eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
10هزار دنبال‌کننده
19.3هزار عکس
7.2هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی آزاد» @mobham_027
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴آیت الله مجتهدی تهرانی ◾️هرجادسته سینه زنی و عزاداری دیدی خودت راقاطی آنها کن و مواظب باش مبادا علم و مدرک ولباس برای تو غرور و تکبر بیاورد و در گوشه ای فقط نظاره گر باشی بلکه برو جلو وسینه بزن شاید بخاطر آن مردم بی ریا و شرکت در عزاداری دست مارا هم بگیرند.. @mahman11
🌹پیکر شهید «عبدالله ‌اسکندری» در سوریه پیدا شد ♦️روابط عمومی کل سپاه: هویت پیکر مطهر شهیدان مدافع حرم «عبدالله اسکندری»، «رحیم کابلی»، «مصطفی تاش موسی»، «محمدامین کریمیان» و «عباس آسمیه» از طریق تطبیق نمونه DNA در مرکز ژنتیک سپاه شناسایی و تایید شد و پیکرهای مطهر این شهدای به میهن اسلامی بازگشت. ♦️با حضور فرمانده قرارگاه امام علی(ع) و فرمانده سپاه فجر استان فارس به خانواده شهید اسکندری اعلام شد که پیکر پاک این شهید پیدا شده و به زودی به شهر و زادگاهش منتقل خواهد شد. @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با عرض سلام و درود خدمت شما اعضای کانال شهدایی ماه من.. نائب زیاره تون در کربلا معلا هستم.. بخاطر وقفه در پیام ها کانال عرض خواهم..
علیک یا رقیه بنت الحسین خواهم امشب همچو عمه راز دل افشا کنم کاف و هاء و یاء و عین و صاد را معنا کنم کاف من کرب و بلا و کربلایم شهر شام نیمه شب ویرانه را چون عصر عاشورا کنم آنقدر گیسو پریشان می کنم تا عاقبت خون پامال تو ای خون خدا احیاء کنم گر چهل سال است اینجا سبِّ جدم می کنند یک شبِ با ناله ام این قوم را رسوا کنم من چو مادر، احتجاجم احتجاج گریه است من در این ره اقتدا بر مادرم زهرا کنم هاء من از هیئت خلقت حکایت می کند وای بر آنکس که از او کج نگاهم را کنم یک زنا زاده بریده گر سرت بابا حسین یاء تفسیرم سخن از حضرت یحیی کنم چون که دیدم نیست تفسیری به عین غیر از عطش نذر کردم تشنه لب جانم به تو اهدا کنم در بیان آخرین حرفم دگر لالم پدر حال صاد خطبه ام را با عمل معنا کنم صاد قتل صبر باشد جمله آثارش نگر صبر کن تا معجرم آرام از سر وا کنم صورت نیلیّ و گوش و ریشۀ مویم ببین رخصتی ده تا سخن از ساقهای پا کنم اولین کودک که بی حائل لگد خورده منم نیمه نیمه آه را از سینه ام بالا کنم زجر (لع)  می زد سیلی ام هر لحظه ای می خواستم تا به یادت نام زیبای تو را نجوا کنم بارها با قصد جانم گردنم را می گرفت جان به کف قسمت بر این شد تا تو را پیدا کنم زیر هر ضرب لگد گفتم: عمو عباس کو؟ گوشوارم گم شده یاری کند پیدا کنم او سواره من پیاده هر دو پا پُر آبله شکوه از خار مغیلانِ دل صحرا کنم نیمی از ره را به گیسویی پریشان آمدم بعد از آن از دردِ سر شب تا سحر نجوا کنم @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 خواندم تو را که نگاهی کنی مرا پاک از گناه و تباهی کنی مرا دلبسته ام که تو مولا ز راه لطف سوی حسین فاطمه راهی کنی مرا @mahman11
💜به نام خداوند لوح و قلم 💖حقیقت نگار وجود و عدم 💙خدایی که داننده رازهاست 💚نخستین سرآغازِ، آغازهاست سلام صبحتون بخیر الهی به امید تو💚 @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ذڪرِ‌خـیر‌تـوبہ‌هـرجاشـدویادت‌ڪردیم دسـت‌برسینہ‌بہ‌توعرضِ‌ارادت‌ڪردیم پادشاهـےِ‌جهـان‌حاجتِ‌مـانیسـت‌حـسین مـابہ‌غلامـےدرِ‌خانہ‌ات‌عادت‌ڪردیـم 🌿 @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🌼روضه های که قبول نشدن ✍ مرحوم سید علی اکبر کوثری روضه خوان امام خمینی (ره )میگه بعد از اتمام جلسه اومدم از دربمسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟ گفتم: دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم. میگه هر چه اصرار کرده توجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟ چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟ میگه پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم. حسینیه ی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند. سر خم کردم و وارد حسینیه ی کوچک روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم السلام علیک یاابا عبدالله... دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان... دعایی کردم و اومدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری ؛ رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت ، با بی میلی و اکراه استکان رو آوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم... شام عاشورا (شب شام غریبان امام حسین) خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا به خواب رفتم. وجود نازنین حضرت زهرا، صدیقه ی کبری در عالم رویا بالای سرم آمدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم به من فرمود؛ آسید علی اکبر مجالس روضه ی امروز قبول نیست. گفتم چرا خانوم جان فرمود؛ نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه ی محله خواندی.... آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده ای داریم! گفتم جانم خانوم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟ خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند اون چای من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟ میگه از خواب بیدار شدم و از ان روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس بااخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت و برای همه ی گرفتاری ها و مخارجم کافی بود. بنازم به بزم محبت که در آن گدایی و شاهی برابر نشیند... 📚منبع؛ برگرفته از خاطرات مرحوم کوثری @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*صلي الله علیک یا اباعبدالله الحسين (علیه السلام)،آقاجان _ادرکني* @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حال و هوای دسته های عزاداری در صحن و سرای حسینی @mahman11