🌹🕊💐🕊💐🕊🌹
#سبک_زندگی_شهدا
#شهید_والامقام
#عطا_الله_اکبری
این دقتها #شهادت را رقم می زند
هنوز آفتاب کامل غروب نکرده بود .
#عطاءالله مثل همیشه پدرش رو #مجبور به بستنِ مغازه کرد میگفت :
کار کردن وقتِ #نماز برکت نداره
بریم #مسجد ، بعد که برگشتیم خودم همهی کارها رو میکنم ، اینطوری #پولی که در میارین دیگه #شبهه_ای نداره و آدم رو به یه جایی میرسونه
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
23.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | ماجرای شهیدی که سالها قبل از شهادتش #امام_زمان را ملاقات کرده بود
➕ دیدار خانواده این شهید با رهبر انقلاب و قرائت دستنوشته شهید برای حضرت آیتالله خامنهای
🎬 بخشی از مستند کوتاه قرار "عاشقی با گل نرگس"
📥 نسخه کامل👇
https://khl.ink/f/49839
#نیمه_شعبان
🌺ای تشنه کامان، روحِ باران خواهد آمد🌺
🌸با خاطراتِ سُرخِ یاران خواهد آمد 🌸
🌹ای رهروان راهِ خون رنگ حسینی 🌹
🌷او با سپاهی از شهیدان خواهد آمد...!🌷
💐#میلاد_امام_زمان مبارک💐
#امام_زمان
#طنز_جبهه
😁خنده حلال😁
💎در راه درباره وضعیت آموزش نیروها حرف مے زدیم. نزدیڪے میدان امام حسین (ع) بودیم و صحبتمون گل انداخته بود.☺️ یک دفعه عماد مڪثے ڪرد و با تعجب گفت:
- اے واے ... من صبح با ماشین رفتم پادگان.🤔
زدم زیر خنده. صبح با ماشین رفته پادگان و یادش رفته بود.😁😄ناگهان داد زد:
- نگه دار ... نگه دار ...☹️
گفتم: "خب مسئله اے نیست ڪه. ماشینت توے پارڪینگ پادگانه. فردا صبح هم با هم میریم اون جا."🙂
ڪه گفت: "نه. نه. زود وایسا ... باید سریع برگردم پادگان."
با تعجب پرسیدم: "مگه چیز توے ماشین جا گذاشتے ڪه باید برے بیاری؟"
خنده اے ڪرد و گفت:
- آره. من صبح با زنم رفتم پادگان.🤦♂😁 به اون گفتم توے ماشین بمون، من الان برمے گردم.
توے پادگان ڪه رفتم، اون قدر سرم شلوغ شد ڪه اصلا یادم رفت زنم دم در منتظرمه."🤦♂🤦♂
بدجور خنده ام گرفت. زنش از صبح تا غروب توے ماشین مونده بود. وقتے وایسادم، گفت:
- نخند ... خب یادم رفت با اون رفته بودم پادگان.😁🤦♂
و یک ماشین دربست گرفت تا بره پادگان و زن و ماشینش رو بیاره.🌹
💚اللهم عجل لولیک الفرج💚
#قسمت_آخر کتاب #خدای_خوب_ابراهیم
محضر شما سروران و خوبان کانال شهدایی🌙من تقدیم میگردد
❇️ انشاالله باعمل به سیره و سبک
رفتاری شهید والا مقام(ابراهیم هادی)
هادی دلهای زیادی به سمت و سوی زندگی شهدایی باشیم🤲
انشاالله
سپاسگزاریم از حسن توجه شما بزرگواران😌❤️