📔 #به_رنگ_خاک (3) | خاطرات شهید سید محمد حسین علم الهدی
✍️ هرکس به سورۀ بیّنه می رسید بچه ها برایش می خواندند:«لم یکن حلوا بکن، بهر ملّا جدا بکن» حسین که به این سوره رسید، از مادر خواست برایش حلوا درست کند.
مادر مهمان داشت و حواله اش داد به بعد از رفتن شان.
حسین این جور وقت ها معطل نمی ماند.
دستور حلوا را پرسید و خودش دست به کار شد.
روغن و آرد و شکر را ریخت روی هم و ایستاد پای گاز.
خواهرها سماجتش را که دیدند آمدند کمکش.
🌷شادی روح امام و شهدا، صلوات
#شهید_علم_الهدی
#خاطره_شهدا
#در_راه_فتح_قله_ایم
@mahman11
#همسنگر
دلم رفاقتی میخواهد؛
که سربند یا زهرایم ببندد.
که دلم را حسینی کند.
که خاکی باشد.
دلم رفاقتی میخواهد؛
که شهیدم کند...
#رفیق_خدایی
شبتون شهدایی ❤️🩹
@mahman11
#سلام_مولا_جانم ✋
#صبحت_بخیر_ای_عزیزتر_از_جانم 🌼🕊
🌼 بر مشامم میرسد هر لحظه بوی انتظار
🥀 بر دلم ترسم بماند آرزوی وصل یار 💔
🌼 تشنه ی دیدار اویم معصیت مهلت بده
🥀 تا بمیرم در رکابش با تمام افتخار 🤲
🌼🕊 الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج 🕊🌼
#صبحتون_مهدوی 🌤🌼🍃
#التماس_دعای_فرج 🤲💚
🌹 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ 🌹
🌺🌷🌹
🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷
صبحتون امام زمانی
@mahman11
۱۴۰.mp3
8.98M
[تلاوت صفحه صد و چهل قرآن کریم به همراه ترجمه]
#قرآن_کریم
@mahman11
شهید حسین بواس فرزند ابوالقاسم در روستای ملاط از توابع شهرستان لنگرود در استان گیلان ، در ۲۹ دی ماه سال ۱۳۶۰متولّد شد. ایشان دارای دو فرزند به نامهای محمّد جواد و محمّد حسین و از شهدای لشکر ۲۵ کربلا مازندران بود.
با مهاجرت پدرش به شهرستان لنگرود در این شهر، بعد از گذراندن دوره ی آمادگی، سرانجام وارد دبستان شد.هنوز دو- سه سالی از دوران تحصیل ابتدایی اش نگذشته بود که همراه خانواده اش به استان مازندران هجرت و در شهرستان چالوس اقامت نمودند. شخصیت اولیه شهید، با مراقبت اولیاء و مجالست با هم سن و سالان بر چین شده از خانواده های مقیّد و مذهبی جان گرفت و بعدها با هدایت پدر و مادر با حضور در مساجد و مراسم های مذهبی، روحی تازه در او دمیده شد.
هر چه بزرگتر میشد رشد معنویت او در میان هم سن و سالانش جلوه گری می نمود به طوری که بعضاً از او شنیده میشد که ای کاش در پیروزی انقلاب حضور می داشتم،
بعد از اخذ دیپلم با اشتهای وصف ناپذیری وارد خدمت سربازی شد. پس از پایان خدمت سربازی اش، در شهرداری مرکزی تهران در واحد موتوری مشغول به کار شد که این بار پدر و مادرش، جهت حفظ شخصیت معنوی اش از چالوس به تهران هجرت نمودند.
بعد از گذشت مدت دو سال و تشکیل خانواده، پدر و مادرش مجدداً به چالوس برگشتند وی پس از گذشت پنج سال سابقه ی کاری به درخواست خود، محلّ کار را ترک و به چالوس برگشت. با وارد شدن به جمع ورزشکاران رزمی که آن نیز تحت مراقبت پدرش انجام می گرفت، توانمندی خود را در میان دیگر ورزشکاران به خصوص در فنّ راپل نشان داد.
با پپشنهاد دو سه تا از پاسداران جذب تیپ ۳ چالوس و بعدها جهت خدمت در لشکر ۲۵ کربلا راهی ساری شد.
#دوشنبه_شهدایی
@mahman11
•
حسن آقا میگفت:
آنچه نیروها رو خسته میکنه،
کار نیست!
بلکه گیجی و بیبرنامگیه...
#شهید_حسن_باقری
@mahman11
📔 #به_رنگ_خاک (4) | خاطرات شهید سید محمد حسین علم الهدی
✍️ یک سال از او کوچکتر بودم، همبازی و همراه شیطنت هایش.
توی گرمای تابستان اهواز باهم فوتبال بازی می کردیم.
بعد از چند ساعت بازی، از نفس می افتادم و رها می کردم، اما حسین کوه انرژی بود.
سر و لباسش خیس عرق می شد، اما انگار نه انگار.
خودش تنها ادامه می داد.
پشت هم توپ را می کوبید به دیوار و می شمرد، صد ویک، صد و دو...
از مدرسه که می آمد، کیف و کتاب را می گذاشت توی کمد شخصی اش.
توپ پلاستیکی اش را برمی داشت و با پای برهنه می رفت توی کوچه.
تا غروب یک نفس با بچه های محله فوتبال بازی می کرد.
همین که صدای اذان می آمد، سوت پایان بازی را می زد و می گفت:«بچه ها بریم نماز جماعت. »
همه با هم می رفتند مسجد مرعشی اهواز.
خودش مکبّر بود.
بعد از نماز، دسته جمعی قرآن می خواندند.
تمام که می شد، می رفتند برای ادامۀ بازی.
🌷شادی روح امام و شهدا، صلوات
#شهید_علم_الهدی
#خاطره_شهدا
#در_راه_فتح_قله_ایم
@mahman11
🔻 الامام الصَّادق عليه السلام:
🔸 اَرْوَحُ الرَّوْحِ اَلْيَأسُ مِنَ النّاسِ.
✍️ بهترين راحتى و آسودگى،
بى توقعى از مردم است.
📚 الكافي، ج ۸، ص ۲۴۳، ح ۳۳۷.
@mahman11