eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
10.1هزار دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
7.2هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی آزاد» @mobham_027
مشاهده در ایتا
دانلود
روایت از دوست شهید🌼 آخرین سفرے‌ ڪہ باهم رفتیم، سفر قم و جمڪران بود. توے‌ اتوبوس وقت رفتن، یہ روضہ حضرت رقیہ(سلام اللہ علیها) رو ڪلیپ ڪرده بودن. دختربچہ‌ها شعر "حالا اومدے‌، حالا ڪہ دیگہ رقیہ افتاده از پا اومدی " رو مے‌خوندند. آرمان از این ڪلیپ خیلے‌ خوشش اومده بود. مے‌گفت: خیلے‌ گریہ ڪردم! خیلے‌ قشنگہ... عاشق حضرت رقیہ بود... موقع برگشت هم فقط از شهدا مے‌گفت. همش در مورد ڪتاب شهدا صحبت مے‌ڪرد، در مورد سختے‌ ڪار نیروهاے‌ اطلاعاتے‌ صحبت مے‌ڪرد. 💔🥀😔 @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽شهید مدافع امنیت آرمان علی وردی😭🌷 روحشان شاد ویاد ونامشان گرامی 🌹 @mahman11
📌 طرحی از روح الامین برای آرمان ■ پَرَت در خون کشیدند ای چکاوک ■ تو را ای نازنین منزل مبارک □ مبارک بادت ای جان حجله خاک □ دلاور گرد من ای خوب ای پاک ▫️ طرحی از حسن روح الامین بمناسبت اولین سالگرد شهادت شهید آرمان علی وردی @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
47 🔰 غروب که شد مامان جون از خونه دائی اومد ، ناراحت بود ، چیزی نمی گفت ، منم فکر کردم شاید بخواد چیزی به بابا بگه که جلوی من نمیگه ، برای همین بلند شدم و رفتم توی اتاق همین که داشتم می رفتم بابا برگشت گفت پسرم ، قبل اذان آماده باش بریم مسجد امشب شب اول ماه ذی الحجه هست و نماز معروفی داره که میخوام باهاش آشنا بشی منم گفتم چشم و رفتم تو اتاقم ، دیگه متوجه نشدم مامان چی به بابا گفت با خودم گفتم اگه نیاز باشه ، خود بابا به من میگه 💠 موقع اذان که شد بابا اومد و درب اتاق من رو زد و گفت آماده باش که بریم مسجد من آماده بودم ، چون خیلی ذوق داشتم ببینم این چه نمازی هست که زمانش از امشب شروع میشه 👈 تو راه مسجد بابا رو به من کرد و گفت اگه قضیه بین دائی و زندایی رو بهت نمیگم فقط برای این هست که خدای نکرده غیبت نشه ، ان شالله خودت به وقتش می فهمی ، منم گفتم مهم نیست باباجون ان شالله که خیر هست و ختم به خیر بشه بابا لبخندی به من زد و با سرعت بیشتری رفتیم مسجد ✳️ نماز مغرب که تمام شد ، حاج اقا عسکری که هیچوقت عادت نداشت بین دو نماز حرف بزنه ، بلند شد و رو به نمازگزاران کرد و گفت : نماز گزاران و مومنین محترم ، برادران و خواهران گرامی توجه کنند که امشب ، شب اول ماه ذی الحجه هست ، ایام حج هست و کم کم اعمال حج تمتع شروع میشه ، از امشب نمازی رو باید بخونیم که در اعمال دهه اول ماه ذی الحجه وارد شده این 10 شب همان ده شبی هست که خدا به وعده سی روزه خودش با حضرت موسی (ع) اضافه کرد تا تبدیل به 40 شب بشه این نماز هم باید بین نماز مغرب و عشا خونده بشه، و در هر رکعت بعد از حمد و توحید ، این آیه 142 سوره اعراف خوانده بشه که این لحظه حاج آقا به من اشاره کردند که بلند بشم و رفتم برگه هایی که دستشون بود رو گرفتم و بین نمازگزاران پخش کردم در برگه ، آیه 142 سوره اعراف نوشته بود @mahman11
48 💠 در حین پخش برگه های نماز ، دیدم چند نفر از جمله باباهادی برگه نگرفتن، از باباجون سوال کردم چرا نگرفتین؟ گفت من حفظ هستم این آیه رو و نیاز ندارم به برگه همونجا تو دل خودم گفتم پس منم همین امشب قبل خواب حفظش می کنم 😊 🔰 بعد از دو نماز ،حاج اقا به منبر رفتند و گفتند 30 روز دیگه ماه محرم شروع میشه ، ماه عزاداری امام حسین (ع) و 40 روز دیگه هم روز عاشورا خواهد بود، خوب هست عزیزان از همین امشب نیت کنند و در تهذیب نفس و خودسازی خودشون تلاش بکنند تا ماه محرم رو بهتر درک کنن و بهره ببرن و به خدا نزدیک تر بشن ( راستش هیچی از این حرفهای حاج اقا نفهمیدم !) ✳️ بعد مسجد که داشتیم می اومدیم خونه ، از باباهادی سوال کردم امشب حاج اقا یه چیزهایی درباره تهذیب نفس و ... گفت، یعنی چی بابا؟ من اصلا نفهمیدم 👈 باباگفت ببین پسرم، وقتی شما میخوای بری مهمانی یه آدم عزیز و دوست داشتنی، هیچوقت حاضر نیستی با لباس کثیف یا شلخته و اتو نکرده بری هیچوقت حاضر نیستی با بدن حمام نرفته و کثیف بری مهمانی کار خوب و بهتر این هست که بری حمام و قشنگ خودت رو تمیز کنی و بهترین و زیباترین لباس ها رو بپوشی و خودت رو معطر کنی و بری مهمانی که قطعا هم شخصیت خودت رو حفظ کردی و هم میزان احترام خودت رو به اون میزبان و صاحب خانه محترم نشون دادی 🔰 حالا ما می خواهیم وارد ماه عزیز محرم بشیم، ماهی که صاحب خانه اون امام حسین (ع) است، ماهی که در اون همه اهل بیت (ع) عزادار امام حسین (ع) هستند و می تونیم بگیم همه این عزیزان صاحب عزا و صاحب مجلس هستند. پس بهتره وقتی که می خواهیم وارد چنین مهمانی ای بشیم ،خوش بو و خوش لباس وارد بشیم ادامه دارد... ✍️ احسان عبادی @mahman11
📌 «مادر است ؛ عادت به دل بستن دارد نه دل بریدن .... » 🔹 حاجیه خانم خدیجه حسنخانی ، مادر شهید حق وردیان می‌گوید: داود در میان بچه های من یک چیز دیگری بود ، داود آنقدر به خدا نزدیک بود و در زمان نوجوانی او شبی، خواب دیدم در عالم رویا سیدی نورانی، به من گفت این داود تو به دنیا ماندنی نیست و به زودی پر خواهد کشید وبه همین علت ترس از دست دادن او همیشه قلبم را می آزرد. ◇ شب‌ها هر از گاهی که بیدار می شدم می‌دیدم زمزمه‌ای از داخل اتاق داود به گوش می‌رسد وقتی در را آهسته باز می‌کردم می‌دیدم فرش را کنار زده روی خاک نشسته و گریه می‌کند، می‌گفتم داوود جان تو این راه رو میروی مدرسه و میای آخه تو که گناهی نکردی چرا گریه می‌کنی؟ می‌گفت: مادر جان برای شما دعا می‌کنم…! 📎 پ.ن تصویر: گیلان_تصویر وداع مادر با فرزندش چند روز قبل از شهادت @mahman11
📌 مژدگانی سردار شهید داوود حق وردیان ۱۰ روز قبل از شهادتش به خانواده اش 🔹 سردار شهید داود حق‌وردیان پس از دو ماه ازدواج، مجدد راهی جبهه‌های جنوب شد و در مصاف با دشمنان میهن اسلامی شجاعانه نبرد کرد ◇ و در تاریخ ۹ اردیبهشت ۶۱ یعنی فقط ۱۰ روز  قبل از شهادت خود در تماس تلفنی که با مادر و همسر مکرمه‌اش داشت پس از شنیدن مژده مادر مبنی بر عطیه الهی خداوند به آنها ◇ خطاب به مادر می‌گوید: اما من مژده بزرگتری برای شما دارم که ۱۰ روز دیگر موعد آن فرا می‌رسد، تاریخ شهادتش را به خانواده اش اعلام کرد، ◇ و سرانجام در روز یکشنبه ۱۹ اردیبهشت ۶۱ در خرمشهر بر اثر اصابت گلوله دشمن بعثی از ناحیه دست چپ و پشت مجروح و در عنفوان جوانی و در حالی که فقط بیست و یک سال سن داشت پس از سه سال حضور در جبهه های نبرد، ندای حق را لبیک گفت و به عرشیان پیوست. ◇ پیکر مطهر سردار شهید حق‌وردیان پس از تشییع باشکوه امت حزب الله رشت در گلزار شهدای رشت ماوا گرفت. ✍ (۱۳۵۹/۵/۱) 🔹 خداوندا شرمنده‌ام نساز در روز قیامت و به آتشم نیفکن که طاقت هیچ کدام را ندارم. ◇ پس خداوندا، تو خود یاریم کن تا خود را بسازم و در جهاد با نفس پیروز گردم. ◇ پروردگارا، مسلمان از دنیا بروم ، خداوندا تمام بندگانت را توفیق ده و تعذیب اسلامی عنایت فرما. @mahman11
📌 توسل شهید به امام زمان (عج) 🔹 شهید حق وردیان خود را سرباز حقیر امام زمان (عج) می دانست و همیشه از او مدد می گرفت. ◇ خودش تعریف می کرد در عملیات پاوه وقتی ماشین روی مین رفته بود من و شهید افتخاری هر دو زخمی شده بودیم به امام زمان (عج) متوسل شدم در آن هنگام بود که دستی آمد و مارا در آن تاریکی راهنمایی کرد. ✍ مناجات زیبای شهید با پروردگارش: ◇ خدایا اعمالمان را از ریا پاک کن و به اخلاص زینت ده. ◇ خدایا ببخشای گناهانم را و ایمانم ده تا در رهت قدم بگذارم. ◇ خدایا، کمکم کن از اسارت و بندگی نفسم رها شود تا بنده تو گردم. ◇ خدایا، یاریم کن تا شایسته شهادت شوم شهادتی که شاهد زمان شوم. @mahman11
📌 «امر و به معروف و نهی از منکر از خصوصیات بارز اخلاقی، شهید داوود حق‌وردیان بود.» 🔹 بیشتر اوقات فراغت ایشان صرف یاد گیری قرآن کریم می شد. ◇ در ضمن علاقه فراوانی به ورزش های رزمی داشت و فنون رزمی را از برخی برادران سپاهی یاد گرفته اما بعد آنقدر از خود ابتکار و خلاقیت نشان داد که به گفته خود برادران سپاه، ضرباتی می زد که همه تعجب می کردند. ◇ داود به مسئله امر به معروف و نهی از منکر با همه توان خود وارد عمل می شد. ◇ در زمان ریاست جمهوری بنی صدر وقتی او با هواپیمای اختصاصی به گیلان سفر کرده بود مقرر شده بود شهید حق وردیان به همراه تنی چند از پاسداران حفاظت از بنی صدر و هیئت همراه را بر عهده بگیرند ◇ و لذا شهید حق وردیان وقتی وارد فرودگاه رشت شد و در کنار هواپیمای حامل رئیس جمهور زن بد حجاب (مهمان دار هواپیما) را می‌بیند، ◇ شدیداً معترض می‌شود و به فرماندهی وقت سپاه اعلام می‌کند تا وضعیت حجاب آن زن مناسب نشود مسئولیت امنیت بنی صدر را تقبل نمی‌کند فلذا آن زن پوشش مناسب می‌گیرد. ◇ تولد : ۱۳۴۱/۱/۱۵_منجیل ◇ شهادت : ۱۹/ ۲/ ۱۳۶۱_خرمشهر، در عملیات بیت المقدس ◇ مزارمطهرشهید : گلزار شهدای رشت @mahman11