✨✨✨
✨ فـرازیازوَصیتنـٰامہیِ
#شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی🌷
عزٺدستِخداست؛ وبدانیداگـرگمنـٰام ترینهمباشیدولینیتِشمایارۍمردمباشد میبینیدخدٰاوند؛ چقدربـٰاعزتوعظمت شمآرادرآغوشمیگیرد.
✨✨✨
#تلنگــر💥
مراقب خود باشید!
در این فضاۍ بـے در و پیڪر مجازۍ!
در جبهه اگر روۍ مین میرفتے؛
جانباز مےشدۍ و سربلند!
اما!
اگر تن بھ مینهاۍ این وادۍ دهے؛
معلوم نیسـت،
به ناڪجا آبادها خواهے رسـید...
اینـجا فقـط باید؛ دݪ بھ شــھدا داد..ッ
#شــھداگــاهےنگـاهے✨🌹
🍃امان
از این
لحظات!
که
جمعی "میروند"،
و جمعی هم "میمانند"..
و امان،
از آن لحظۀ بازگشت....
جمعی "میآیند"...
جمع دیگر را " #میآورند"!
جمعی هم "میمانند" که "میمانند"....
✨✨✨
و #شهید
چه زیباست این نام
و چه گوشنواز
یعنے ڪسے ڪه شهادت مے دهد با خویش
به درستے راهے ڪه رفته است.
🍃سخت است ، اما ...
گذشتند
از هر آنچه که قلبشان را وصل زمین میکرد !
این قانون پرواز است ...
گذشتن برای رها شدن ...
برای رسیدن ...
#شهادت_روزیمون
✨✨✨
بهش گفتم راضیم شهید بشی
ولی الان نه😔 ،
تو هنوز جوونی..!
تو جواب بهم گفت:
لذتی که علی اکبرعلیهالسلام
از شهادت برد
حبیب بن مظاهر نبرد:)
#شهیدمحمدحسینمحمدخانی❤️
✨✨✨
✍ #ڪلام_شـهید🌷
نه خون من رنگین تر از خون حضرت علیاکبر (ع) است و نه شما بیشتر از حضرت زینب (س) به خدا مقربتر ...پس صبور باشید بر داغ این حقیر رو سیاه که درواقع شهادت سعادت است و عاقبت به خیری
#شهید_مدافع_حرم
#علی_سیفی_علی_بلاغی❤️
🔹تاریخ ولادت : ۱۳۷۰
🔸محل ولادت : روستای علی بلاغی_اردبیل
🔸محل شهادت : حما_سوریه
✨✨✨
با یه قایق موتوری و آر پی جی ،کل نیرو دریایی تروریستی آمریکا رو فروریخت؛
وقتی اسیر شد آمریکاییها طوری شکنجهاش کردن که جنازهاش رو نتونستن نشون پدرش بدن؛
پیکرش پر از میخهای بلند و ضخیم بود طوری که از هم پاشیده شده بود...
#شهید_نادر_مهدوی❤️
یاد شهدا با ذکر صلوات🌷
✨✨✨
ای #شهید!🕊
خبرت هست که از پنجره
هر روز فقط
محو چشــمان تو و
صورت ماهت شدهایم...💔
#شهید_عبدالحمید_داوری❤️
✨✨✨
#کلام_شهید🌷
اگر دو چیزرا رعایت بکنی، خدا شهادت را نصیبت میکند:
🌺 یکی پرتلاش باش
🌺 دوم مخلص
این دو تا را درست انجام بدی خدا شهادت راهم نصیبت میکند.
#شهید_حسن_باقری❤️
🍃شهيــ🌷ــد
به قلبت نگاه می كند اگر جايی
برايش گذاشته باشی
می آيد
می ماند
لانه می كند
تا شهيدت كند ..
حكايتی بود آن زمان....
قصهی دلدادگی ها...
طی عملیات تفحص، در منطقه چیلات، پیکر دو شهید پیدا شد، یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود. لباس زمستانی هم تنش بود. شهید دیگر لای پتو پیچیده شده بود. معلوم بود که این دراز کش مجروح شده است. اما سر شهید دوم بر روی دامن این شهید بود، یعنی شهید نشسته سر آن شهید دوم را به دامن گرفته بود.
خب، پلاک داشتند، پلاک ها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است. 555 و 556 . فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفته اند. معمولا اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم می رفتند پلاک می گرفتند.
اسامی را مراجعه کردیم در کامپیوتر. دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر است و آن شهیدی که درازکش است، پسر است. پدری سر پسر را به دامن گرفته است.
شهید سید ابراهیم اسماعیل زاده موسوی پدر و سید حسین اسماعیل زاده پسر است ، اهل روستای باقر تنگه بابلسر