eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
9.4هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
7هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی با صلوات آزاد»
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️تفاوت زن شهید و زن کومله در همین است 🔹همانقدر که مرگ مهسا امینی باعث باز تولید خشم، نفرت، شکاف اجتماعی شد، همانقدر که ترس را وارد دل یک عده کرد که جرات دفاع از حق را هم نداشتند. همانقدر که در مرگ مهسا غبار تردید و شبهه جامعه را فرا گرفت و حتی خواص مسیر اشتباهی را انتخاب کردند. همانقدر که مردم را مقابل مردم قرار داد و از جوانانی چون رهنورد قاتل ساخت. برعکس خون شهید قلب‌های مردم جامعه را به هم نزدیک کرد. همه نقطه‌ی مشترکی یافتند تا از وطن و هموطن دفاع کنند. حتی همانها که در فتنه زن زندگی فریب امثال علی‌کریمی ها را خورده بودند، از نورانیت شهدا بیدار شده و خود دست به قلم شده‌اند و امثال علی کریمی‌ها را محکوم می‌کنند. آری این تفاوت زن شهید با زن کومله است‌. ✍عالیه سادات @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎥 9 نفر از اعضای خانواده‌اش در حادثه کرمان به شهادت رسیدند. کلام حضرت زینب را می‌گوید، زمانیکه ابن زیاد با پوزخند و کنایه گفت کارخدا را با برادر و خاندانت چگونه دیدی، فرمود: ما رأیت الا جمیلا . . . جز زیبا چیزی ندیدم . 💢این داغدار حادثه کرمان هم در جواب کنایه آمیز بیشرفان که میگویند حاج قاسم عزیزانتان را گرفت می‌گوید جز زیبایی چیزی ندیدم. . @mahman11
🌹شما ای امت حزب الله به هوش باشید که جانشین برحق مهدی''عج'' در این عصر و زمان خمینی روح الله است؛ همانطور که کلام خدا و ولی او برای هر مسلمان و شیعه و من حجت است: فرمان خمینی نیز برای همه ما حجت است. «قسمتی از وصیت‌نامه» 🌷 لاله‌ای از لاله‌زار بهبهان 🌹شهید: سید فضل الله ژاله دهدشت تاریخ تولد: ۱۳۴۴/۹/۷ محل تولد: بهبهان تاریخ مجروحیت: ۱۳۶۵/۱۰/۲۰ محل مجروحیت: جاده شهید صفوی شلمچه تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۲/۵ محل شهادت: بیمارستان بقیه‌الله تهران نحوه شهادت: بمباران شیمیایی نام عملیات: کربلای پنج محل مزار: گلزار شهدای بهبهان @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 «مادر، من تازه قد کشیدنت رو دیده بودم» 🏴چند دقیقه پر اشک پای درددل بازماندگان حادثه تروریستی کرمان 🚫اگر ناراحتی روحی و قلبی دارید، لطفا این تصاویر را نبینید. @mahman11
"رمان 💞 موقع جمع کردن میز، رها همانطور که پشت به مردها ایستاده و ظرف ها را تمیز میکرد و در سینک می گذاشت گفت: به نظرتون هیچ وقت مشکلات و فراز و نشیب های زندگی تموم میشه؟ برگشت و نگاهش را به نگاه صدرادوخت: همین چند وقت پیش بود که رامین اومد و قصد خراب کردن زندگیمون رو داشت! رفتن آیه و ارمیا و حاج علی! معصومه و آزادی و مهدی که ممکنه از پیش ما بره! الانم رویا! کی بازی تموم میشه؟ احسان گفت: بهتره من برم. شب خوبی بود. صدرا مقابل رها ایستاد: هیچ وقت تموم نمیشه! مهم اینه که پشت به پشت هم جلو بریم! کم نیاریم! اگه یکی کم آورد، اون یکی دستش رو بگیره! زندگی جریان داره! مهم اعتماد و علاقه است! مهم ایمان و ایستادگی ماست! رویا یک اتفاق فراموش شده است! رها سر به زیر شد و پرسید: هیچ وقت پشیمون نشدی؟ صدرا بدون تردید گفت: معلومه که پشیمونم! رها لب گزید تا لبان لرزانش را صدرا نبیند اما دید. دید و لبخند زد و صدایش رنگ محبت گرفت: هزاران بار حسرت خوردم. قطره ای اشک روی صورت رها فرودآمد. صدرا قطره اشک را با سرانگشتش گرفت: حسرت خوردم که ای کاش جور دیگه با تو آشنا میشدم. جور دیگه با هم ازدواج میکردیم! رها نگاه پر آبش را به نگاه خندان صدرا دوخت و صدرا باز هم ادامه داد: کاش برات بزرگترین جشن عروسی رو میگرفتم. کاش بهترین ماه عسل رو برات مهیا میکردم! تو لایق بهترین ها بودی و هستی! حسرت خوردم که پدرم تو رو ندید، سینا تو رو ندید! حسرت روزهایی از عمرم رو میخورم که بی تو گذشت! حسرت لحظه هایی که تو رو داشتم و ندیدمت و دنبال رویایی پوچ رفتم!تومنو از منیّت رها کردی! تو منو از خودبینی رها کردی! تومنو بند خدا کردی!توبهترینی رها حسرتم اینه که حسرتهای زیادی به دلت‌گذاشتم ِروز آمد و کار و فعالیت آغاز شد. در خانه زهرا خانم و رها. رهایی که چند وقتی بود، فعالیتش را به کمک های داوطلبانه برای مراکز بهزیستی وسالمندان محدود کرده بود. امروز مادر و دختر مانده بودند. زهرا خانم در حال پوست کندن سیب بود که بغضش شکست. رها مادر را آغوش گرفت. رها: چی شده مامان؟ زهرا خانم: دلم برای حاج علی تنگ شده. دلم برای آیه تنگ شده. دلم برای ارمیا تنگ شده. این سالها به همشون اخت گرفته بودم! با حاج علی تازه فهمیده بودم زندگی میتونه زیبا باشه. ِ مادر را نوازش کرد: منم دلم تنگه! حاج علی پدر بود. ٱیه درخواهری سربود. ارمیا برادر بود. منم گاهی دلم میخواد بترکه! زینب رو که میبینم، ایلیا رو که میبینم، دلم آتیش میگیره براشون. زهرا خانم گله کرد: کاش لااقل حاجی بود، من با این بچه ها چکار کنم؟ حاجی که رفت پشتم خالی شد. چرا خدا خوشبختی رو اینقدر دیر به من نشون داد و زود گرفت؟ رها دلداری داد: خیلی از مردم هیچ وقت طعم خوشبختی رو نمیچشن! خیلی از مردم در حسرت میمیرن. این سالها که خوشبخت بودی، آرزوی خیلی هاست. الان خیلی چیزها داری که زمان زندگی با بابام نداشتی. الان حداقل یک حقوق داری که مستقل باشی و نیاز به کسی نداشته باشی! حاجی و آیه یک خونه براتون گذاشتن که بی سقف نباشید! بچه ها هم که هر کدوم حقوق پدراشونو میگیرن و خرج زندگیتون لنگ نمیمونه! نگران بچه ها نباش! ما هستیم! سیدمحمد هم هست! این بچه ها امانت های مهم ما هستن. زهرا خانم گفت: چند روزه گوشی زینب زنگ میزد و زینب جواب نمیداد. نگران بودم که کی هست و چکار داره. دختر جوانه و آدم میترسه خب. 🌷نویسنده:سنیه_منصوری ادامه‌ رمان ‎‎‌‌‎@mahman11
🌷🕊🍃 ✨‌جـاذبـہ‌هـا‌... همیشہ‌روبہ‌پایین‌نیستند..! کافۍٖ‌است‌،‌پیشانیت‌بہ‌خاک‌باشد بہ‌سوۍآسمان‌خواهۍ‌ٖ‌رفت...🕊 🥀🕊 @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باد هم کم نکند سوز دل صحرا را قطره‌ای عشق به آتش بکشد دریا را این ترک خورده دلم، وحشت این را دارد که بمیرد و نبیند پسر زهرا را😔 @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نمےدانم از جمع باصفاےتان، ڪدام ماندید و ڪدام پر ڪشیدید.. اما همینقدر مےدانم و مےگویم ڪه، شرمندۀ آن نگاه‌هاے خالصم... 🌷 @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 بسیار زیبا و خاطره برانگیز از دوران دفاع مقدس با سخنانی بسیار زیبا و شنیدنی از معمار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) در وصف رزمندگان سلحشور اسلام 🎙 تاریخ اسلام جز یک برهه از صدر اسلام، جوانانی مثل جوانهای ایران ما سراغ ندارد. شما در کجای تاریخ- جز یک برهه در صدر اسلام آن هم نه به طور وسیع بلکه به طور محدود- سراغ دارید که جوانان یک کشور این طور عاشق جنگ باشند؟ این طور عاشق دفاع از کشور خودشان باشند؟ و کجا دیدید که عاشقانه دنبال شهادت باشند؟ من از این چهره‌های نورانی و بشّاش شما ، و از این گریه‌های شوق شما حسرت می‌برم. من وقتی با این چهره‌ها مواجه می‌شوم. و این قلبهائی که به واسطه توجه به خدای تبارک و تعالی این طور در چهره‌ها اثر گذاشته است ، احساس حقارت می‌کنم. من غیر از دعا که بدرقه شما کنم چیزی ندارم که به شما بکنم. من چطور به این احساسات خداگونه و به این توجهاتی که شما به خدای تبارک و تعالی دارید ، و به این عزم راسخ شما و این شجاعت بی نظیر شما ، چطور من می‌توانم از شما ستایش کنم؟ @mahman11
🌹کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود ... 📸 شوش ، مادر برادران تاجیک اگهی یادبود پسرانش را به دیوار می‌چسباند. . @mahman11
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 چقدر سخت است، جایی باشیم که جای خالی کسان است... همان‌ها که رفتند و جای خالی‌شان را به ما سپردند... 🌹 حسینه گردان تخریب 🌹 دوکوهه: تو را دوست دارم که بوی بهشت می‌دهی ... تو را دوست دارم ای دوکوهه ... تو را دوست دارم که دامنت برای یک بار هم آلوده نشد ... تو را دوست دارم که به بودنم، هستی دادی ... تو را دوست دارم که تو با حسینم آشنا کردی ... تو را دوست دارم که زندگی را تو برایم تفسیر کردی ... این همه مغموم نباش دوکوهه ... امام رفت ، اما راه او باقی است و نام تو و خاک تو و پرچم‌هایت ... دیر نیست که روح تو عالم را تسخیر کند ... ✍ شهید سید مرتضی آوینی @mahman11
شهید حسین تاجیک ؛ میخواهم به خطّ مقدم بروم پوتین و لباسهایم باید تمیز باشد. انسان باید در هر حال تمیز و مرتب باشد. مگر تمیزی در خطّ مقدم عیب است؟ دوست دارم همیشه و مخصوصاً در زمان شهادت پاکیزه باشم. در ضمن وقتی به جبهه میروم، میخواهم مردم ببینند که ما در حال جنگ هم به و ترتیب و اهمّیت میدهیم. 📸 پ.ن تصویر: از راست شهید حسین تاجیک ، شهید قاسم سلیمانی ، شهید اسماعیل فرخی نژاد @mahman11
🩸شهیدی در کلام شهید 🔹 درباره یکی از فرماندهان لشکر۴۱ثارالله، سردار حسین تاجیک میگوید: ◇ «به روح پاکش قسم می خورم اگر پدر، مادر و بچه هایم را جلوی چشمم می کشتند ، تحملش برایم راحت تر بود از شنیدن خبر شهادت حسین. ◇‌ چون حسین، شهیدی بود از ؛ حسین، دنیایی بود با عظمت .. و حسین، "حسین" بود.» 🔹 در وصیت نامه این شهید میخوانیم: شهادت ، انسان را به درجه اعلای ملکوتی می‌رساند. ◇ و چقدر شهادت در راه خدا زیباست؛ مانند می ماند، که وارثان خون پاک شهید از آن می بویند. از شهدای والامقام شهرستان فاریاب است و در بهمن ماه سال ۱۳۶۵ (عملیات کربلای ۵) صدای پر طنین حسین تاجیک، فرمانده گردان ۴۱۵ لشکر ۴۱ ثارالله در اطراف نهر جاسم به خاموشی گرایید تا شعله یادش برای همیشه در دل ها روشن بماند. او با اشتیاق سفیر شهادت را در آغوش کشید و به آرامش جاوید دست یافت.   @mahman11
🇵🇸 راهِ قدس ؛ مرد جنگ می‌خواهد و مرد جنگ نیز کربلایی است و کربلایی مَرد میدان عشق است و از سختیها و مشقات و سرباختن‌ها و جان دادن ها نمی‌هراسد ... 📸 تصویر فرمانده گردان ۴۱۵ لشکر ۴۱ ثارالله شهادت: بهمن ۱۳۶۵_عملیات کربلای۵ @mahman11
💌 می‌گفت: نمیشه توی کار نیارید. زمین باتلاقیه که باشه، برید فکر کنید چطور می‌شه ازش رد شد. هر کاری راهی داره. @mahman11
💠 امام على عليه السلام: اَحْسَنُ الْعَدْلِ نُصْرَةُ الْمَظْلومِ؛ 🔹 بهترين عدالت يارى مظلوم است. 📚 غررالحكم، ج۲، ص ۳۹۴، ح ۲۹۷۷ @mahman11