این دختر، ارثیه از مادر دارد و همچون رسول خطبه خوانی می کند
یکی از افراد حاضر می گوید: اگر جایزه ای خوب به من دهید، من می دانم که چگونه او را خاموش سازیم.
ابن زیاد مستاصل شده،کیسه ای زر در دامنش می اندازد و میگوید: بگیر! اگر نقشه ات گرفت کیسه ای دیگر پیش من داری، حال بگو چه کنیم.
آن خبیث گلویی صاف می کند،انگار می خواهد رازی بزرگ برملا کند، رازی که همه از آن آگاهند و میگوید: یا امیر! بین زینب و برادرش حسین الفتی بسیار قوی برقرار است به طوریکه شنیده ام برای ازدواجش هم یک شرط داشته و آن این بوده که هر کجا حسین باشد، من هم باشم، یعنی جان زینب به حسینش بند است و چند روز است این خواهر، برادرش ندیده، تمام سرهای شهدا در کاروان میگشته اما سر حسین را همان شب خولی به کوفه آورده و اینک اینجاست، پس فرمان دهید سر حسین را بر نیزه کنند و پیش چشم زینب بگیرند، خواهید دید که از سخن گفتن می افتد.
ابن زیاد لبخندی موذیانه ای می زند و دستور می دهد که چنین کنند.
زینب هنوز خطبه می خواند و مردم ناله و شیون می کنند، ناگهان میبینند صدای حیدر کرار قطع میشود و زینب به نقطه ای خیره است، رد نگاه را میگیرند و به سری خونین و آغشته به خاکستر تنور میرسند.
زینب گریه سر میدهد و اینبار به جای خطبه خواندن، با حسین واگویه می کند:«ای هلال من! چه زود غروب کرده ای و به خون نشسته ای،ای برادرمن!هرگز باور نمی کردم که چنین روزی برایمان پیش بیاید، ای پاره جگرم!تو که با من مهربان بودی، چه شد آن مهربانیت؟ دیگر برایم سخن نمی گویی؟! اگر نمی خواهی با من سخن بگویی با فاطمه ات با رقیه ات سخن بگوکه نزدیک است از داغ تو، جان بدهند..
زینب می گوید و مردم اشک میریزند، دیگر توان سخن گفتن از زینب گرفته شده و حالا نوبت سجاد است...
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
@mahman11
🌹شهید ابراهیم ابراهیم آبادی🌹
🔹شادی روح شهدا صلوات
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
⚪️فرازی از وصیتنامه شهید:
پیامی هم به برادران و خواهرانم و دیگر اقوام دارم که شما فقط به خدا متکی باشید و این انقلاب را حفظ کنید؛ چون تمام دشمنان در پی این هستند که این انقلاب را از پای در بیاورند
@mahman11
14.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
42.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 فیلم
تسلیم شدن نیروهای عراقی روی جاده اهواز خرمشهر_عملیات والفجر 8
#در_راه_فتح_قله_ایم
@mahman11