🌹 سردار شهید محمدابراهیم موسی پسندی به مادرش گفته بود: «همین الان حضرت ولی عصر (عج) تشریف آورده بود در اتاقم و با هم صحبت کردیم. آقا مرا به عنوان سرباز اسلام بشارت شهادت دادند.
@mahman11
🌹از مادر شهید حسن باقری پرسیدند: چی شد که پسری مثل آقا حسن تربیت کردی؟! جمله خیلی قشنگی گفتند: نگذاشتم امام زمان عج در زندگیمان گم شود.
@mahman11
🌹نگاه هایت
گاهی نگران است...
گاهی ناراحت!
شاید هم دلگیر...
اما هر چه هست
هیچگاه سایه چشمهایت را
از سرم برندار...
#شهید_ابراهیم_هادی
@mahman11
🌹سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))
زنگ زده بود كه نمي تواند بيايد دنبالم .بايد منطقه مي ماند. خيلي دلم تنگ شده بود. آن قدر اصرار كردم تا قبول كردخودم بروم.من هم بليط گرفتم و با اتوبوس رفتم اسلام آباد.كف آشپزخانه تميز شده بود.همهي ميوه هاي فصل توي يخچال بود؛توي ظرفهاي ملامين چيده بودشان .
كباب هم آماده بود روي اجاق ،بالاي يخچال يك عكس از خودش گذاشته بود ،بايك نامه .
#شهید_ابراهیم_همت
@mahman11
🌹کسانیبه امامزمانشان خواهند رسید
که اهلِسرعت باشند؛
و اِلّا تاریخِکربلا نشان داده ،که قافلهٔ حسین معطلِ کسی نمیماند ..!
شهیدآوینی ✍🏻
#شهید_آرمان_علی_وردی
#یادشباصلوات.
@mahman11
#خودسازیباشهدا
✅ شهید صدرزاده :
اگر یک روز فکرِ شهادت از ذهنت دور شد و آن را فراموش کردی؛
حتما فردای آن روز را روزه بگیر...
#شهید_صدرزاده_
@mahman11
🌹 کاش بودند و این روزها یک عکس دونفره از آنها منتشر میشد با این کپشن :
🌷حاج قاسم و ابومهدی عازم فلسطین شدند.
@mahman11
🌹مراسم اولین سالگرد شهید مدافع امنیت بسیجی "سید روح الله عجمیان"
@mahman11
#زندگی_نامه
حسن طهرانیمقدم در ۶ آبان ماه ۱۳۳۸ در محله سرچشمه، تهران زاده شد. وی که در اولین روزهای تشکیل سپاه پاسداران، به عضویت این نهاد درآمده بود، در دوران جنگ ایران و عراق، نخستین فرمانده توپخانه سپاه و بنیانگذار واحد توپخانه در سپاه بود. پس از آن طهرانیمقدم مسئولیت واحد توپخانه را به حسن شفیعزاده واگذار کرد و به یگان موشکی سپاه پاسداران رفت و مسئولیت این یگان را برعهده گرفت. او همچنین در تشکیل و بنیانگذاری فرماندهی موشکی سپاه پاسداران تأثیرگذار بود. حسن طهرانیمقدم با پایان جنگ، وارد حوزه تحقیقات و توسعه فعالیتهای موشکی در سپاه پاسداران شد و مسئولیت ریاست سازمان جهاد خودکفایی سپاه را برعهده گرفت. در دوران پس از جنگ ایران و عراق، طهرانی مقدم وظیفه مدیریت بر پروژه ساخت چند موشک را در واحد موشکی سپاه قبل از علیرضا یزدانی برعهده داشت.
#نام_یادش_گرامی
@mahman11
وصیت نامه شهید حسن تهرانی مقدم
وصیت نامه شهید تهرانی مقدم
حسن تهرانی مقدم در بخشی از وصیت نامه خود بر لزوم اقامه عزا برای سید و سالار شهیدان حضرت حسین بن علی(ع) تأکید کرده و اورده است که: «هر وقت به یاد من افتادید برای شادیم یاد و ذکر اهل بیت (ع) و ذکر مصیبت آقا اباعبدالله و ائمه اطهار(ع) نمائید.»
در میان وسایل شخصی شهید تهرانی مقدم، خانواده ایشان دستمال مشکی پیدا کردند که این شهید بزرگوار با الصاق کاغذی بر روی آن خواسته بودند که این دستمال همراه ایشان دفن شده و در قبرشان قرار گیرد. این دستمال اشک مربوط به عزاداری های ایشان در مراسم عزای محرم بوده است.
بر روی کاغذی که روی این پارچه قرار داشت با دستخط شهید نوشته شده بود: «عنایت فرموده و این دستمال مشکی را در کفن بنده قرار دهید. حسن مقدم».
این دستمال مطابق با وصیتِ حاج حسن در کنار پیکر ایشان او به خاک سپرده شد.
#نام_یادش_گرامی
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙سخنان کمتر شنیده شده #حسن_طهرانی_مقدم🌷🌷💔🥀😔
@mahman11
29.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 شهدا کوووخ نشین بودند ....
کاااخ نشین نبودند ....
.
(( 🎥 کلیپ دیدار و مصاحبه با مادر گرانقدر شهید والامقام خوشنود انوشا _سوادکوه لفور زمستان ۱۴۰۱)) 🥀شهید خشنود انوشا در ۲۷ اردیبهشت ۱۳۶۷ در منطقه ماووت بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر بشهادت رسید.شادی روحش صلوات.
@mahman11
#رمان_محمد_مهدی 57
🌀 سرش رو گذاشت روی فرمان ماشین ، بعد چند ثانیه سرش رو بلند کرد و با آه و حسرت گفت :
بله پسرم ، بله عزیزم، الان هم افرادی هستند که تفکرات خوارج رو دارن، بعضی ها خیلی شدیدتر مثل وهابی های تندرو و داعش
بعضی ها هم خیلی کم رنگ تر ...
باز سکوت کرد
🔰 گفتم باباجون یعنی چی کم رنگ تر؟ میشه بیشتر برام توضیح بدی؟
✳️ باباگفت یعنی اینکه امام معصوم رو قبول دارن ، اهل جنگ با امام نیستن ، اما تو مسائل دینی فقط حرف خودشون رو قبول دارن و بس ، همه برداشت های خودشون از دین رو قبول دارن ،
هزارتا دلیل و مدرک و سند هم براشون بیاری که این فکرت غلط هست، گوش نمیدن
اینجور افراد هم به خودشون ظلم می کنن و زندگی رو برای خودشون جهنم می کنن، هم به خانواده و اطرافیان خودشون
من خودم در دوران دانشگاه با یکی از این ها هم اتاق بودم ، اما اصلا نمی تونستم تحمل کنم و ترم بعد اتاقم رو عوض کردم
💠 گفتم بابا مثل دائی...
✳️ بابا سریع دستش رو گذاشت جلوی لبش و به من گفت :
ادامه نده ، هیچی نگو ، شاید غیبت بشه
💠 بابا دوباره ماشین رو روشن کرد و حرکت کردیم به سمت مدرسه
دوباره از من سوال کرد که اگه خانم معلم سوال کنه چه کسی خدا رو خلق کرده چی جواب میدی؟
منم کامل اون بحث هایی که با هم کرده بودیم و تو دفترم نوشته بودم رو برای بابا گفتم تا خیالش راحت بشه که درس رو بلدم
🌀 وقتی رسیدیم دم در مدرسه ، داشتم پیاده می شدم که باباهادی گفت پسرم اصلا درباره دائی ، چیزی به سعید نگو
اصلا در این باره باهاش حرفی نزن ، شاید ناراحت بشه
🔰 گفتم چشم ، خیالتون راحت
🔰 همون زنگ اول ، خانم معلم گفت بچه ها میخوام یکی یکی از همون جایی که نشسته هستین ، جواب سوالی که ازتون کرده بودم رو بدین
بعد گفت محمد مهدی جان ، شما آخرین نفری باش که جواب میدی
نفر اول شروع کرد به جواب دادن که...
#رمان_محمد_مهدی 58
🔰 نفر اول شروع کرد به جواب دادن که ...
اصلا نتونست حرف بزنه
فکر کنم خجالت می کشید
💠 خانم معلم بهش گفت عزیزم
شما باید عادت کنین که تو جمع حرف بزنین،
بتونین حرف خودتون رو به دیگران انتقال بدین ،
نباید از حرف زدن در جمع خجالت بکشین
مخصوصا تو جمع دوستان و هم کلاسی هاتون که همه با هم داداش هستین
راحت حرفتون رو بزنین
✳️ از نفر بعدی سوال کردن ، اسمش رضا بود
رضا گفت خانم معلم من اصلا نتونستم جواب سوال شما رو پیدا کنم ، اما از مادرم پرسیدم و چیزهایی به من گفت و من هم نوشتم براتون آوردم
خانم معلم گفت آفرین، همه برای رضاجون دست بزنن!
خانم معلم گفت میدونی برای چی گفتم برات دست بزنن؟
رضا گفت :
چون جواب سوال رو دادم؟
خانم معلم گفت نه عزیزم
به خاطر اینکه راستش رو گفتی و گفتی که خودت ننوشتی و کمک گرفتی
آفرین پسرم
💠 حالا بگو جواب سوال چی شد
خدا رو چه کسی خلق کرد؟
رضا گفت:
خانم معلم مادرم گفتش که خدا رو کسی خلق نکرد، از اول بود
خدا از جنس ما آدم ها نیست که نیاز به خلق کردن داشته باشه
جنسش با ما فرق داره
ما آدم ها از آب و خاک و گل هستیم، اما خدا از جنس نور هست
برای همین فرق داره با ما و کسی اون رو خلق نکرده
چون کسی مثل خدا نیست
✳️ خانم معلم گفت آفرین پسرم
اما میتونی خودت این جواب رو بیشتر باز کنی و توضیح بدی؟
رضا گفت نه خانم معلم
همین که مادرم گفت رو حفظ کردم و گفتم
✳️ نوبت نفر بعدی شد
چیز خاصی نتونست جواب بده
نفرات بعدی هم همینطوری نتونستن خوب جواب بدن یا جواب هایی شبیه به جواب رضا دادن
تا اینکه نوبت رسید به ساسان...
ادامه دارد...
✍️ احسان عبادی
@mahman11
🌹 #دیدار_سید_مجتبی_با_علامه_حسن_زاده_آملی
.
▪️یک روز سیدمجتبی بچههای هیأت را به روستای ایرا، (از توابع شهر آمل) که منطقه ای ییلاقی و باصفا بود، برد.هدف، زیارت و دیدار با حضرت علامه حسن زاده آملی بود. یکی یکی بچهها را فرستاد داخل اتاق. خودش هم، همان پایین مجلس در کنار درب ورودی نشست.
.
▪️حضرت علامه در بالای مجلس نشسته بودند. علامه قبل از شروع صحبت نیم خیز شد و درب اتاق را نگاه کرد. بعد اشاره کرد که سید جلو برود و نزد ایشان بنشیند.سید هم رفت و در کنار علامه نشست. علامه، روی شانهی او زد و چیزی گفت. از دور دیدم سید سرش را به حالت ادب پایین گرفته. بعد از اتمام دیدار، به سید گفتم:«علامه به شما چی گفت؟»
.
▪️سید جواب درستی نداد. هرچه اصرار کردم پاسخی نشنیدم. این اخلاق سید بود. همیشه کمتر از خودش حرف میزد. از نفری که جلوتر نشسته بود، ماجرا را پرسیدم. گفت:«وقتی علامه روی دوش سید زد به او گفت: بنده در چهره ی شما نوری میبینم. بیشتر مواظب خودتان باشید.»وقتی برای برگشت، سوار ماشین شدیم، سید دوباره به حضور علامه رسیده بود.( راوی: حمید فضل الله نژاد)
.
#شهید_علمدار
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
@mahman11
🌹درتبــار ما رسـم است رو بــه آســمـــــان مـُــردن ...
@mahman11